به گزارش سایت خبری پرسون، غلامرضا فدایی در یادداشتی نوشت:
پژوهش در ارتقای دانشگاهی نقش تعیین کننده و به تعبیری وتوئی دارد که بسیار خوب است.
اما به نظر میرسد باز هم نتوانسته تأثیر لازم را در کیفیت ارتقای استادان بگذارد. در جلسهای در بررسی مقالات مجله تحقیقات اطلاع رسانی و کتابخانههای عمومی و شِکوه از ارسال مقالات کم محتوا توسط نویسندگان، یکی اظهار داشت که شهرستانها برای ارتقا مثل تهران سخت نمیگیرند؛ دانشگاههای شهرستانها عموماً علاقمندند تا زودتر بتوانند با داشتن استادانی با درجه بالاتر دورههایی را برای خود تأسیس کنند. دیگری گفت در تهرانش هم هر دانشگاهی برای خود ضابطه ای دارد!
من در این باره قضاوتی ندارم اما اگر چنین مسابقه ای بین دانشگاها در این سطح وجود داشته باشد و دانشگاهها با هم و به ویژه در مقابله با دانشگاههای مستقر در تهران چنین نیتی در سر داشته باشند بسیار خطرناک است. البته زودتر ارتقا گرفتن از نظر استادان امری مطلوب و دوست داشتنی است اما حیثیت دانشگاهها و از آن مهم تر حیثیت علمی کشور بسیار مهمتر است و همه ارکان یک نظام باید به فکر ارتقا کیفی به معنای واقعی باشند.
داشتن هیئت ممیزه هم امتیازی است که وزارت خانه به بعضی دانشگاهها میدهد اما بدیهی است که هر دانشگاهی هم مایل است که هیئت ممیزه مخصوص به خود داشته باشد.
این نکته هم گفتنی است که عده ای در گروههای آموزشی و کمیته های تخصصی در جهت ارتقای همکارانشان بخل می ورزند و برای آنکه دائره اختیارات گروه و سپس رشته از دستشان در نرود سعی میکنند کمتر کسی وارد محدوه اقتدارشان شود و سختگیریهایی نه به لحاظ علمی، بلکه به لحاظ حرفه ای و گاهی سیاسی دارند؛ من خود شاهد بوده که مقاله مدیر گروه آموزشی توسط معاون پژوهشی دانشکده که مدیر مجله هم بود بدون هیچگونه اظهار نظری و گرفتن عیبی حدود دو سال و نیم معطل شد.
اما طرف دیگر قضیه هم مشکلات دیگری ایجاد میکند؛ زیرا ولنگار بودن هم آبروی دانشگاه و علم را میبرد. باید راه حلی دیگر اندیشید. کنکور و نظام کنکوری هم بلای جان آموزش کشور شده است که به جای عالم پروراندن، نخبگان تست زن و حرفه مندان دقیقه نودی میپروراند.
من در اینجا بحثم در باره مدارک قلابی و سرقتهای علمی نیست که آن امری جداگانه است و حیثیت ملی و بین المللی ما را در معرض مخاطره قرار میدهد، بلکه اینجا بحثم بیشتر در باره آثاری است که به ظاهر پژوهش اند و نویسنده فکر میکند کاری محققانه انجام داده است در حالیکه یا کپی برداری است یا پژوهش در مورد متغیرهای بی ارزش و کم ارزشی است که هیچ مشکلی را حل نمیکند و بر دانش کسی نمیافزاید.
پژوهش جایگاهی بس رفیع دارد و باید در عرصة ملی و سپس بین المللی اثرگذار باشد. در غیر اینصورت مقوله ای کمی میشود که گاه با استنادهای نابجا و زائد برای خود جایگاهی را متصور است. باید اضافه کرد که اعضای بسیاری از گروههای آموزشی برای خود تیم و گروهک میسازند و در مراحل مختلف پژوهشی به هم وابسته میشوند. اینان در استناد دادن به هم پاس میدهند و به جای خود استنادی که وقتی از حدش گذشت مذموم است گرفتار تیم استنادی خودخواسته میشوند و ملاحظه میشود در حوزه ای خاص نام چند تن پا به پای هم همواره مطرح است.
توجه بیش از حد به داشتن مقالات آی. اس.آی از طرف نظام آموزشی کشور هم مزید بر علت شده است، اما باید دید چرا؟ مقالات آی. اس. ای. ضمن داشتن پاره ای از محسنات باید پرسید که آیا مقاله آنقدر در سطح جهانی بدیع بوده که به کشف مسئله ای در جهان انجامیده یا به تحقیقات علمی جهانی کمکی کرده است یا نه به خاطر این است که نویسنده اطلاعاتی را از کشور خود به آنها عرضه کرده است که آنها یا از روی کنجکاوی یا سیاه نمایی از آن خوششان آمده و آن را چاپ کرده اند؟ اینها همه قابل بررسی است. بنابراین صِرف انتشار در مجلات خارجی ممکن است برای فرد نمره مثبتی باشد ولی باید دید آیا در دائره منافع ملی هم پایه و وجهه ای دارد یا خیر؟ آیا مشکلی از مشکلات مردم را حل کرده است یا نه؟ بدیهی است که در نظام ارتقا معمولاً کسی به این مسائل کار ندارد، یا کمتر کار دارد و فقط چاپ شده آن را در نشریه بین المللی اعتبار میدانند، زیرا در این مورد آئین نامه یا دستورالعمل مشخصی وجود ندارد.
در دنیا ارتقا همانند ما نیست و نیز به نظر نمیرسد که دانشگاههای بزرگ در دنیا نگران رتبه بندی باشند. بلکه دیگر دانشگاهها سعی دارند خود را با معیارهای آنان تطبیق دهند. شاید هم سازمانهای رتبه بند همچون آی. اس. آی. دکانهایی درست کرده اند تا عده ای را سرگرم کنند و از طریق این مؤسسات خواستههای خود را به لحاظ آموزشی یا پژوهشی به آنان بقبولانند. البته این به معنای بد بودن نظام رتبه بندی نیست بلکه ضرورتی اجتناب ناپذیر است مشکل در کمی نگریستن به آن است و اینکه بسیاری به جای پرداختن به محتوا به قالب خواستههای آنان مینگرند و خود را اسیر مقادیر کمی میکنند.
بسیار شنیده میشود که فلانی جزو یک در صد دانشمندان جهانی است، یا مقاله او جزو پر استنادترین مقالات قرار گرفت، یا وی از نظر تعداد مقاله رتبه بین المللی یافت. صرفنظر از اینکه یک فرد در عمر علمی خود چقدر میتواند مقاله بنویسد و اینکه آیا کار دانشجویان را به نام خود مصادره کردن کار درستی است باید دید این مقالات و تحقیقات چقدر از مشکلات مردم را حل میکند. علم بدون کاربرد مصداق بارز علم بی عمل است.
این چه بلائی است که به جان مقالات یا کتب علمی افتاده که مقبول خارجی بودن در همه وجود ما رخنه کرده و به این زودی ها هم از بین نمی رود. همانند آن در امور سیاسی است که عده ای چشم به خارج دوخته و میل دارند قبل از اینکه در داخل توسط مردمشان مقبول واقع شوند خارج آنها را تأییدکند. در امور دیگر هم همینطور است. مگر در پزشکی مبنای مقبولیت متخصصان وزارت بهداشت ما پذیرش سازمان بهداشت جهانی نیست؟ در غذا و دارو هم همین است. در سایر امتیازات دانشگاهی و در فرهنگ و امور اجتماعی هم همینطور است. وابستگی یا خودباختگی بلایی است که اول از همه مغز و فکر انسان را درگیر میکند، آنگاه بروز و ظهورش در همه شئون زندگی مشاهده میشود. در امور مذهبی هم همینطور! فراموش نمیکنم که قبل از انقلاب ورد سخنرانان مذهبی مترقی ما دکتر الکسیس کارل یا گوستاولوبون و امثال وی بود و الان هم اگر بخواهند حجیت مطلبی را به رخ بکشند از تأیید یا رد آن توسط یک خارجی مثال میآورند. این یا به خاطر ضعف سخنران یا تغییر مذاق جامعه و یا هر دو بود. و صد البته که دیگران بسیار بیشتر و بهتر از ما کار کرده اند ولی فرق است بین خودباختگی و تسلیم و خودباوری و گزینش نقادانه!
البته بررسی این موارد از جانب هیئتهای علمی برای ورود به عرصة ارتقا آنهم بینظرانه و خیرخواهانه کار آسانی نیست ولی همین مشکل بودن کار باید محکی برای ارتقا باشد. بنابراین ممکن است کسی خود مقاله معتبری نداشته باشد اما نقدهای عالمانه او از هر مقاله علمی برتر باشد. متأسفانه وزارتخانه های آموزش عالی ما برای این امر نه معیاری دارد و نه اعتباری قائل است.
چه بسیار دستهبندیهایی در گروههای آموزشی برای گرفتن پایان نامه یا رساله وجود دارد. و چه تلاش، یا حتی خواهش و تهدیدی که صورت نمیگیرد تا دانشجویانی با افراد خاصی پایان نامه یا رساله بگیرند که از نظر اخلاق استادی در جای خود قابل بحث است و خود همینها و مقالاتی که از آنها استخراج می شود و گاه با فشار در مجلاتی چاپ میشود در ارتقا مؤثر است.
پیشنهاد من این است که باید هر مقاله یا کتابی که نوشته میشود قبل از چاپ ویرایش علمی و ادبی شود و پس از چاپ فوراً توسط همرشته ایها مورد نقد و بررسی عالمانه قرار گیرد. رودربایستیها باید کنار گذاشته شود. اعضای هیئت علمی در کنار تبریک گفتن به هم برای چاپ مقاله یا کتابشان، سکوت را بشکنند و خیرخواهانه و دوستانه به نقد و بررسی بپردازند و محاسن و معایب آنها را بگویند. سکوتی معنادار و از کنار این قضیه سبکبار گذشتن و خود را درگیر مسائل حرفه ای نکردن آفتی جدی برای این قضیه است. نتیجه این میشود که دیگران در هر رشته کار مشابه و تکراری انجام میدهند.
بنابراین مورد نقد قرار نگرفتن اثری از اعضای هیئت علمی مرتبط باید از طرف کمیتههای تخصصی و سازمانهای ارتقا در سطوح بالاتر مورد پرسش قرار بگیرد. باید سؤال شود مقاله یا کتاب عضو هیئت علمی چرا توسط هم رشته ایهایشان مورد بحث و بررسی قرار نگرفته است؟ آیا کار آنقدر ضعیف یا تکراری بوده که قابل بررسی نبوده است یا سطح علمی آنقدر بالا بوده که کسی جرأت اظهار نظر نداشته است؟ و یا مناسبات دیگری بر جامعه علمی حاکم بوده که مانع ار انجام این کار گشته است؟ دست کم میتوانسته اند در تعریف و تمجید اقدام کنند و برای معرفی بیشتر کاری انجام دهند. در خارج معمولاً هر اثری چاپ میشود. علاوه بر اظهار نظرهای علمی خوانندگان هم نظرات خود را بیان می کنند که به نوعی نشان از ارتباط نوشته با جامعه است.
بررسی این موارد و پرسش از آنها پویایی رشتهها و گروهها را میرساند و قصد و غرضها را در مقابل خیرخواهیها روشن میکند. در جوامع علمی واقعی هر کار علمی را گامی در جهت پیشرفت یا برون رفت میدانند که دیگری نه در مقام دفع بلکه در جهت پیشبرد اهداف علمی به آن نگاه، و حسادت را به رقابت سالم بدل میکند.
نقد سازنده انسان را در هر کاری ورزیده، و مسیر را برای ارتقای واقعی هموار میکند. در جلسه ای در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در جلسه نقد کتاب گفتم هر کس کتابی مینویسد باید دست کم به تعدادی از مهمترین کتابهای رشته خودش که مربوط به موضوع نگارش آن کتاب است را در مقدمه کتابش نقد گونه اشاره، یا دست کم توصیف و اهمیت و ضرورت نگارش کار خودش را در کنار آنها بیان کند؛ در غیر آن صورت آن کتاب برای نقد پذیرفته نشود.
در مقاله هم همینطور! بسیاری از نویسندگان در بررسی ادبیات پژوهش فقط اشاره به مقالات نوشته شده دارند و فهرست منابع را پر میکنند بدون آنکه نقادی داشته باشند و ارزش کار خود را در قبال آن نوشتهها نشان داده باشند.
وابسته کردن دانشگاه به صنعت و اینکه استادان باید برای دانشگاه طرح درآمدزا بیاورند دارای محسنات و معایبی است که باید ارتباط آن با ارتقا در جای خود مورد بحث قرار گیرد.
نبودن نظارت کافی در این مورد سبب شده است تا تازه کاران در دانشگاهها با توصیه پیشکسوتان یا بدون آن، آئین نامه ارتقا را میگیرند و جلوی خود میگذارند و سعی میکنند مطابق آن عمل کنند. خود شاهد بوده ام افرادی که صلاحیت کافی نداشته اند اما چون امتیازات را مطابق جدول را پر کرده اند ناگزیر نمره ارتقا را گرفته اند
علم سنجی که من خود مدافع آن بوده ام میرود که خود آفتی برای نظام ارتقا شود اگر همواره به جنبه های کمی بسنده کند. ما ارتقا را به کارخانه استاد ساختن تبدیل نکنیم و به کیفیت در درجه اول بها دهیم و از انحصار گری و حسادت در حوزه علم بپرهیزیم و آن را به رقابت سالم تبدیل کنیم.