به گزارش سایت خبری پرسون، علی شمساردکانی نوشت:
در طول تاریخ مکتوب جهان، مبادله و منازعه، داستان ارتباطات کشورها را رقم میزنند. در این مسیر، راههای زمینی و دریایی و نیز نوع وسایطنقلیه هم در داد و ستد و نیز در رقابت و منازعه مکمل هم بودهاند. برخی کشورها بسته به اندازه جمعیت و وسعت قلمرو در زمانهای تاریخی متفاوت، شیوههای متفاوتی را برای تامین منافع خود برگزیدهاند و هرگاه توانمند بودهاند، شیوه و مواضع خود را به دیگران تحمیل کردهاند. این شیوهها و مواضع را در جای جای تاریخ جهان به دکترین تعبیر کردهاند. از سوی دیگر منافع تجاری-اقتصادی و نفوذ سیاسی-نظامی در ارتباط با راهها (مسیرها) برای کشورهای عمده، در هر عصر بهصورت دکترینهای بازرگانی و نظامی مکمل هم بودهاند. چنانچه حفاظت از مسیرها در دریاها و خشکیها در مسیرهای بازرگانی و نظامی را دولتها از وظایف اصلی خود شمردهاند و هرگاه در یکی از این زمینهها نمود بیشتر داشتهاند، آن کشور-دولت را مثلا قدرت دریایى یا زمینى خواندهاند. از آنجا که انباشت سرمایه و قدرت از مسیر مبادلات بهوجود میآمد، لاجرم تعارض منافع موجب درگیری نظامی و کشورگشایی میشد. آثار مخرب این پدیدهها، کشورها را به تعامل از طریق مذاکره و دیپلماسی سوق میداد که گاهی به فتح سرزمینی بدون خونریزی میانجامید.
نخستین نمونه بارز از این نوع توسعه در فتح امپراتوری بابل (که خود یک سده پیشتر جانشین امپراتوریهای کلده و آشور بود) بهدست کوروش هخامنشی آن هم بدون خونریزی ثبت شده است. دستاورد فرهنگی این پیروزی در منشور کوروش که در بابل صادر کرد، پارهای مهم از میراث مشترک جوامع بشری است. رفتار مسلمانان در صدر اسلام، در فتح بیتالمقدس و پیروزی بر امپراتوری رومی بیزانس بیشباهت به رفتار کوروش در بابل نبود که بیتالمقدس را در امان اسقف اعظم قرار داد و هر نوع تجاوز به معابد مسیحیان و یهودیان را ممنوع کرد. متاسفانه رفتار لشکری به نام اسلام و برخاسته از حقارت جاهلی با ایران و ایرانیان از نمونه های تسامح و تعامل سازنده نبود. در این فرآیند تاریخی، کشور ملتها اساس تعامل خود با دیگر سرزمینها را صرفنظر از نوع حکومت و فرهنگها، در روابط متقابل دادوستدی زمینی و دریایی میدیدند و برای شناخت اصول حاکم بر این روابط و چگونگی عبور بیضرر، شرایط مبادله را هم اعلام میکردند. این همان چیزی است که از زمان معاهده صلح وستفالی در سال ۱۶۴۸ میلادی، در پایان جنگهای قرون وسطایی اروپاییها، دکترین حکومتها نامیده شده است.
در این زمینه، عملکرد دکترین ایران را تا پایان قرن نوزدهم بازبینی میکنیم. نمونه ایرانی این فرآیند را در «دکترین فتح سرزمینها» در زمان کوروش کبیر با امتداد خطوط مواصلاتی جنگی-تجاری با استفاده از ارتش زمینی میبینیم. در زمان جانشینان ایشان ترکیب نیروی زمینی و دریایی از زمان کمبوجیه آغاز شد که به فتح مصر انجامید. داریوش برای توسعه این روابط و بهویژه برای عبور ناوگانهای ایرانی در مسیر خلیجفارس-دریای سرخ و مدیترانه، بین یکی از شاخههای رود نیل و شمال دریای سرخ یک ترعه حفر کرد که تا زمان رومیها کاربرد داشت و هنوز هم بقایای این ترعه در غرب مصر از فضا دیده میشود. سپس در زمان خشایارشا تعاملهای صلحآمیز و جنگ با شرق مدیترانه در بخش دریایی بهطور چشمگیری افزایش یافت که منجر به جنگهای معروف به نبرد ترموپیل و نبرد سالامیس شد. در نبرد اولی، ایرانیان در زمین و دریا پیروز شدند و در نبرد دوم در هر دو عرصه شکست خوردند. این دکترین تلفیق نیروی زمینی و دریایی تا پایان این دوره و فتح سرزمینهای پارس به دست اسکندر مقدونی ادامه یافت. پارتها یا به قول فردوسی پَهلَوها، دیگر قوم آریایی-ایرانی بودند که حکومت اشکانی را به مدت ۵۰۰ سال در غرب آسیا مستقر کردند ولی «دکترین» نیروی زمینی و سواره نظام تیرانداز داشتند.
هرچند ساسانیان ادامهدهنده دکترین اشکانی بودند ولی در تعامل دورههای متناوب جنگ و صلح با امپراتوریهای روم و بیزانس تا حدی فعالیت دریایی داشتند. بهویژه در زمان قباد و فرزندش انوشیروان در مدیترانه شرقی با مرکزیت و پایگاه زمینی-دریایی انطاکیه، ناوگان تجاری و نظامی عظیمی داشتند که عملا بازگشت ایران را به دور دکترین تلفیق بری-بحری زمان هخامنشیان رقم زد. ساسانیان با بهرهگیری از موقعیت طبیعی بندر سیراف در خلیجفارس و مصب رود سند فعالیت تجاری دریایی گستردهای با مناطق ساحلی دریای سرخ، شرق آفریقا، هند و چین و ماچین (کره، ژاپن، مناطق مالایی امروزه شامل مالزی، اندونزی و فیلیپین) داشتند. این حضور دریایی در زمان سلجوقیان رونقی دوباره گرفت و مرکزیت انطاکیه و سواحل سوریه احیا شد. تجارت ایران در دریای سیاه و مدیترانه و حتی مصر از طریق خلیجفارس از نو رونق گرفت. شاهد این تجارت چند اقلیم را سعدی در گزارش بازرگانی بین ایران، روم و هند آورده است. در نتیجه ایران با هند، مالایا، چین و آسیا و شرق آفریقا تجارت گسترده داشت که تا زمان اتابکان ادامه یافت.
با این تفاسیر، شکوفایی ارتباطات و زمینههای مواصلات بهویژه مسیرهای تجاری، سرمایهگذاری و انتقالهای تکنولوژی و مالی پیشنیازهای این شکوفایی، آرامش و افزایش امید هستند. از آنجا که رشد و توسعه ایران نیز باید همهجانبه باشد تا منافع ملی ایجاد و نگهداری شود، ایران باید نقش محوری خود را در سیاست، اقتصاد و مبادلات منطقهای و جهانی همانند دورانهای شکوه ملی بازیابد و پیشنیاز این مواضع در تعامل سازنده با دیگران است. یکی از این پیشنیازها توسعه دریامحور و تبدیل بندر از محلی برای تبادل کالا بین راههای زمینی و دریایی به یک مرکز صنعتی، تجاری و زنجیره حملونقل یکپارچه است که بر پایه توسعه ارتباطات و تکنولوژی تولید و توزیع صنعتی استوار شود.
همه این شبکهها نیاز به آزادی ارتباطات بینالمللی دارند و این ارتباطات در گرو «تعامل سازنده با جهان» هستند. دوری از مدلهای آنتاگونیستی و دشمنیابی هم تنها راه تعامل با جهان و واگذاشتن منازعات است. دل ایرانیان همیشه خانه صلح و اسلام نیز مکتب تعاون بین قبایل و شعوب بوده است.