به گزارش سایت خبری پرسون، فرزند شهید فخریزاده در خصوص لحظه ترور گفت: تنها چیزی که میدانم این است که مادرم لحظهبهلحظه کنار پدر بودند و قبل از اینکه پدر اولین تیر را بخورند، مادرم خارج از ماشین، کنار ایشان بودند. وقتی شهید، دومین تیر را میخورند، به زمین میافتند و در آغوش مادرم، سه تیر بعدی به ایشان اصابت میکند و به مقام والای شهادت میرسند.
روز 7آذر1399 «شهید محسن فخریزاده» دانشمند نخبه در حوزه هستهای دفاعی، در تروری خونین به فیض شهادت رسید. این دانشمند بزرگوار اگرچه بین ما گمنام بود، اما دشمن به خوبی او را میشناخت، تا جایی که ایهود اولمرت (نخستوزیر پیشین اسرائیل) در مصاحبهای میگوید: «من فخریزاده را به خوبی میشناسم. او نمیداند که من سالهاست تا چه اندازه او را میشناسم... او در امان نیست و نخواهد بود.» با «حامد فخریزاده» فرزند «شهید محسن فخریزاده» به گفتوگو نشستیم تا دانشمند هستهای شهیدمان را بهتر بشناسیم. او سخنانش را با این جمله آغاز میکند: «شهادت این شهید والامقام را به ساحت مقدس امام زمان (عج)، رهبر معظم انقلاب و مردم شهیدپرور ایران تبریک عرض میکنم.»...
ابعاد علمی شخصیت شهید فخریزاده چگونه بود؟
پدر یک آدم کاملا علمی بودند. حدود 80درصد فعالیتشان به کار علمی، پژوهشی و تولیدی در حوزه هستهای دفاعی معطوف بود، مقداری هم در سایر علوم کار میکردند. در جریان پروژههایی که در راستای پروژه اصلی خودشان بود، دانش زیادی در زیرمجموعههای ایشان تولید شد.
از ویژگیهای بارز ایشان برایمان بگویید.
یکی از مهمترین ویژگیهای این شهید بزرگوار، این بود که به تمام جنبههای زندگی یک انسان کامل میپرداخت و فکر میکرد.
در حوزه شعر آنقدر به سبکشناسی اشعار فارسی مسلط بودند که تقریبا هر شعری (کهن یا معاصر) را برایشان میخواندیم، حتی اگر آن را نشنیده بودند، از طریق سبکشناسی، شاعرش را تشخیص میدادند.
در حوزه موسیقی آنقدر تسلط داشتند که تقریبا در 90درصد مواقع، دستگاه موسیقی را تشخیص میدادند.
در حوزه عرفان و فلسفه از وقتی که یادم هست، مطالعات عرفانی و فلسفی ایشان حدود یک ساعت قبل از نماز صبح، به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی ترک نمیشد. تفسیر قرآن، اشعار مولانا، آثار محیالدین عربی و... در برنامه مطالعه سحرگاهیشان بود.
در حوزه تاریخ، نه بهعنوان یک مطلع که کتاب خوانده باشند، بلکه بهعنوان یک تحلیلگر تاریخ و حتی مفسر تاریخ، مسائل را ارزیابی و نقد و بررسی میکردند.
پدر در فلسفه صاحبنظر بودند و میگفتند اگر امروز فلسفه غرب در جهان میتازد، به این دلیل است که ما در فلسفه اسلامی آنطور که باید کار نکردهایم.
نظر شهید فخریزاده در مورد تحریمها و توان داخلی چه بود؟
پدر گرایش علمی داشتند و واقعا شهید علم و اندیشه بودند. غیر از حوزه تخصصی خودشان که حوزه هستهای دفاعی بود، در سایر حوزههای علمی نیز مطالعاتی داشتند و بلکه صاحب نظر و ایده بودند. ایشان میگفتند «از کمبود امکانات و ظرفیتها گلایه نکنید؛ برای فخریزادهها هم کار نکنید، برای خدا و به نیت قربةالیالله که کار کنید، همه چیز درست میشود.». اگر همه کسانی که رفتند، نمیرفتند، ما امروز وضعیت خیلی بهتری داشتیم.
اعتقاد داشتند تحریمها باعث شده ما به جریان تولید علم و اندیشه ورود کنیم و اگر به این تحریمها درست بپردازیم، فرصت هستند، نه تهدید. میگفتند ظرفیتهای ایران اسلامی در منابع و ظرفیتهای بکر اندیشه، لایتناهی است و باید از این ظرفیتها (خصوصا ظرفیت جوانان) در حوزه تولید علم و اندیشه استفاده شود.
در مورد مذاکره با آمریکا چه نظری داشتند؟
دو صوت از پدر منتشر شده که به وضوح و صراحت به این موضوع پرداختهاند. ایشان معتقد بودند که با گرگ هیچوقت نمیتوان مذاکره کرد. آمریکا هم تا وقتی که تمامیت ایران را در حوزههای اندیشه، اجتماعی، دفاعی و... نپذیرد، قابل مذاکره نیست و نمیتوان حتی با او
سر یک میز نشست.
این ادعا که شهید در تیم برجام بودهاند، درست است؟
خیر. البته این ادعا بعد از انتشار صوت شهید و نیز مصاحبه دکتر عباسی تکذیب شد.
بیشتر بخوانید:
خون شهید فخریزاده نیروی مضاعف حرکت عظیم علمی و هستهای کشور
امیرحاتمی: هیچ جنایتی بیپاسخ نخواهد ماند
در حوزههای اقتصادی و سیاسی چه نظراتی داشتند؟
در حوزه سیاست و مسائل اقتصادی، صرفا اعتقاد داشتند که ظرفیتهای داخلی ما خیلی فراتر از اینهاست و نباید دلیل هر ناکامی اقتصادی یا سیاسی که در داخل اتفاق میافتد، در بیرون از کشور جستوجو کنیم یا آن را به گردن تحریمها بیندازیم و منتظر اتفاقی در خارج از کشور باشیم تا گشایشی در کشور اتفاق بیفتد. مثلا منتظر انتخاباتی در بیرون از ایران باشیم تا مشکلات سیاسی و برونمرزیمان حل شود.
اعتقادشان این بود که خود ایران و ایرانی باید به پشتوانه معرفت اسلامی، جریان را بهگونهای پیش ببرد که مشکلات حل شود و اعتقاد عمیق داشتند که تمام این مشکلات بدون اتکا به خارج از کشور، قابل حل هستند. و این صرفا یک ادعا نبود. در پروژههایی که ایشان ورود کردهاند، میبینید کالایی که تحریم صددرصدی بوده است، تولید داخلیاش شروع شده و مشکل برطرف شده.
در موضوعات کاری، همانطور که ایشان برای مردم گمنام بودند، برای خانواده هم گمنام بودند. ولی من از همکارانشان جسته و گریخته شنیدهام که مثلا در حوزه پزشکی (داروهای مختلف) پیشرفتها و تولیدات بسیار بزرگی داشتند. اخبار بخشی از این تولیدات، رسانهای شده است.
این شهید بزرگوار هیچ گرایش سیاسی نداشتند؛ میگفتند خط قرمز ما ظالم و مظلوم است و هر کس مخالف ظالم و موافق مظلوم است، دوست ماست.
انتخابهایشان براساس مطالعاتشان و همین شاخص ظالم و مظلوم، و حق و باطل بود. هرگز حمایت خیلی خاص یا غیرمنطقی از جناحی نکردند و ما هیچ گرایش سیاسی یا حزبی از ایشان ندیدیم.
اعتقاد بسیار عمیقی به ولایت فقیه و رهبر معظم انقلاب داشتند. همیشه خودشان را سرباز ایشان میدانستند و در تمامی مسائل، چیزی که برایشان مهم بود، اهداف انقلاب اسلامی و رهنمودهای
رهبر گرانقدرمان بود.
زمان شهادت سردار سلیمانی، شهید فخریزاده چه حس و حالی داشتند؟
به علت از دست دادن یک عنصر ارزشمند، بسیار بسیار متأثر شدند. پدر علاقه زیادی به سردار سلیمانی داشتند و ایشان را یک انسان متعالی در تمام جنبههای زندگی میدانستند. معتقد بودند این نوع شهادت، حاصل یک اتفاق نیست، بلکه نتیجه یک جریان زندگی و اندیشه متعالی و جریان حرکتی انسان کامل است. به یاد ندارم بعد از شهادت سردار قاسم سلیمانی، پدر، جلسه یا سمیناری برگزار کرده باشند و در ابتدای آن، یادی از این سردار عزیز نکرده باشند.
در روزهای اخیر قبل از شهادتشان چه احوالاتی داشتند؟
در بیست سال اخیر هر روز صبح که پدر از خانه بیرون میرفتند، منتظر بودیم که شب مادر تماس بگیرند و بگویند این اتفاق افتاد... که بالاخره چند روز پیش مادر زنگ زدند و خبر را به ما دادند. پدر به آرزوی بیستسالهشان رسیدند. اما یکی، دو هفتهای بود که حالات پدر خیلی عوض شده بود. خیلی از دوستان نزدیکشان هم خوابهایی دیده بودند که بعد از ترور برایمان نقل کردند. روز حادثه هم با اینکه به ایشان گفته بودند صلاح نیست بروند، گفته بودند «بعدازظهر کلاس دارم و حتما باید بروم که صبح، قبل از کلاس مطالعه کنم و یک جلسه مهم کاری دارم که باید به آن
برسم.»
در مورد جزئیات ترور اطلاعی دارید؟
چون اخبار و اطلاعات، متناقض و ناکافی است، نمیتوان در مورد جزئیات ترور نظر داد. منتظریم تحقیقات تیم حفاظت و شورای عالی امنیت ملی تکمیل شود و جزئیاتی را در اختیارمان قرار بدهند.
تنها چیزی که میدانم این است که مادرم لحظهبهلحظه کنار پدر بودند و قبل از اینکه پدر اولین تیر را بخورند، مادرم خارج از ماشین، کنار ایشان بودند. وقتی شهید، دومین تیر را میخورند، به زمین میافتند و در آغوش مادرم، سه تیر بعدی به ایشان اصابت میکند و به مقام والای شهادت
میرسند.