به گزارش سایت خبری پرسون، در ادامه بررسی بازخوردها به کشورخودمان ایران برگردیم. کشوری در همسایگی هند.کشوری که درگیرفاز چهارم ویروس کروناست. بیمارستانهایش مملو از بیماران مخصوصا کرونایی هاست وگورستان هایش هم در گذران روزهایی غم انگیز!
مرد وزن های ایرانی، موشکافانه به عملکرد دولتمردان و مسئولان خود نگاه می کنند و در این میان هیاهوی «نان به نرخ روزخورها» هم کم نیست و سواستفاده از فضای یاس، درکنارگرانی و افزایش آمار فوتی های کرونایی همچنان رو به فزونی است، و حال پس از همدردی و پیام نمکی به وزیر بهداشت کشور هند، واکنش صاحبنظران جالب توجه است. مانند نمونه؛ پیمان مولوی دبیر انجمن اقتصاددانان ایران در توییتی با این مضمون از دیگر وزاری دولت، منجمله وزیر اقتصاد خواسته است که همانند وزیر بهداشت کشورمان آنها هم تجربیات خود را با وزیر و مسئولان همرده خود در کشور همسایه در میان بگذارند. پیام ها و یادداشت هایی از قشر فرهیخته و روشنفکر جامعه که در همراهی با مردم و انتقال وضعیت بستر جامعه به مسئولان، ماه هاست که با نیش و کنایه مسئولان را قلقک می دهند
*تاثیرگذاری خبرهای تلخ
مسلما حجم خبرهای منفی این روزها آنقدر زیاد است که فرار کردن از آنها دوگوش ناشنوا می خواهد و دو چشم نابینا؛ ولی آیا به واقع این بدبینی به مسئولان از روند کند واکسیناسیون در کشور ناشی می شود؟ یا علتی دیگر در پشت این علت به صف شده است؟!
همه می دانیم در سالهای گذشته روند افزایشی قیمت ها و در ادامه ناکارآمدی واضح مسئولان مربوطه، سبب شده است که در نقطه ای قرار بگیریم که باید بگوییم مردم بالواقع رمق اقتصادی ندارند که هیچ رمق هیچ کاری در هیچ حوزه ای برایشان باقی نمانده است. نکته تاسف برانگیز مطلب در این است چرا با وجود تمام گوشزدها و ادعاها و ارائه راهکارها، هنوز کشور در باتلاق گرانی و مشکلات عدیده، دست وپا می زند. گرانی ای که می تواند مردم را بیشتر در مرداب کووید 19 فرو ببرد و حس ناامیدی فزاینده شان را همینطور به سمت اوج بکشاند. ناامیدی که سبب طنز تلخ این روزهای مردم کوچه و بازار است و هر رفتار و سخنی از مسئولان کار را بهتر نکرده که می توان گفت نمک بر زخم مردم می پاچد. آیا هیچ راهکاری برای بالا بردن شور و اشتیاق هموطنان در چنته دارند؟ و آیا باید پذیرفت که مسئولانمان راه خودشان را می روند و مردم هم مسیر موردنظر خود؟
اگر اینچنین باشد که وای به حال ما، که مردم را این چنین در کویر ندانمکاریهای خود رها کرده ایم وکشور را به برهوت مشکلات باخته ایم.
*تاثیرسخنان ضد و نقیض مسئولان!
سخنان و گفتار ضد و نقیض مسئولان و کارشناسان در برنامه ها و رسانه های مختلف، نشاندهنده همین گمراهیست. نمی دانیم به کدام سمت می رویم و چه کسی باید پاسخگو باشد. این در حالیست که زمان کافی تا انتخابات باقی نمانده و ناامیدی در مردم به وضوح دیده می شود. اما اگر به نظر بنده، این ناامیدی فقط و فقط به واکسن و بیماری کرونا وابسته است؟ می گویم خیر. مجموعه ای از عملکردها که در سالهای گذشته پشت سر گذاشتیم که همراه با افزایش حضور مردم در فضاهای رسانه ای و اجتماعی و در دسترس بودن اطلاعات بیشتر و به روزتر، سبب شده است مردم به مسئولان بدگمان شوند. مردمی که انگار باور دارند مسئولانشان در بالش پرقو سر خود را نهاده و صبح برگه از پیش آماده شده ای را برایشان در جلوی دوربین ها روخوانی می کنند.
من و همکارانمان دردی را می بینیم که در دل خودمان هم می جوشد و اگر بگوییم نگران آینده این وضعیت نیستیم از سر خودگول زدنی بیشتر نمی تواند باشد. وقتی به عملکرد مسئولانمان نگاه می کنیم که مطمعنا کارهای انجام شده زیادی برای مردمانشان داشته، دارند و انجام داده اند. مسئولان خوب و دلسوز کم نیستند که زیاد هم هستند. اما از آنجایی که عملکرد خوب و بد در هم ادغام شده و به مردم تحویل داده می شود آیا نتیجه بهتر از این می شود؟ وقتی هر عملکرد نادرستی عواقبی را پشت سر نداشته و فقط مردم باید ار عواقب چنین تصمیم هایی رنج بکشند مطمعنا جامعه را به سمت بی هدفی و یاس هدایت می کنیم.
برگردیم به کرونا و آغاز منحوسش در جهان؛ دنیا را کرونا بیمار کرد و ما هم در گوشه ای از این کره خاکی، بدان مبتلا شدیم. یکسال پر از مقاومت، شکست، موفقیت و تلاش را کنار هم اندوختیم و به سال دومی که کرونا مهمان سرزده مان بود، پا گذاشتیم. با وجود کنترل نسبی ویروس، راه ها را برای سفرهای هوایی و زمینی باز گذاشتیم و با دست پس زدیم و با پا جلو کشیدیم. ما تجربه داشتیم و حال فقط بگوییم که به مردم گفتیم که به سفر نروند کافیست؟ آیا برای ما که تحریم ها رسیدن به واکسیناسیون را ناعادلانه ساخته، قرار نبود تمهیدات سختگیرانه ای در پیش بگیریم که خودمان را دشمن شاد نکنیم؟ حال که درون قضایای اصلی ایستاده ایم و تخت های پر از بیماران تنمان را به لرزه انداخته است تصمیمات درست وخردمندانه ای بگیریم که فشار روحی و روانی و اقتصادی مضاعفی به کشور تحمیل نشود!
آقایان! کرکره های نیمه باز صنوف مختلف را در بازار می بینید؟ این مدل قرنطینه ای کرکره ای را کجای دلمان بگذاریم؟ اشارات مستقیم و غیر مستقیمی که به سمت مردم رفته اید که شما گناهکارید را کجا؟
« کارم از گریه گذشتست بدان میخنذم» مرا به یاد این روزهایمان می اندازد که با مسئولانمان صحبت می کنیم. چرا نه یک گوشه که هزاران گوشه از کارهای مملکت شروع به لنگیدن کرده و البته در گوشه هایی نیز نزدیک به فلج دائمی است. از کارگر تا بازنشسته، از کشاورز تا معلم و ... همه درگیر تصمیمات ریز و درشت دیروز و امروز مدیرانی هستند که جواب قانع کننده ای برای مردم ندارند که اگر داشتند مردم در این حال هم آنها را درک می کردند.
آیا پسندیده است که مسئولان خوب و کاربلد در کنار مسئولان نالایق قرار گرفته و همه را با یک چوب بسنجیم؟ مسلما خیر. ولی حرف یک روز یا یک سال نیست. قرار بود ایران بر روی پاهای خود بایستد و فخر بفروشد. قرار بود از توانایی دانشمندان وجوانان برومندش بهره ببرد. قرار بود به بیگانه چشم ندوزیم و خودمان باغچه خودمان را بیل بزنیم. اما چه شد که در روزهای پایانی باقیمانده به انتخاباتی سرنوشت ساز، سرنوشت ایران و ایرانی به برجام و تحریم و مذاکرات و گرانی گره خورده است؟ چه شد که هر روز با نرخ های مختلف میوه و لبنیات وکالاهای اساسی و غیراساسی روبه رو شده ایم و برایش راهکاری جز در خانه ماندن تجویز نکرده و دست خالی خود را به سوی مردم گرفتیم؟
آیا نباید امروز صحبت های جانانه رییس جمهورمان را که در مورد هدایت مردم به سمت مصرف محصولات آبزی، ارائه کردند را باطنزی تلخ تر به خودمان تحویل دهیم؟
در همین رابطه کاربری در توئیتر نوشته است:« ظاهرا جناب روحانی از قیمت تن ماهی خبر ندارند که مارا به سمت خرید ماهی و میگو هدایت کردند؟»
و آن دیگری که می گوید« رییس جمهور، آدرستان را درج کنید تا از سر کوچه شما ماهی بخریم»
تلخ نیست که رییس دفتر یک دولت یک حرفی می زند، رییس دولت حرفی دیگر و وزیر بهداست حرف خودش و وزرای جهاد کشاورزی و صمت هم که حرفی برای گفتن نگذاشته اند باقی بماند هنوز که هنوز است دارند چشمی که کور کرده اند را درست می کنند!
قرارمان این نبود که در برابر دوربین ها و خبرنگاران برایمان دردودل کنید. قرار نبود بگویید« ما گفتیم ولی دیگران نکردند» قرار نبود فقط مردم مقصر باشند و اگردر این زمان دشواری مردم روی شما دولتمردان؛ حساب نکنند پس چه زمانی باید؟! قرار بود مرد عمل باشید.