به گزارش سایت خبری پرسون، محسن پیرهادی عضو هیأت رئیسه مجلس در یادداشتی با عنوان «قانون را دوباره بخوانید!»، نوشت:
چند ماه تا پایان دولت باقیمانده و کسانی که بیشتر بر طبل دوری از حواشی میکوبند، بیشتر حاشیه میسازند. رئیسجمهور محترم در جلسه هیئتوزیران گفتهاند: «کسی نمیتواند برای دولت خطمشی تعیین کند. خطمشی را فقط رئیسجمهور میتواند تعیین کند. کسی نمیتواند برای دولت برنامه تعیین کند، برنامه را رئیسجمهور تعیین میکند به همین دلیل مردم پای صندوقهای آراء میآیند و به شخص رئیسجمهور و به برنامه آن رأی میدهند...برنامهای که ۲۴ میلیون نفر به آن رأی دادند نمیشود کم یا زیاد کرد باید تمام چهار سال به آن عمل کرد...تمام چهار سال باید دنبال نظر و رأی مردم و اجرای آن بدویم. بنابراین باید صدای ما در سیاست خارجی واحد باشد.» این سخنان از چند جنبه قابلبررسی و تأمل است:
یک. به نظر میرسد نیاز به بازنگری در فهممان از قانون اساسی داشته باشیم. اگر حدود دوسوم مردم در انتخابات 96 به رئیسجمهور مستقر رأی دادهاند، بیش از نه دهم ملت ایران به قانون اساسی رأی دادند که مجلس را در جایگاه ریلگذاری برای دولت و نظارت بر آن قرار میده د.استنکاف از قوانین ابلاغی مجلس، تخلفی آشکار و خلاف متن صریح قانون است.
دو. رئیس محترم جمهور به اصل 134 قانون اساسی ارجاع دادهاند که رئیسجمهور را مسئول تعیین خطمشی دولت دانسته است، اما احتمالا اصل را کامل نخواندهاند، چراکه اصل 134 چنین است : «ریاست هیئتوزیران با رئیسجمهور است که بر کار وزیران نظارت دارد و با اتخاذ تدابیر لازم به هماهنگ ساختن تصمیمهای وزیران و هیئت دولت میپردازد و با همکاری وزیران، برنامه و خطمشی دولت را تعیین و قوانین را اجرا میکند.» اولا تعیین خطمشی در حیطه اجرا و در محدوده وزیران بوده، یعنی رئیسجمهور، رئیس دولت و مسئول هماهنگی هیئتوزیران است. ثانیا قرار است خطمشی دولت توسط رئیسجمهور تعیین گردیده و قوانین اجرا شود. قوانین هم که در قانون اساسی، تعریف مشخصی دارد و عمده آن، قوانین مصوب مجلس و تائید شده از سوی شورای محترم نگهبان است. از سوی دیگر، در ادامه همین اصل از مسئول بودن رئیسجمهور در برابر مجلس سخن به میان آمده است.
بیشتر بخوانید:
مجلس سونامی طرح به راه انداخته/ خط مشی دولت را «من» تعیین میکنم
سه. اشکال سخنان رئیسجمهور، تنها نقض اصل 134 نیست. در بند 110 قانون اساسی، تعیین سیاستهای کلی نظام بر عهده مقام معظم رهبری گذارده شده و ایشان در ماههای اخیر، پس از خروج یکطرفه آمریکا از توافق برجام و بهویژه پس از ترور سردار سلیمانی، بارها از بیفایده و بلکه مضر بودن مذاکره با آمریکا سخن گفتهاند. حال سه اتفاق میتواند افتاده باشد، یا رئیس محترم جمهور که حقوق خوانده هم هست، از اصل 110 قانون اساسی بیاطلاع است، یا مهمترین توافق خارجی دهههای اخیر را در چارچوب سیاستهای کلی نظام نمیداند و یا از مواضع صریح رهبر معظم انقلاب پیرامون مذاکره با آمریکا خبر ندارد.
چهار. همه این اشکالات یک ریشه دارد و آنهم در جمله پایانی این بخش از سخنان رئیس محترم جمهور مستتر است. ایشان همه اینها را گفتهاند که بگویند «باید صدای ما در سیاست خارجی واحد باشد.» طبعا ازنظر ایشان، وحدت صدای ما در حوزه خارجی، اجرای قانون مصوب نمایندگان مردم نیست. صدا باید واحد باشد یعنی همه باید همان حرفی را بزنند که ما میزنیم. اما این اشتباه است. هفت سال و نیم مسیر موردنظر شما پیموده شد و دو مجلس راست و چپ پذیرفتند یا کوتاه آمدند، چراکه امید داشتند از سیاست خارجی دولت شما آبی برای معیشت مردم گرم شود. امروز، ناکارآمدی مسیر پیموده شده بر همگان مشخص است. دیگر راه اشتباه پیموده شده، حتی برای یک روز هم پیمودنی نیست.