به گزارش سایت خبری پرسون، جعفر گلابی در یادداشتی نوشت:
آیا جنگ فقر و غنا پایان یافته یا از موضوعیت افتاده است؟ آیا صلح فقر و غنا پیش آمده و نفع محرومان درآ ن بهتر تامین میشود؟ آیا در این صلح دیگر از سوی اغنیا به جیب فقرا هجوم نمیشود و روزگار را رسم دیگری آمده است؟ آیا رفاه نسبی در کشورهای سرمایهداری انگیزه محرومان برای اعتراض را زایل کرده و همین راه محتوم عدالتگستری نسبی است؟ اگر پاسخ به این سوالها مثبت نیست آیا میتوان به حداقلها پناه آورد و در شرایط خطیر اقتصادی که برای کشور ما به جنگ اقتصادی مبدل شده انتظار داشت که از مسابقه ثروتاندوزیها و برخورداریها کاسته و رنجها کمی سرشکن شوند و میان فقیر و غنی اندکی توازن دیده شود؟ با توزیعهای عادلانه بر آتش شکاف طبقاتی آبی ریخته شود تا بلاهای تحریم و کرونا از سر کشور برداشته و وضع عادی شود؟
چه سوال سخت و سادهانگارانهای؟!
در شرایط تورم افسارگسیخته و توفانی و زیر سایه انواع شعارهای محرومنوازانه و فریادهای عدالتخواهانه که از هر سو و هر جناحی بلند است برخی رویدادها اگر بهتآور نباشد، تعجبساز و بعضا غیرقابل باورند. هیچ کس نمیتواند منکر فشارهای فزاینده و دردناک معیشتی برا قشار آسیبپذیر خصوصا کارگران و بازنشستگان تامین اجتماعی باشد. زمان زیادی نمیگذرد که حقوق حداقلبگیران (دارای ۳۰ سال سابقه بیمهپردازی) با فاصله بسیار از تورم فزاینده افزایشهایی به خود دید و از رقم وحشتناک یک میلیون و ششصد هزار تومان بالاخره به دو میلیون و 800 هزار تومان رسید.
در این خصوص تبلیغات وسیعی صورت گرفت که گویی معجزهای در همسانسازی حقوقها صورت گرفته و ضعیفترین اقشار جامعه از بلای فقر نجات یافتهاند ولی در کنار این تبلیغات، بشارتدهندگان نمیگفتند که اگر تورم را در نظر بگیریم نه تنها اتفاق خاصی نیفتاده که قدرت خرید این بندگان خدا با رقم جدید پرداختی کاهش هم داشته است! بالاخره تصمیم گرفته شد که حقوق کلیه بازنشستگان اعم از لشکری و کشوری و سازمان تامین اجتماعی همسانسازی شود. جالب اینکه اضافه پرداختی بازنشستگان دولتی با سرعت انجام شد ولی بازنشستگان تامین اجتماعی از آن محروم ماندند و اکنون که روزهای پایانی سال 99 را طی میکنیم هنوز در این زمینه فقط وعدهای از سوی رییس سازمان برنامه و بودجه داده شد و بازنشستگان تامین اجتماعی در خوف و رجا به سر میبرند که آیا این وعده سرنوشت مواعید دیگر مسوولان را پیدا میکند یا نه ؟
اتفاق دیگر و شایان توجه اینکه در لایحه بودجه 1400 ابتدا برای حقوق کلیه کارمندان افزایش 25 درصدی در نظر گرفته شد یعنی حقوق یک کارمند حداقلبگیر 25 درصد افزایش پیدا کند و حقوق نجومیبگیران هم همین مقدار! به عبارت دیگر حقوق یک مدیر که اغلب پاداش و حق ماموریت هم دارد حدود 10 میلیون تومان افزایش و حقوق یک کارمند 700 هزار تومان! همان حقوقهای نجومی که فضایی سنگین علیه آنها به وجود آمد و حتی مقامات درجه یک کشور از آن به شدت انتقاد کردند و بالاخره هیچ کس حریف آنها نشد و حالا حقوق دومیلیون و هشتصد هزار تومانی داریم و حقوقهای 50 میلیونی نیز هم! البته در مجلس این فقره تعدیل شد و تبعیض ماند میان حقوقهای 3 میلیونی و8 و9 و10 میلیونی! گویی اگر سطح بیعدالتی پایین باشد مترتب اشکالی نیست!
عادلانهترین فرمول افزایش حقوقها روش پلکانی بود که معلوم نیست چرا صورت تحقق به خود نگرفت؟ اما ماجرای تبعیض آشکار در پرداختیها در قوای سهگانه به اینجا ختم نمیشود و ابعاد گوناگون دارد مثلا در مشاغل سخت و زیانآور که میتوانند با سابقه پرداخت 20 سال حق بیمه بازنشست شوند هم از ستمهای روزگار است که توجه خاصی را به خود جلب نمیکند و همچنان جاری است و فقط باز هم وعدهای از سوی مسوولان دریافت کرده است و دیگر هیچ! قانونگذار برای کارگرانی که در محیط آسیبزا به سر میبرند و مثلا در معادن به مشقات متعدد دچارند این امتیاز را در نظر گرفته است که با پرداخت حق بیمه بیشتر زودتر بازنشست شوند ولی جالب است که آنها تاکنون حقوق متناسب با 20 سال سابقه کار را دریافت میکنند در حالی که این نقض غرض است و یک کارگر معمولی هم میتواند پس از 20 سال خود را بازنشست ولی حقوق متناسب با همین سابقه را دریافت کند!
اینها گفته شد تا نکات بزرگتر و رنجآور همچنان آزاردهندگیشان نمایان بماند و گفته آید که اتفاقا در بحث فقر و غنا، در بدترین شرایط اقتصادی و کرونایی و در تحریمهایی که مدافعان حقوق بشر روا داشتهاند و رنج اصلیاش متوجه فقراست و در اوج شعارهای رسیدگی به دهکهای پایین و پس از یک انقلاب که آرمان اساسیاش عدالت بود هنوز پاشنه در به نفع آسیبپذیران نمیچرخد و فاصلهها و تبعیضهای آشکار رو به تزایدند و با همه کوششها و مبارزهها بالانشینان از حظ وافر برخوردارند و صفای روزگار میبرند و پایین شهریها آه را با ناله سودا میکنند. گویا این رسم روزگار در هیچ شرایطی منتفی شدنی نیست ولی تاریخ اتفاقا آکنده از صداهای بلند و پرطمطراق با آرمانهای قسط و عدل و دستگیری از فقراست و چه بسیار کسان و جریانها و اقشار و سیاسیون و رندان که از قبل آن نان و عسل خوردهاند و بر مسندهای قدرت و مدیریت نشسته و مینشینند! قرار بود چرخهای زندگی مردم بچرخد ولی باز هم سرعت چرخش متوجه اغنیا شد همانگونه که قرار بود پول نفت در سفره مردم بیاید ولی از درآمد افسانهای 800 میلیاردی بالاخره سفره هیچ محرومی رنگین نشد. توزیع کنندگان خوبی هم نیستند!
منبع: اعتماد