به گزارش سایت خبری پرسون،امروز ۱۴ مارس است، هرساله چنین روزی یک ائتلاف معروف سیاسی را به اذهان لبنانی ها متبادر می کند.
در ۱۴ فوریه ۲۰۰۵ رفیق حریری رهبر جریان المستقبل و نخست وزیر سابق لبنان در یک انفجار شدید در بیروت کشته شد.
وی از مخالفان جدی حضور نظامی سوریه در لبنان و همپیمان فرانسه ، سعودی و آمریکا بود.
بلافاصله رسانه های غربی انگشت اتهام را به سوی دولت سوریه نشانه گرفتند و یک فضای کاملا منفی علیه بشار اسد در لبنان ایجاد شد.
بخش وسیعی از مردم لبنان تحت تاثیر این ترور و تبلیغات ناشی از آن ، کشته شدن حریری را تجاوز جدی سوریه به وطنشان می پنداشتند و فضای سیاسی اجتماعی عروس خاورمیانه به سمت التهاب و زد و خورد جدی پیش می رفت.
از یک طرف بخشی از گروههای لبنانی همچون جریان المستقبل ، حزب کتائب ، حزب القوات البنانیه و ... خواستار خروج فوری نظامیان سوری ( که حدود ۲۹ سال به جهت حفظ ثبات و امنیت لبنان در برابر اسرائیل و جنگ داخلی در آن کشور حضور داشتند ) بودند و در مقابل گروههایی همچون حزب الله و جنبش امل مدافع حضور همسایه شرقی در وطنشان.
از گذشته نگاه حافظ اسد رئیس جمهور فقید سوریه به لبنان یک نگاه قیم مئابانه بود و همواره لبنان را استانی از سوریه می دانست و این چیزی نبود که ملی گرایان لبنانی و گروههای وابسته به عربستان ، فرانسه و آمریکا بپذیرند .
اما در مقابل توجیه مدافعان حضور نظامی سوریه این بود که ارتش سوریه عاملی مهم برای توازن قوا در برابر رژیم اسرائیل به شمار می رفت و در نتیجه حضورش لازم.
در همین حین عده ای از کشورهای خارجی خواستار اجرایی شدن قطعنامه ۱۵۵۹ شورای امنیت( که خواستار خروج نیروهای اسرائیلی و بقیه دول خارجی از خاک لبنان می شد ) شدند.
استدلال حزب الله و امل این بود تا زمانی که اسرائیل از مزارع شبعا و بلندی های «کفرشوبای» لبنان خارج نشده و تمامیت ارضی آن را را مورد احترام قرار نداده ، دولت سوریه باید نیروهایش را در این کشور نگه دارد.
در مقابل اسرائیل این بخش را متعلق به لبنان نمی دانست و معتقد بود این مناطق بخشی از سوریه است ، نه لبنان و این کشور صلاحیت اظهار نظر در مورد آن را ندارد.
اسرائیلی ها در این خصوص می گویند : که اگر مزارع شبعا و بلندی های «کفرشوبا» متعلق به لبنان است چرا زمانی که این مناطق در خلال جنگ ۶ روزه ۱۹۶۷ به اشغال اسرائیل درآمد دولت لبنان اعتراضی بدان نکرد؟
به هر حال دولتهای غربی و عربی و متحدانشان در لبنان مُصر بر اجرای قطعنامه ۱۵۵۹ و خروج سوریه از آن کشور بودند.
اعتراضات و دو دستگی ها که با تحریکات داخلی و خارجی بالا گرفت ، سید حسن نصرالله در اقدامی هوشمندانه در روز ۸ مارس ۲۰۰۵ حامیان ابقای سوریه در لبنان را به میدان ریاض الصلح بیروت دعوت کرد.
در این تجمع بی سابقه صدهها هزار نفری که با سخنرانی قاطع نصرالله همراه بود ، مردم مجتمع از سوریه ، حافظ اسد و پسرش به خاطر حمایت هایشان تشکر کردند و تجمع به خوبی پایان یافت و اثر عمیقی نهاد. پس از آن طرف مقابل نیز بیکار ننشست و تجمع گسترده ای را در روز ۱۴ مارس سازمان داد.
در این تجمع احساساتی صدهها هزار نفر شرکت داشتند و خواستار خروج سوریه از لبنان شدند.
در حالی که همگان خیال می کردند سوریه زیر بار فشارها نخواهد رفت ، در اقدامی که تعجب ناظران را برانگیخت بشار اسد اعلام کرد نظامیان سوری پس از ۲۹ سال از لبنان خارج خواهند شد.
این یک دستاورد بزرگ برای راهپیمایان ۱۴ مارس بود و از آن تاریخ صحنه سیاسی لبنان به عرصه نبرد دو جریان اصلی ۱۴ و ۸ مارس بدل گشت.
خروج سوریه از لبنان اسرائیل را ( که خیال می کرد دیگر با خروج نظامیان سوری خلاء جدی قدرت در این کشور شکل گرفته و عروس خاورمیانه عملا بی دفاع است) به محاسبه غلطی وا داشت و در ژوئیه ۲۰۰۶ به لبنان حمله گسترده ای را آغاز نمود که البته با مقاومت حزب الله بزرگترین شکست تاریخش را متحمل شد.
طی این جنگ ائتلاف ۱۴ مارس ، حزب الله را مسئول تهاجم اسرائیل دانست و از پشت خنجری محکم به مقاومت زد چون به هیچ وجه تصور شکست اسرائیل از جوانان شیعه به ذهن رهبران آن خطور نمی کرد.
به هر صورت تا مدت ها جریان ۱۴ مارس بر صحنه سیاسی لبنان فائق بود اما در سال های اخیر با هوشمندی رهبران ائتلاف ۸ مارس همچون سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب الله، نبیه بری رهبر امل و رئیس پارلمان لبنان و میشل عون فرمانده اسبق ارتش و رهبر جریان آزاد ملی (که ابتدا از مخالفان سوریه بود و در سال ۲۰۰۵ به لبنان بازگشت و در تحول عمیق فکری حامی مقاومت شد) امروزه صحنه سیاسی لبنان تحت تسلط این جریان بوده و رئیس جمهور و رئیس مجلس از این جریان انتخاب شده و همچنین به طور جدی مورد حمایت ارتش این کشور قرار دارد.
دکتر علیرضا تقوی نیا ـ کارشناس مسائل غرب آسیا