قیمتش چند؟

وقتی به موضوع اداره کشور می‌رسیم، موضوع به نظرمان بسیار ساده می‌رسد و  تصور می‌کنیم همه ‌چیز فقط موکول به اراده افراد است و کافی است اراده کنند تا بشود و حتی با وجود اینکه بلای 8 سال شعار «ما می‌توانیم» را با نابودی 800 میلیارد دلار نفتی در مقابل هیچ به چشم دیده‌ایم، هنوز بسیاری موضوع را در این می‌بینند که اگر این برود و آن بیاید مساله حل است.
تصویر قیمتش چند؟

به گزارش سایت خبری پرسون، مهرداد احمدی شیخانی در یادداشتی نوشت:

به یکی از آشنایان ملکی به ارث رسیده که با دو تن دیگر آن را شریک هستند. ساختمانی قدیمی است که به خرج افتاده و از هر طرف که می‌گیرند، یک طرف دیگرش به خرج می‌افتد و هر روز برای ساکنینش که این سه تن با خانواده‌های‌شان باشند، دردسر تازه‌ای درست می‌کند. از همان اول که ملک به این سه نفر رسید، قصد فروشش را داشتند ولی کسی به قیمت آن را نمی‌خرید و در این شرایط نامتعادل بازار مسکن، مشتری پیدا نشد.

هر کدام از این سه نفر در مورد این ملک نظری دارد. یکی می‌گوید به هر قیمتی که می‌خرند، بفروشیم و هر کدام پول‌مان را‌برداریم و برویم هر طرفی که خواستیم یک آپارتمان نوساز بگیریم. اما دو نفر دیگر می‌گویند این‌طور آتش زدن به مال، یک ضرر هنگفت است و راضی نمی‌شوند. یکی دیگر می‌گوید خانه را برای ساخت با یک نفر مشارکت کنیم و منفعت بیشتری ببریم که آن دو دیگر می‌گوید این یعنی بین 3 تا 4 سال اجاره‌نشینی و دو، سه بار اسباب‌کشی و کلی دردسر دیگر که ممکن است پیش بیاید و مثلا شریک ساخت، وسط کار همه‌ چیز را رها کند و غیره.

آن سومی هم می‌گوید کجا برویم بهتر از اینجا که هم هر طبقه وسیع و جادار و آفتاب‌گیر است و هم باغچه داریم و هم محله خوبی است. خلاصه چند سال است که وضعیت همین مانده و البته ناسازگاری بین‌شان هم بیشتر شده. من که این مدت از دور و نزدیک شاهد ماجرا بودم بارها با خودم فکر کردم که این موضوع، چقدر شبیه اتفاقاتی است که هر روز با آن درگیریم. اینکه برای تصمیم در موضوعات مختلف، چقدر عوامل ریز و درشت درکارند و اموری که در ابتدا بسیار ساده به نظر می‌رسند، می‌توانند در عمل چقدر پیچیده باشند. انگار همه ‌چیز همین ‌طور است. از تحصیل و ازدواج و شغل و دوستی بگیر تا هر چیز دیگری که تصور بکنید.

انگار همه ‌چیز همین وضعیت را دارد و هر کدام‌مان می‌توانیم موارد بسیاری که خود درگیرش بودیم مثال بزنیم که قبل از ورود به آن چه تصوری داشتیم و بعد از درگیر شدن در آن تازه فهمیدیم که به چه چاه عمیقی افتاده‌ایم و بارها با خود گفته‌ایم کاش هیچ ‌وقت درگیر چنین ماجرایی نشده و به آن وارد نمی‌شدیم. اما عجیب است که با چنین تجربیاتی که همه کم و بیش از سر گذرانده‌ایم، وقتی به موضوع اداره کشور می‌رسیم، موضوع به نظرمان بسیار ساده می‌رسد و تصور می‌کنیم همه ‌چیز فقط موکول به اراده افراد است و کافی است اراده کنند تا بشود و حتی با وجود اینکه بلای 8 سال شعار «ما می‌توانیم» را با نابودی 800 میلیارد دلار نفتی در مقابل هیچ به چشم دیده‌ایم، هنوز بسیاری موضوع را در این می‌بینند که اگر این برود و آن بیاید مساله حل است.

انگار جهان از جنس خمیر است و فقط منتظر تا یک نفر بیاید آن را ورز دهد و به هر شکلی که خواست دربیاورد. این نگاه فقط اختصاص به مردم عادی ندارد که حتی در اقشار نخبه با درجه تحصیلات بسیار بالا هم می‌توان آن را دید که گمان می‌کنند همه ‌چیز در اراده یک نفر متمرکز است و همین که او نباشد و یکی دیگر باشد، گل و بلبل می‌شود و با اینکه بارها خلاف آن را دیده‌اند، باز هم بر این عقیده پای می‌فشرند که این برود و آن بیاید، گلستان می‌شود. همین الان در آستانه انتخابات پیش رو هم همین را می‌بینیم که به ناگهان یک سری اسم ریز و درشت مطرح می‌شود که چه نشسته‌اید، همین الان است که این می‌آید و شق‌القمر می‌کند و کن فیکون می‌شود.

اما دریغ از اینکه بگویند این گلستانی که قرار است بروید، چگونه و با چه هزینه‌ای ساخته خواهد شد؟ یعنی قرار است در مقابل آنچه به دست می‌آوریم، چه از دست بدهیم؟ آیا مفت و بی‌هزینه این اتفاق رخ خواهد داد؟ وقتی حتی برای خرید یک کیلو پنیر باید مثلا 50 هزار تومان بدهیم، این گلستانی که وعده‌اش را می‌دهند، چقدر خرج برمی‌دارد؟ درست مانند همان ملک اول یادداشت، قرار است چه بدهیم و چه بگیریم؟ مگر می‌شود که هیچ چیزی نداد و همه‌ چیز گرفت؟ آیا نباید اول بدانیم در مقابل آنچه قرار است به دست بیاوریم، چه از دست می‌دهیم که بتوانیم تصمیم عاقلانه بگیریم؟ اگر قرار است هزینه از جیب ما پرداخت شود، قطعا باید بدانیم قیمتش چند است. 800 میلیارد دلار دیگر؟

منبع: اعتماد

234526