یادداشت/امروزه اقشار مختلفی در یک جامعه زندگی می کنند و معلولان یکی از این گروه های موثر اجتماعی در این گستره بزرگ و پیچیده هر کدام دغدغه ها، نقش ها، مطالبه ها و خواسته ها و البته نقدهایی دارند. نقدهایی به کم و کاستی ها و مطالبه ای برای گرفتن حق و حقوقشان. آنها فقط حقشان را می خواهند با اندکی احترام، همین. و حالا باید حرف و نقل های یکی از جنس همین گروه را اینگونه خواند و شنید:
سایت خبری پرسون- فاطمه طایی مینویسد: من یک معلول هستم. یا حالا هر اسم دیگه ای که روی این پدیده بخواید بذارید، توانیاب، توانخواه یا هر چیز دیگه ای، واقعیت اینه که من، صرفنظر از نوع معلولیتم، یک معلول هستم، با آرزوها، یا به قول شما، حسرتهای خودم.
آرزوهایی نظیر قدم زدن برای خودم، بدون دغدغه اینکه کسی بخواد ازم بپرسه نیاز به کمک دارم یا نه،
آرزوهایی نظیر قدم زدن زیر بارون، توی یک روز دلانگیز بهاری، اون هم با پاهای خودم و بدون کمک گرفتن از عصا و
ویلچر... و کلی آرزوهای دیگه.
آره، من یک معلول هستم و تمام این آرزوها، جزئی از زندگیمه. اما واقعیت اینه که من با این آرزوهام کنار اومدم و زندگی باهاشون، اونجوری که شما فکر میکنید، واسم سخت نیست.
من حالم خوش هست، امید و انگیزه دارم، برای رسیدن به اهدافم تلاش میکنم و اینهاست که واسم اهمیت داره و پرداختن به این دست آرزوها و حسرتها، واسم از درجه اهمیت خیلی پایینتری برخورداره. بغض میکنم، دلم میشکنه و یک دعا می خوانم وگریه میکنم، اما بلدم چجوری دوباره حالم رو خوب بکنم.
اما خیلی مواقع، رفتار نادرست شما، این حال خوشم رو ازم میگیره. مثلاً وقتیکه من رو توی خیابون میبینید و درست مقابل خودم، خدا رو به خاطر سالم بودنتون شکر میکنید. زمانهایی که تصور میکنید من معصوم هستم، اون هم با قدرت ماورایی و خارقالعاده، و قادر به رفع حاجاتتون و همیشه با دیدنم، یک دنیا التماس دعا دارید که بهم بگید!!!
زمانهایی که بدون هیچگونه اطلاعی از نحوه کمک کردن بهم، به روشهای نادرست بهم کمک میکنید و موجب آسیب رسیدن بهم میشید و خیلی رفتارهای نادرست دیگه.
من یک معلول هستم. خیلی عادی دارم زندگیام رو میکنم و حالم خوش هست. پس لطفاً حال خوشم رو، با کلام و رفتار غلطتون، بد نکنید.
نویسنده: فاطمه طایی