وکیلی؛ گرافیست و مدرس نقاشی کودکان در گفت وگو با پرسون:

تصویرسازی بچه ها از روی اشعار کُردی/برگزاری نمایشگاه ملی«دنیای رنگی شعر»

گاهی اشعار کُردی را به بچه ها می دهم و آن ها تصویرسازی می کنند و فعالیت ام در همین حیطه است. من یک نمایشگاه دیگر به نام «دنیای رنگی شعر» در غرب کشور برگزار کردم که بزرگترین نمایشگاه کودک در غرب کشور اعلام شد. 1000 نقاشی در قطع A3 بود که همه را قاب گرفتم و در نمایشگاه قرار دادم.

به گزارش سایت خبری پرسون از کردستان، کادر در دنیای کودکان روحیه ای همچون مادری مهربان، یک روان شناس و دوست بچه ها را می خواهد و همین کار را سخت می کند، این که در جامعه ی امروز بتوانی در لحظاتی که کنار کودکان هستی، همه مشکلات را کنار بگذاری و دیگر آدم بزرگ نباشی، بشوی کودکی هم سن و سال همان ها که قرار است مربی شان باشی. سوالات شان را صبورانه پاسخ بدهی و فراموش نکنی لبخند جزء ثابت چهره ات باشد. نگین وکیلی یکی از همان کسانی است که خوب بلد است با کودکان کار کند، به آن ها نقاشی آموزش دهد و مربی مهربان شان باشد.

او که در دانشگاه گرافیک خوانده و مدارک بسیاری در رشته های مختلف هنری دارد ترجیح داد در حوزه کودک کارش را ادامه دهد. در کنار همه این ها برای چندین کتاب تصویرسازی کرده و حرف هایش درباره اشعار کُردی و شیرکو بیکس نشان می دهد با علاقه در این حوزه نیز کار کرده است. با او به گفتگو نشستیم و از سال هایی گفتیم که بر این تصویرساز و مدرس نقاشی کودکان گذشت.

گفتگویمان را با معرفی شما و شرح مختصری از فعالیت های هنری تان آغاز کنیم

بنده نگین وکیلی هستم، فارغ التحصیل رشته گرافیک و مدیریت امور فرهنگی. در خانواده ای هنرمند بزرگ شدم، مادرم طراح لباس، عروسک ساز و گریمور هستند، پدرم علاوه بر شغل کارمندی، با فلزات مجسمه می ساختند، اسباب بازی های فلزی را برای ما درست می کردند و روی شیشه نیز نقاشی می کردند. همین که در این فضا بزرگ شدم باعث شد به کلاس ها و فضاهای هنری گرایش داشته باشم. برای همین رشته دبیرستانم را گرافیک انتخاب کردم. بعد از کنکور وارد دانشگاه سوره تهران و به تحصیل مشغول شدم.

چه رویداد یا اتفاقی باعث شد وارد این حوزه یا این گرایش هنری شوید؟

علاوه بر رشته گرافیک که در دانشگاه می خواندم، در همان دوران دانشجویی طراحی لباس، نقاشی روی شیشه و خیلی چیزهای دیگر را از آموزشگاه ها یاد گرفتم و مدرک آن ها را دریافت کردم. در همان دوران دانشجویی در مهدکودک ها و آموزشگاه ها نیز تدریس کردم. پس از آنکه دوران تحصیلم در دانشگاه به اتمام رسید، با کوله باری از مدرک به شهرم برگشتم.آن زمان خیلی دوست داشتم در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مشغول به کار شومولی متاسفانه هرچقدر رزومه می بردم موفق نمی شدم و آن ها پذیرای من نبودند. نمی دانم دلیل چه بود.وقتی که از استخدام در کانون ناامید شدم، با رزومه هایی که داشتم کارگاه های مختلفی در دانشگاه های متفاوت برگزار کردم و در نهایت با همه ی این تجارب توانستم خودم آموزشگاه هنرهای تجسمی را به نام «رویای رنگ» تأسیس کنم.

وقتی نقاشی کودکان استان کردستان را بررسی کردم متوجه شدم همکاران خوب کار می کنند، اما هنوز جا دارد بهتر، تخصصی تر و جدی تر کار کرد. بنابراین حیطه تصویرسازی را به نقاشی کودک گرایش دادم، یعنی تکنیک های تصویرسازی را با بچه ها کار کردم. مثل تکنیک کلاژ، تکنیک چاپ و انواع آن و ... را در فضای کار کودک به آن ها آموزش دادم. در کنار نقاشی، عروسک سازی را به آن ها یاد دادم، سپس حجم سازی و حتی قصه و داستان. یعنی همه شخصیت هایی که بچه ها نقاشی می کردند به فضای سه بعدی، یک عروسک یا مجسمه های خمیری تبدیل می شدند و در نهایت در فضای کلاسی بچه ها می توانستند با شخصیت هایی که درست می کنند فضاسازی کرده و جان بخشی داشته باشند. در این حالت کل کلاس مجموعه ای از تصویرسازی،حجم سازی و قصه گویی می شد. همه این ها در کلاسی که بین یک و نیم تا دو ساعت به طول می انجامید رخ می داد. بچه ها به این فضا علاقه مند بودند و به آن گرایش داشتند.آن ها خیلی تمایل داشتند سرکلاس ها حضور داشته باشند.

گرایش هنری و حوزه فعالیت شما تعریف خاصی دارد؟ برای علاقه مندان توضیح دهید

خودم که تصویرساز هستم و تصویرسازی هایم معمولاً انتزاعی، تخت، بدون حجم پردازی و سایه گذاری است. معمولاً از رنگ های کودکانه استفاده می کنم چرا که بچه ها خیلی صادق تر، جسورتر، پرقدرت تر، بدون ایهام و اما و اگر و بدون دیکته شدن به آن ها رنگ را انتخاب و استفاده می کنند. من بچه ها را الگوی رنگ آمیزی و انتخاب رنگ قرار دادم.

اکثر تصویرسازی هایی که انجام داده ام خارج از کشور در کتابهایی به نام «گذار زنان از سایه به نور»، «آسمان گره نمی خورد» چاپ شده اند. به جز آن ها آخرین اثر امپراطور شعر کُردی؛ استاد ماموستا شیرکو بیکس را تصویرسازی کردم. اکثر این کارها در نروژ، نیوزلند، انگلیس و هلند چاپ شده اند. تصویرسازی هایی که در ایران به من پیشنهاد می دهند را معمولاً نمی پذیرم چون خیلی محدودیت دارد، نویسنده مدام در انتخاب تصویرها دخالت می کند و دستمزدی که به تصویرساز در ایران می دهند اصلاً ارزش آن همه زحمت را ندارد بنابراین اغلب افراد ترجیح می دهند رایگان کار کنند.

برخی از کارهایی که در ایران انجام داده ام برای یک نویسنده کُرد بوده که رایگان قبول کرده ام.به نظرم از لحاظ روحی و روانی بهتر است که رایگان کار کنید. چون هزینه ای که در قبال آن می دهند آنقدر ناچیز است که کفاف زندگی را نمی دهد.در نهایت من ترجیح دادم نقاشی کودک را ادامه دهم، کاری که هم اکنون به آن مشغولم.

از کارنامه هنری تان بیشتر بگویید

من در این سال ها توانستم 15 نمایشگاه نقاشی به نام «رویای رنگی» برای کودکان برگزار کنم. دو تا از این نمایشگاه ها به بچه های زلزله زده کرمانشاه اختصاص داشت که برای آن به سرپل ذهاب آمدم و در آن جا کارگاه نقاشی برگزار کردم، البته هدف اولم رسیدگی به مواد غذایی و شرایط ناجور و ناهماهنگ بچه ها بود اما بعد تصمیم گرفتم در آن جا کارگاه نقاشی برگزار کنم و آثارشان را به اداره ارشاد اسلامی آوردم و نمایشگاه برگزار کردم، سپس نقاشی هایشان را فروختم و برایشان کارت هدیه تهیه و به آن ها تقدیم کردم.

در سال هایی که به این کار پرداختم، چندین نمایشگاه دیگر برای بچه ها در خارج از کشور برگزار کردم، دو دوره نمایشگاه نقاشی در برزیل با موضوع آزاد به اسم زندگی و همچنینبا موضوع شرایط زندگی امروز با کرونا و یک نمایشگاه نقاشی در بریتانیا برگزار کردم که درباره ی کرونا بود.در هر دوره ای که برای بچه ها نمایشگاه برگزار شد، مدرک شرکت در نمایشگاه خارج از کشور را برایشان ارسال کردم.

در ادامه توانستم یک ورک شاپ تصویری برای بچه ها توسط هنرمندان برزیلی و آلمانی در آلمان و همچنین دو ورک شاپ در آلمان به صورت غیرحضوری برگزار کنم.خودم یک نمایشگاه به صورت غیرحضوری در سوئد راجع به حقوق زنان برگزار کردم و چند تا از تصویرسازی هایم در خارج از کشور چاپ شدند. چندین آثار از نقاشی بچه ها با موضوع تولد خورشید را در موزه هنر کودک ایران ثبت کردم.در حال حاضردرباره یلدا با بچه ها برای موزهکار می کنم، البته به دلیل کرونا آموزش هایم به صورت آنلاین است و با بچه ها درباره یلدا، ویروس منحوس کرونا و زندگی کار می کنم.

گاهی اشعار کُردی را به بچه ها می دهم و آن ها تصویرسازی می کنند و فعالیت ام در همین حیطه است. من یک نمایشگاه دیگر به نام «دنیای رنگی شعر» در غرب کشور برگزار کردم که بزرگترین نمایشگاه کودک در غرب کشور اعلام شد. 1000 نقاشی در قطع آسه بود که همه را قاب گرفتم و در نمایشگاه قرار دادم.

نقاشی کودکان برای روانشناسان منبع و ظرفیت عالی دارد تا شناخت و آگاهی بهتری از اختلالات روحی و روانی و کلاً دنیای بچه ها به دست بیاورند. شما چقدر به این تعریف اعتقاد دارید؟

با این صحبت موافقم، من قبل از آن که به سرکلاس بروم و کارگاه ها را برای بچه ها برگزار کنم حتمن مسائل مختلفی را مطالعه می کنم و هیچ وقت بدون مطالعه سرکلاس حاضر نمی شوم.کسی که مدرس نقاشی کودک است باید حتمن از لحاظ روان شناسی توانمند باشد نه اینکه مثل یک روان شناس تخصص داشته باشد،

من چنین ادعایی ندارم اما حتمن اطلاعاتی از روحیات بچه ها، چراجویی در انتخاب رنگ شان، چراجویی در انتخاب کشیدن فرم ها و خطوطی که استفاده می کنند و اندازه ی تصاویر و ... داشته باشد، همه ی این ها دلیل بر بحث روان شناسی کودک است که من در حال حاضر خیلی توصیه می کنم کسی که نقاشی کودک را اجرا می کند و به عنوان حرفه به آن نگاه می کند حتمن باید به چشم یک روانشناس به آن فضا نگاه کند چون این حرفه و رشته به روان شناسی نیاز دارد.

در جامعه امروز والدین به دلیل فشارهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و بسیاری از معضلاتی که در جامعه است متاسفانه در تنش هستند و این تنش را در وجود بچه ها منعکس می کنند و امکان دارد همین بچه ها مورد تعامل های ناخوشایند، تنش ها و اصطکاک های فکری قرار بگیرند، پس مدرسی که این حرفه را ادامه می دهد باید یک شناخت کافی از روانشناسی کودک در حد مبانی بداند که بتواند نیازهای روحی، روانی و فکری بچه ها را برآورده کند و بتواند برای بچه ها حرفی داشته باشد.

فرض کنید سر یک کلاس بچه های طلاق شرایطی دارند که مدرس باید آن را تا حدودی برایشان فراهم کند که بچه ها احساس نکنند اگر والدین آن ها از هم جدا شده اند حتمن آسیب اجتماعی بزرگی می بینند، به طوری که دیگر نمی توانند در جامعه عرض اندام کرده و خودشان را نشان دهند.بنابراین مدرس نقاشی مسئولیت زیادی برای کودکان دارد وباید به نیازهای روحی و فکری آن ها پاسخ دهد. خارج از این مباحث، روانشناسی باعث ایجاد تعاملی بین هنرجوها می شودو حتی می تواند میان والدین و کودک تعامل ایجاد کند.

مدرس می تواند کارگاه هایی به نام «مادر و کودک» برگزار کند که الان بسیار زیاد شده و من حس می کنم یک حس سودجویی میان کسانی که این کارگاه ها را برگزار می کنند به وجود آمده است. نمی توانم ادعا کنم همه اینگونه اند اما برخی از آن هایی که این کار را می کنند حس سودجویانه و منفعت طلبانه دارند. ببینید الان فضای آموزش هنری به چشم و هم چشمی گرایش پیدا کرده یعنی ممکن است مادر و فرزندی که وارد این کارگاه می شوند هیچ نیازی به این فضای هنری نداشته باشند، شاید بچه دوست داشته باشد یک اسب سوار یا یک شناگر و ژیمناست خوبی باشد و پدر و مادرش هم به فضای ورزشی گرایش داشته باشند اما چون فضای چشم و همچشمی به وجود می آیدمتاسفانه به این سمت و سو گرایش پیدا می کنند و استعداد بچه ها را نمی شناسند.

نقاشی کودکان در رشد خلاقیت آن ها چقدر مؤثر است؟

در کل نقاشی در خلاقیت کودکان بسیار تأثیرگذار است، یعنی کودکی که نقاشی می کشد خیلی راحت می تواند با محیط اطراف ارتباط برقرار کرده و احساساتش را روی کاغذ بکشد. حتی اگار خطوط خط خطی، نامفهوم، چند لکه رنگ و فرم بدون مفهوم و بدون کشیدن یک شکل واقعیباشد، تصاویر کاملاً انتزاعی باشند اما کودک به راحتی می تواند برای آن خطوط نامشخص داستان سرایی کند به عنوان مثال دو خط روی کاغذ ، یک دایره بالای کاغذ و در وسط دایره دو نقطه بکشد. ما شاید بپرسیم این چیست و از نگاه بیننده که اطلاعی از نقاشی کودک ندارد نامفهوم و حتی فکاهی به نظر برسد اما وقتی از کودک می خواهی نقاشی اش را تعریف کند، می گوید این دو خط دو پرنده است ، این دایره یک لانه مورچه است و این دو نقطه که وسط دایره است دومورچه است و می بینید چقدر دنیای تصور بچه ها متفاوت از تصور بزرگترهاست.

پس می توانیم این تصمیم گیری را داشته باشیم که نقاشی باعث می شود بچه ها نسبت به محیط اطراف شان با دقت بیشتری نگاه کنند، روابط اجتماعی بهتری داشته باشند و خلاقیت شان بهتر شود. می توانند نسبت به فرم و خطوطی که خلق می کنند داستان سرایی داشته باشندو در آینده کارگردان های خوبی شوند چون تصاویر ذهن شان را به خوبی مدیریت می کنند. حتی می توانند حرف هایی که نمی توانند به پدر و مادر و حتی مربی شان بگویند از طریق نقاشی به زبان بیاورند. به طورکلی نقاشی برای تمام رده های سنی و حتی سالمندان نیز مفید است چون انسان می تواند تخلیه روحی شود و در آن فضای دو بعدی تصاویری خلق کند که هزاران مفهوم و هزاران باید و نباید و چراجویی در آن باشد.

چرا کودکان را برای فعالیت های هنری انتخاب کردید؟

از دنیای کودکان واقعاً لذت می برم، من از بچه ها صداقت و دوست داشتن رایاد می گیرم. بچه ها وقتی چیزی را دارند در مورد آن سخاوت به خرج می دهند، فرض کنید یک کیک در دست دارند آن را تیکه تیکه کرده و بین همه تقسیم می کنند، بخل و حسادت در وجودشان نیست و بی نهایت مهربانند.به راستی دوست داشتن شان از صمیم قلب شان است، اگر احساس کنند یکی از بچه ها به دلیل شرایطی نمی توانند نقاشی کنند یا مدادی با خود نیاورده بدون آن که بخواهد خودنمایی کنند بلافاصله از جامدادی اش مداد در می آورد و به دوستش می دهد. این ها را می توانیم در کودکان ببینیم.

آن ها بدون هیچ ادعایی این کار را انجام می دهند اما اگر این کار را یک آدم بزرگ انجام دهد می گویند طرف خیلی آدم خوبی است در صورتی که فردی که اِلمان یک آدم خوب را گرفته از بچگی همین رفتارها را داشته اما متاسفانه وقتی به دنیای بزرگسالی پا می گذارد دیگر این رفتارها کم کم نادیده گرفته می شود. در صورتی که بچه ها صادق، سخاوتمند و مهربانند،زود قهر می کنند، زود آشتی می کنند و قهرهایشان طولانی نیست.دنیای بچه ها را واقعاً دوست دارم.شعرهایی که می خوانند را با عشق گوش می دهم، نقاشی هایشان را با عشق تابلو می کنم و در اتاق ، خانه و آموزشگاه نصب می کنم.

رنگ ها چه نقشی در بیان روحیات و دنیای ناب کودکانه دارند؟

رنگ ها در روحیه بچه ها بسیار تأثیر دارد و می توان گفت رنگ ها نوعی آینه است که روح و رفتار را از لحاظ روان شناسی و رفتار اجتماعی بچه ها به خوبی انعکاس می دهد، مثلاً کودکی که از رنگ شاد و رنگ های اصلی استفاده می کند نشان می دهد در جامعه و خانواده آرامی زندگی میکند(البته این بحث به صورت نسبی است).جامعه اولیه یک بچه، خانواده اوست. کودک در نقاشی هایش نشان می دهد خانواده اش او را دوست دارند و به فرزند خود اهمیت می دهند اما اگر این کودک به صورت مستمر از رنگ های سرد استفاده کند جای چراجویی و سوال است.

آیا در نقاشی کودکان با نمادها و نشانه ها هم سروکار داریم؟

ببینید نمادها و نشانه ها را ما به بچه ها نشان می دهیم، مثلاً در داستان ها ما دیو و پری را داریم، خدا و شیطان در احادیث است. ما به بچه ها نماد یاد می دهیم چون بچه ها ذهنیت شان یک لوح سفید است و ما به آن ها یاد می دهیم چه کار کند. وظیفه معلم و پدر و مادر این است که خوبی ها را به فرزند آموزش دهد. مثلاً الان چند سالی است که ما یلدا را با انار نشان می دهیم. می توان گفتانسان های بزرگ ، فرهیخته و فهیم نمادها و سمبل ها را به بچه ها آموزش می دهند.چقدر خوب است که ما زیبایی ها را به بچه ها آموزش دهیم.به آن ها یاد دهیم صادق باشند، هرچند اینگونه هستند اما به آن ها یاد دهیم این خصوصیت شان را حفظ کنند.

گاهی دیده ام مادر بچه ای که وسایلش را به دوستش که وسیله ای ندارد می دهد یا تغذیه اش را تقسیم می کند در خانه به او می گوید تو باید وسایل شخصی خودت را داشته باشی. وقتی این رفتار را به کودک آموزش می دهند بچه یاد می گیرد خسیس شود یا مثلاً مادر می گوید اگر پاک کن ات را گم کنی من تو را تنبیه می کنم. کم کم وقتی بچه پاک کن اش را گم می کند یاد می گیرد که به مادرش دروغ بگوید که به فلان دلیل من وسیله ی خودم را گم کرده ام. بنابراین نمادها را ما به بچه ها یاد می دهیم. سعی کنیم بچه ها را همانطور که هستند حفظ کنیم.

گفتگو: فخرالدین دوست محمد

233459