به گزارش سایت خبری پرسون، دیاکو حسینی در یادداشتی نوشت:
آیا با کشوری که پیمان شکنی کرده نمی توان مذاکره کرد؟ این استدلال بعد از خروج آمریکا از برجام و حتی پیش از آن در جامعه ایرانی رونق گرفت و تا امروز یکی از دلایل مخالفت برای مذاکره و توافق با آمریکا باقی مانده است. چرا این برداشتی اشتباه است؟
گاهی مردم به خطا گرفتار جانبخشی به کشورها می شوند. به این معنا که انتظار دارند کشورها همان خصوصیاتی را داشته باشندکه انسان های منفرد دارند. خصوصیاتی مانند صداقت، اعتمادپذیری، وفاداری، تواضع و مانند آن. به این ترتیب زمانی که با رفتارهایی مواجه می شوند که نقض این خصلت های پسندیده در عالم انسانی است- مانند دروغ گویی، تقلب، خیانت و تکبر - کشورها را بر اساس همان معیارهای اخلاقی که در روابط فردی انسانی اعتبار دارند، قضاوت و سرزنش می کنند.
کشورها هرچند که مجموعه ای مرکب از انسان ها هستند اما نمی توان آنها را به موجودیت های منفرد انسانی تقلیل داد. کشورها در یک سیستم بین المللی بسته زندگی می کنند که آنارشی یا فقدان حکومت و قانون تضمین شده و جهانشمول، مهمترین قوه محرکه آن است و توزیع نامتوازن قدرت با شاخص های اقتصادی، نظامی، سرزمینی و جمعیتی اصلی ترین عامل شکل دهنده به یک ساختار سلسله مراتبی و به شدت رقابتی است.
در سیستم های بین المللی آنارشیک، دولت های حسابگر ناگزیرند که دائماً توزیع مزایای نسبی را پایش کنند و مراقب باشند که در طیف متنوعی از الگوهای همکاری تا جنگ، رقبای آنها مزیت های بیشتری بدست نیاورند؛ چون نمی توانند مطمئن باشند که روزی از آن مزایا علیه آنها استفاده نخواهند کرد.رفتار کشورها در محیط بین المللی غالباً تابعی از منافع و قدرت آنهاست نه ارزش های اخلاقی. به این ترتیب، کشورهای همیشه آماده اند هنگامیکه جنگ به زیان آنها و به سود رقبایشان است، به آن خاتمه دهند و هنگامیکه از جنگ مزایای بیشتری در مقایسه با رقبایشان بدست می آورند، آن را آغاز کنند.همینطور، کشورها زمان دست به همکاری می زنند که مزایای همکاری بیش از مزایای عدم همکاری باشد اما به همین ترتیب آماده اند که هرگاه در طول زمان توزیع مزایای همکاری به زیان آنها تغییر کند، به همکاری پایان بدهند، در توافق ها تقلب کنند و یا آنها را برای مدتی نامعلوم کنار بگذارند.
در این راه قدرت های بزرگتر دامنه انتخاب های بیشتری دارند چون به دلیل همان قدرت برتر، احتمال کمتری دارد که مورد مواخذه و تنبیه قرار بگیرند. علت تقلب و یا به اصطلاح پیمان شکنی و بدعهدی در توافق ها، دقیقاً همان علت شروع همکاری و تلاش برای دست یافتن به توافق است: کسب مزیت نسبی.
کشورها در فرایند نهادینه شدن درون سیستم بین المللی این قواعد را می آموزند و یا حداقل چنین انتظاری از آنها می رود. کشورهایی که بر خلاف قاعده بازی رفتار می کنند دیر یا زود تاوان اشتباهشان را پرداخت می کنند؛ چه آنهایی که در هنگام تلاش برای توافق، از آن امتناع می کنند و چه آنهایی که در هنگام اقتضای نقض عهد، به عهدشان وفادار می مانند. وفای به عهد در روابط انسانی فضیلت است اما در زندگی بین المللی می تواند به خطایی زیانبار تبدیل شود. در طرف دیگر، نقض عهد در روابط انسانی رفتار ناپسندی است اما در زندگی بین المللی می تواند اقدامی هوشمندانه باشد.
کشورهایی که به خوبی درون سیستم بین المللی نهادینه شده باشند هرگز برای رسیدن به توافق ها به دنبال اعتماد به دیگران نیستند. اعتماد واژه ای نامربوط در قلمرو همکاری است. آنها حتی زمانی که پای امضای توافق ها هستند، خودشان را برای نقض توافق آماده می کنند.تنها راه مستحکم تر و با دوام تر کردن توافق ها، توزیع مزایای توافق به نحوی است که طرفین برای مدت طولانی تری از آن احساس رضایت کنند و کمتر تحت تاثیر دگرگونی های سیاسی و اقتصادی بین المللی و سیاست داخلی کشورها قرار بگیرد.
اما در عین حال، زمانی که یک توافق بخاطر نقض عهد و یا خروج یک طرف از آن در معرض خطر قرار گرفت؛ باید آمادگی داشته باشند که مذاکرات تازه ای را به هدف ایجاد بازتوازنی از توزیع مزیت ها توأم با جستجوی منافع جدید آغاز کنند.چین زمانی که آمریکای ترامپ با نقض مقررات سازمان تجارت جهانی شروع به وضع تعرفه بر روی بخشی از کالاهای وارداتی چین کرد، آمادگی خود را برای مذاکره با آمریکا بر روی توافق تجاری آغاز کرد.
همینطور روسیه بعد از عقب نشینی آمریکا از پیمان INF اعلام کرد که برای یک توافق جدید در مدیریت موشک های میانبرد آماده است. کشورهای عضو نفتا بعد از اعتراض دولت آمریکا یکبار دیگر شرایط تازه ای را برای بازگرداندن تعادل در توزیع مزیت ها مورد مذاکره قرار دادند.
در تمام این موارد، علت نقض عهد آمریکا، نارضایتی از توزیع مزایای توافقات به زیان آمریکا بود.آمریکا به دلیل مشابهی در توافق هسته ای با ایران نقض عهد کرد اما برخلاف چین، روسیه و کشورهای نفتا، ما حاضر به تلاش دوباره برای ایجاد توازنی جدید در مزایا و توسعه دادن منافعی تازه نشدیم.
با این استدلال نامربوط و ناآشنا به ماهیت سیاست بین الملل که «آمریکا به دلیل پیمان شکنی، قابل اعتماد و شایسته مذاکره نیست». در بین کشورهای فوق، ما تنها کشوری هستیم که نشان دادیم هنوز قواعد زندگی در سیستم بین المللی را نمی دانیم.
بهای این اشتباه، تاکنون خسارتی بیش از 150 میلیارد دلار بوده است بدون هیچ چشم اندازی برای جبران آن.