به گزارش سایت خبری پرسون، سید علی خرم نوشت: برخی به این مراسم که از فضای مجازی پخش میشد (و دیگر در انحصار صدا و سیما نبود)، جدی نگریستند ولی اکثرا به عنوان یک سرگرمی میدیدند، زیرا تمام مسئولان حاضر و سابق کشور احساس تکلیف کرده، آمده بودند طی سخنرانی در وزارت کشور، مملکت را از این وضعیت اسفبار نجات دهند. برخی از مردم، کاندیداها را جستجو میکردند تا نجاتدهنده را پیدا کنند و برخی دیگر اصولا تصمیمی برای شرکت در انتخابات نداشتند.
کاندیداها هم متنوع و با علائق گوناگون شرکت و ثبتنام کردند. با دیدن 540 نفرداوطلب مرد و حدود 40 داوطلب زن، انسان در عجب میماند اینهمه کاندیدا برای چه ثبتنام کردهاند؟ میخواهند تمایلات قلبی خود را برآورده سازند؟ یا احساس تکلیف کردهاند که تاکنون بهعنوان مسئول کشور، خوب عمل نکردهاند و حالا باید تصحیح و جبران نمایند؟ اگر این هست با کدام جهانبینی و با کدام استراتژی قصد دارند این معضلات را حل نمایند؟ به نظر میرسد اکثرا به این موضوع اصولا فکر نکردهاند که اگر فکر میکردند و نگران نتیجه عمل خود برای مردم بودند، حتما جرات ورود به این عرصه را پیدا نمیکردند. عجیبتر اینکه چگونه این کاندیداها به عملکرد و سرنوشت روسای جمهور قبلی تا دکتر روحانی نیندیشیدهاند و به عمق ماجرا پی نبردهاند.
شاید اغلب برای تکمیل پروفایل خود خواستهاند یک عکس یادگاری هم در کسوت داوطلب ریاستجمهوری داشته باشند. نبودند کسانی که مستقیم به معضلات مردم ایران اشاره نمایند و بگویند برای حل معضلات سیاست خارجی در منطقه و جهان و از جمله برجام که اکنون مذاکرهکنندگان ایرانی در صف مقابل، مشغول نبرد هستند، برای معضلات اقتصادی، تحریمها، معضلات بیکاری، معضلات تورم، معضلات عدم رشد و توسعه کشور چه راهحلی دارند؟ شاید هم داوطلبان فکر میکردند چون سیاستهای کلی کشور همه از سوی رهبری ابلاغ میگردد و رئیسجمهور به قولی صرفا یک مشاور و مجری هست، دیگر نیاز به فکر و برنامه وتکاپو و فعالیت خاصی ندارد. مردم به خود زحمت میدهند و هرچهارسال یکبار انتخاب میکنند وگرنه بدون ریاستجمهوری، امور مملکت بهتر اداره میگردد.
اما ثبت نام همین چند ده نفر خانم داوطلب را باید به فال نیک گرفت که زنان ما هم وارد این عرصه شده و نگران نگاه مردسالارانه نهادهای بالادستی نیستند و وجود و شخصیت خود را به جامعه گوشزد مینمایند. از نظر سلیقههای سیاسی، خواه ناخواه هنوز دو طیف در کشور معروف هستند تا انتخابات را دوقطبی و به آن شور و نشاط و هیجان بدهند. اما یک طیف، همه قدرت نظامی، سیاسی، اقتصادی و تبلیغاتی را در دست دارد و طیف دیگر پیاده و دستش از ابزار قانونی و قدرت کوتاه است. با اینکه مردم از نظر فکری همواره طیف اصلاحطلبان را میپسندند و انتخاب کردهاند، زیرا این طیف از تندروی و افراط در سیاستهای داخلی و خارجی پرهیز مینماید و خواستار تعامل سازنده با همه کشورهای جهان میباشد ولی عملکرد 40 ساله نشان میدهد هربار که مردم به صندوقهای رای هجوم آورده و چنین کاندیداهائی را انتخاب کردهاند، آنقدر از سوی طیف دیگر در کارش کارشکنی شده و همه گناهان خود را گردن آن بیچاره انداختهاند تا در نهایت سر از ناکجا آباد درآورده است. طیف اصولگرا دراین چهار دهه فقط یک نمونه برای عرضه دارد و آنهم آقای احمدینژاد است که خود این طیف شرمنده است نام او را ببرد.
با این ترتیب این نبرد نابرابر آنقدر ادامه پیدا کرده که طیف اصلاحطلب منکوب شده و نمیتواند حتی در مقام ریاستجمهوری هم از مقدار کم اختیارات خود به نفع مردم استفاده کند و مثلا دستور دهد دعای ربنا در ایام ماه مبارک رمضان پخش شود. مردم هم به این نتیجه رسیدهاند که اصلاحطلبان با اندیشههای مترقی حتی اگر فعال و مصمم هم باشند، قادر به پیاده کردن کمترین نظرات خود نیستند پس باید از اصلاحطلبان هم عبور نمود. حاصل اینکه کثیری از مردم با صندوقهای رای قهر کردهاند. مایه تاسف است که سران اصولگرا هنوز متوجه وخامت اوضاع نشدهاند و کماکان بر طبل مبارزه با اصلاحطلبی که انتخاب مردم هست، میکوبند و خوشحال هستند یک رئیسجمهور اصلاحطلب یا متعادل دیگر را با هدایت تبلیغات در انجام کارهای روزمرهاش از میدان بدر کردند و حرص و ولع زایدالوصفی نشان میدهند که رئیسجمهور اصولگرا بر سرکار بیاید تا مراکز قدرت با وی همکاری نمایند.
اصلاحطلبان هم در این فضا، دچار تشتت و دوگانگی شدهاند، اگر با سیاستهای غیراصلاحطلبانه همراهی کنند، از مردم و اصول اصلاحطلبی فاصله میگیرند و اگر از مردم و اصول خود پیروی کنند، از نظام دور میشوند که هیچکدام مطلوب آنان نیست.اما ادامه این روند و رویگردانی مردم ازسیاستهای تندروی، بخشی از اصلاحطلبان را مجبور به انتخابی میکند که مطلوب منافع کشور نمیباشد. اصولگرایان دیروز هم برای پیروزی در انتخابات، با درک اینکه رایآوری در میان مردم با اصلاحطلبی است، خود را ملبس به لباس اصلاحطلبی مینمایند تا پس از پیروزی همچون دفعات قبل، بهتدریج این لباس درآورده و لباس اصلی اصولگرائی را بپوشند تا مورد حمایت قرار گیرند. این نواقص و معایب تا زمانیکه احزاب در ایران شناسائی و به رسمیت شناخته نشوند و از حمایت قانون برخوردار نشوند، ادامه خواهد داشت.
توجه: مطلب مندرج صرفا دیدگاه نویسنده است و رسانه پرسون در قبال آن هیچ موضعی ندارد.
منبع: آرمان ملی