به گزارش سایت خبری پرسون، دکتر بهمن آرمان که با موضوع «بورس: کانون سوداگری مالی یا تامین مالی تولید» در یک نشست مجازی در صفحه اینستاگرام موسسه دین و اقتصاد سخن می گفت، جبران کسری دولت با بورس را یک خطای بزرگ خواند.
وی گفت: در حال حاضر در بورس شرایطی به وجود آمده که موضوع روز مردم هست. من کارم را با بورس اوراق بهادار تهران در سال ۱۳۶۹ به عنوان مشاور شروع کردم و پس از آن از سال ۱۳۷۰ به طور مستقیم در آنجا به عنوان رئیس ادارهی مطالعات مشغول کار بودم. بررسیهای اقتصادی بورس تهران که تا سال ۱۳۷۶ ادامه داشت. نکتهای از آن زمان یادم میآمد. قانون اولیهی بورس توسط مشاورین بلژیکی تهیه شده بود و در سال ۱۳۴۵ به تصویب مجلس شورای ملّی وقت رسید و فعالیت خودش را از سال ۱۳۴۶ آغاز کرده بود. پس از انقلاب بنا به دلایل گوناگونی فعالیتهای آن عملاً متوقف شده بود دولت تصمیم گرفت مجدداً راه اندازی کند. در آن زمان موقعی که ما میخواستیم مجدداً بورس را فعال کنیم مورد پرسشهای زیادی قرار میگرفتیم. به ویژه در آن زمان به دلیل اینکه پس از جنگ بود خبرنگارهای خارجی زیاد به ایران میآمدند. به یاد دارم یک خبرنگار آمریکایی بود که در آن زمان برای من پرسشی مطرح کرد، که شاید کلیدی باشد. او گفت در ایران شما میخواهید اقتصاد اسلامی داشته باشید و بورس هم به عنوان سمبل اقتصاد آزاد هست این دو مسئله با هم چگونه میتوانند ترکیب شوند.
بهمن آرمان ادامه داد: طبیعتاً من وارد این گونه مسائل نشدم و پاسخی نداشتم گفتم ما از طرف دولت مأموریت پیدا کردیم تا در ایران این نهاد را ایجاد کنیم. در همان زمان به این خبرنگار گفتم خیلی دلم میخواهد یک روزی شود تا مردم ایران در سرنوشت خودشان به طور مستقیم دخالت داشته باشند و کنش و واکنشهای بنگاههای اقتصادی را مدنظر قرار دهند. این خبرنگار آمریکایی بود و از طرف هفته نامهی بسیار معتبر نیوزویک به ایران آمده بود. ایشان به من گفت نگران نباشید! اگر شما در دههی ۸۰ میلیادی به نیویورک که بزرگترین بورس جهان قرار دارد میآمدید و از یک آدم عادی میپرسیدید شاخص بورس نیویورک که به عنوان دائو جونز معروف هست چقدر است او اظهار بیاطلاعی میکرد. اما اکنون کسی نیست قبل از اینکه بخوابد به شاخصهای بورس اوراق بهادار نگاه نکند. در طول چند ماه گذشته من شاهد بودم همین مسئله در ایران به طور وسیعی اتفاق افتاده است. به گونهای که حتی مردم عادی از بورس صحبت میکردند. اخبار نوسانات بورس حتی در اخبار سراسری گفته میشد و خود من به عنوان کسی که به طریقی مرتبط با بازار سرمایه بوده و هستم و فکر میکنم راه نجات اقتصاد کشور در همین ابزار هست مورد پرسش قرار میگرفتم و خیلی تعجب میکردم از اینکه چگونه مردم عادی از عرضهی اولیه اطلاع دارند یا میدانند چه هست و چه سهامی را بخرند و چه سهامی را نخرند.
این کارشناس بورس گفت: نکتهی دیگری که از عمق و فراگیری بازار میتوان عنوان کرد این است که شاید ما در جهان دارای یکی از بالاترین درصد مشارکت مستقیم مردمی در بازار سرمایه و خرید سهام باشیم. به گونهای که در حال حاضر در ایران بالغ بر پانزده میلیون کد سهام داری داریم. اگر جمعیت فعلی ساکن ایران را هفتاد میلیون نفر در نظر بگیریم، بر اساس آخرین اطلاعاتی که مرکز آمار ایران داد، در طول سالهای گذشته ۹ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر از ایران مهاجرت کردند. بنابراین جمعیت واقعی ایران در حاضر چیزی حدود هفتاد میلیون نفر است. اگر هر خانوار را چهار نفر فرض کنیم و فقط پدر یا مادر خانواده سهامدار باشند و این را ضرب چهار کنیم که نرم فعلی تعداد خانوارهای ایرانی هست شصت میلیون نفر میشود. شصت میلیون نفر از هفتاد میلیون نفر جمعیت ساکن ایران رقم بسیار بالایی است. زندگی این شصت میلیون نفر مرتبط هست با آنچه در بورس میگذرد و بورس هم متأثر است از آن چیزی که در بخش واقعی اقتصاد یک کشور اتفاق میافتد ولی چرا این نهاد نتوانست ریشهی کافی بدواند و در نهایت با شرایطی روبرو شود که اکنون خیلیها از اینکه متضرر شدند و کسانی که پول خودشان را وارد بورس کردند نگران باشند. خیلیها مال باخته شدند و از روی عدم اطلاع وارد یک بازار کاملاً حرفهای شدند.
وی افزود: در سایر کشورها مردم به طور مستقیم اقدام به سرمایهگذاری در خرید و فروش سهام یا سایر گونههای اوراق بهادار نمیشوند. این کار را بیشتر از طریق صندوقهای سرمایهگذاری انجام میدهند که خوشبختانه در ایران هم این صندوقها به وجود آمدند ولی به علت فساد نهادینهای که در کشور خودمان داریم و به اضافهی سوء مدیریتی که در نهادهای مختلف اجرایی کشور داریم این صندوقها نتوانستند به گونهای که باید عمل کنند. بنابراین اعتماد مردم را از دست دادهاند. به همین خاطر مردم به طور مستقیم وارد شدند آن هم در زمانی که اقتصاد ایران با دشواریهای بزرگی روبرو بود. تحریمها، اقتصاد شدیداً دولتی، سوء مدیریت، ضعف مدیریت و همهی اینها دست به دست هم داده بود. دولت هم ناچار بود در این شرایط که با کسر بودجه شدیدی روبرو بود، مشکل خود را حل کند و عملاً میتوان گفت چارهای نداشت جز اینکه دارایهای خودش را از طریق بورس در معرض فروش بگذارد کسر بودجه را جبران کند. به نظرم طی این مدت دولت دست به یک قمار بزرگی زد. در همان زمان در نامهای که به آقای روحانی به عنوان رئیس جمهور نوشتم عنوان کردم توطئهی بزرگی است و در نهایت اقتصاد کشور در شرایطی نیست که تاب تحمل چنین افزایش قیمتهای سهام شرکتهایی داشته باشد و شرایط اقتصادی برای فعالیت معمول آنها فراهم نیست. ولی این اتفاق افتاد به دلیل اینکه دولت شدیداً به علت کاهش درآمدهای خود، مشکلات در نقل و انتقال درآمدهای ناشی از صادرات غیر نفتی، و نفت مشکل پیدا کرده بود. از همه بدتر اینکه شدیداً وابسته به صادرات نفت خام هستیم.
وی گفت: من به عنوان کسی که متعلق به مناطق نفت خیز یعنی خوزستانی هستم و کاملاً نفت را میشناسم معتقدم این وضعیت به سیاستهای ضد توسعهای و شاید ملّی وزیر نفت برمیگردد در طول پانزده سالی که مسئولیت این کار را بر عهده دارد و از ایجاد صنایع پایین دستی پالایشگاههای نفت ایران را محروم کرد. حتی ایشان در جهت توجیه کاری که انجام داد صراحت خود را به جایی رساند و گفت ساخت پالایشگاه و صنایع پایین دستی نفت یک نوع کثافتکاری است. استفاده از این ادبیات در شأن یک وزیر نیست. به هر حال اگر ما توانسته بودیم نفت را به صورت فراوردهی نفتی صادر کنیم و آن را به مواد ارزش افزودهی بالاتر تبدیل کنیم بدون شک چنین اتفاقی کمتر روی ما تأثیر میگذاشت زیرا اوپک که ما عضو آن هستیم و از سیاستهای آن پیروی میکنیم مسئولیت تعیین تولید نفت خام هر کشور را دارد و روی فراوردههای نفتی عملاً هیچ گونه نقشی ندارد. به همین خاطر میبینیم با توجه به کاهش مصرف فراوردههای نفتی عمدتاً بنزین به دلیل بیماری کرونا بخشی از پالایشگاه ستارهی خلیج فارس در حال حاضر اولین قلم صادراتی ما است. به هر حال در چنین شرایطی دولت در تنوری دمید که در نهایت آتش آن متوجه خودش هم شد و اکنون میبینیم.
به گزارش جماران دکتر بهمن آرمان که در صفحه اینستاگرام موسسه دین و اقتصاد سخن می گفت، ادامه داد: نکتهای که مطرح هست اینکه مردم باید بدانند چرخ اقتصاد باید بچرخد تا در نهایت بورس بتواند از پویایی لازم برخوردار باشد. بسیاری از مسائل متأثر از کنش و واکنشهای درونی بورس نیست، در بیرون از آن اتفاق میافتد. به طور مثال در اثر دخالت مافیایی؛ شاید عنوان مافیایی شاید چندان بیجا نباشد به خاطر اینکه متأسفانه در مورد این مسئله در کشور خودمان بخش دلالی و خدمات را گسترش دادیم و یک اقتصاد شدیداً مبتنی بر واردات، دلالی، سوداگری مالی به وجود آوردهایم. تصوّر بفرمایید در طول چهار ماه اخیر طبق آمار و رقمی که رئیس سازمان بورس و اوراق بهادار آقای دکتر قالیباف اعلام کرده، در میزان رانتی که از طریق قیمت گذاری فولاد اتفاق افتاده مبلغی برابر با هزینهی ساخت یک مجموعهی صنعتی بسیار بزرگ مثل فولاد مبارکه به جیب عدهای رفته که این مسئله واقعاً نگران کننده است. مافیای واردات و فولاد این بار دست در جیب مردم و سهام دارها کرده است. اینها مسائلی هستند که طبیعتاً در کنترل بورس نیستند، فشارهایی هستند که از بیرون وارد میشوند. آنچه مطرح هست این که عدهای بورس را با فعالیتهای سوداگرایانه اشتباه گرفتهاند. من بارها در کانالهایی که به وجود آمده این وضعیت میبینم و شاید در اینجا دستگاههای نظارتی باید بیشتر عمل میکردند و مواظب بودند موارد گوناگونی در این باره دیده میشود. باندهایی به وجود آمده که مردم را تشویق میکنند امروز این سهم را بخرید، فردا آن سهم را بفروشید و هیچ وقت برای مردم توضیح داده نمیشود که در طول چند ساعت چه اتفاقی در بنگاه اقتصادی یا شرکت پذیرفته شده در بورس روی داده تا در نتیجه قیمت سهام آن بالا یا پایین بیاید.
وی گفت: بورس تهران به علت مواردی که بعداً به آنها اشاره خواهم کرد بورسی است که در نهایت میتواند نسبت PE یا قیمت سهم به درآمد را تحمل کند. در ایران قیمت سهم به درآمد حدود ۶ یا حداکثر ۹ میتواند قابل تحمل و منطقی و علمی باشد ولی در زمانی که دولت تصمیم گرفت از طریق بورس بخشی از کسری بودجهی خودش را تأمین کند این نسبت در مقاطعی به ۴۳ هم رسید که رقم وحشتناکی است. البته در سایر کشورها این نسبتها میتواند ۷۰ هم باشد ولی در ایران به علت اینکه شرکتها سود خودشان را به شکل نقدی عمدتاً پرداخت میکنند و مردم بورس را با بانک اشتباه گرفتهاند ساختار مالی شرکتها بسیار ضعیف است، این رقم قابل تحمل نیست. چند رقم را عنوان میکنم که نشان دهندهی چگونگی تقسیم سود در شرکت بزرگ بورس نیویورک است. بورس نیویورک را به عنوان مبنا در نظر گرفتیم و در سایر کشورها هم همین است ولی تنها کشوری در جهان که ارزش سهام شرکتهای پذیرفته شده در بورس آن بیش از ناخالص داخلی هست آمریکا است. شما این مسئله را در ژاپن، آلمان نمیبینید زیرا تولید ناخالص داخلی آمریکا حدود ۲۰ تریلیون دلار چیزی حدود ۲۴ درصد یا ۲۳ درصد از کل تولید ناخالص داخلی جهان است. شاید تعجب شود اگر عنوان کنیم در حال حاضر ارزش بورس نیویورک ۳۵ تریلیون دلار است؛ بدین معنا چهارده تریلیون دلار بیش از تولید ناخالص داخلی آمریکا است. در مورد دلایل آن توضیح خواهد داد. به صحبت قبل برگردیم که در مورد تقسیم سود بیان کرده بودم. به علت بیماری کرونا و رشد بسیار زیاد شرکتهای مبتنی بر تکنولوژی بالا مانند مایکروسافت و امثالهم این رده بندی عوض شده است. اکنون شرکت آمازون در ردهی بالاتری قرار گرفته و حتی از اپل هم بالاتر است. ولی مهم این است که بدانیم اینها چگونه سود را تقسیم میکنند.
این کارشناس بورس گفت: در سایر کشورها برای ایجاد انگیزه در شرکتها برای اصلاح ساختار مالی و فراهم ساختن زمینهی توسعه و ایجاد اشتغال، نوآوری و تکنولوژی سود اختصاص داده شده به سرمایهگذاری مجدد از مالیات معاف است. متأسفانه ایران تنها کشوری در جهان هست که سود اختصاص داده شده به سرمایهگذاری مجدد برای شرکتهای بورسی ۲۲.۵ درصد و برای شرکتهای غیر بورسی ۲۵ درصد است.
وی افزود: درآمد هر سهم شرکت اکسون موبیل که بزرگترین شرکت نفتی جهان هست پنج دلار و ۶۵ سنت بوده ولی از آن تنها یک دلار و سی سنت را به صورت نقدی پرداخت کرده است. اپل از طریق نرم افزارها از زمانی که فعالیتهای خودش را از یک کارگاه کوچک شروع کرد هیچ وقت سود نقدی پرداخت نکرد. در سالی که مورد بررسی ما قرار گرفته سود هر سهم ۵.۵ دلار بوده ولی حتی یک سنت توزیع نکرده و ۵.۵ دلار را سرمایهگذاری مجدد کرده است. مایکروسافت اخیراً شروع به پرداخت سود نقدی کرده است. سود هر سهم آن دو دلار و سی و سه سنت بوده ولی تنها نه سنت را توزیع کرده و بقیهاش را صرف سرمایهگذاری کرده است. سود هر سهم شرکت جنرال الکتریک که یک غول تولیدکنندهی تجهیزات نیروگاهی، صنایع نظامی و حتی لوازم خانگی است ۹ دلار و ۲۰ سنت بوده ولی تنها ۳۰ نت را توزیع کرده است. پنجمین شرکت بزرگ در آن زمان یک دلار و ۸۶ سنت بوده ولی تنها ۴۷ سنت را توزیع کرده است. آماری که در ایران داریم، عجیب است و شاید بد نباشد، گزارشی که در دی ماه ۱۳۸۹ برای مجمع تشخیص مصلحت نظام تهیه کرده بودیم را در اینجا ارائه دهم. در سال ۱۳۸۴ شرکتها ۷۶ درصد از سود هر سهم خودشان را توزیع کردند که اکنون هم این میزان زیاد تفاوتی نکرده و ۶۵ درصد است. خود این ساختار مالی شرکتها را ضعیف میکند بنابراین نسبت PE که در شرکتهای خارجی وجود دارد و نسبتهای بالا حتی ۸۰ را هم نشان میدهد در ایران نمیتواند منطقی باشد.
وی گفت: در دورهای دولت سهام خودش را عرضه کرد و با ترفندی حباب در قیمت سهام به وجود آورد بخاطر اینکه دولت از سهام سود میبرد؛ سهام خود را به قیمت بالاتری میفروخت، ضمن اینکه از هر دادوستد و تراکنش مالی که در بورس انجام میگیرد دولت نیم درصد مالیات میگیرد. بنابراین طبیعی است هر چقدر رقم بالاتر باشد درآمد دولت بیشتر خواهد شد به طوری که وزیر اقتصاد اخیراً اعلام کرد ما توانستهایم در طول چند ماهه ۳۵۰ میلیارد ریال از این طریق برای دولت تنها از طریق مالیات درآمد کسب کنیم. آیا این طریق بدست آوردن این نوع مالیات کار درستی بود؟ کسی که این را سیاست را مطرح کرده، اصولاً میدانسته اقتصاد را با چی مینویسند؟ در چنین شرایطی مبانی علم اقتصاد چنین حرکتی را توجیه نمیکند ولی به هر حال این اتفاق افتاده است. در سایر کشورها هم ویروس کرونا که به شکل فراگیری بر روی اقتصاد آنها تأثیر گذاشت زیرا باید توجه کنیم کشورهای پیشرفتهی صنعتی وارد دورهی فرا صنعتی شدند بنابراین بخش خدمات در آنها رو به رشد هست. در گذشته فاستونی انگلیسی میگفتند ولی اگر به منچستر بروید اکنون اثری از آن کارخانههای پارچه بافی پیدا نمیکنید و بالعکس بخش خدمات مالی آنها شدیداً گسترش پیدا کرده است. ولی متأسفانه در ایران بیش از ۵۰ درصد اقتصاد متأثر از بخش خدماتی است که هیچ گونه اثر مستقیم و مؤثری در فرآیند تولید، رشد اقتصادی و سرمایهگذاری ندارد. در اقتصاد آن کشورها هم به علت بالا بودن نقش بخش خدمات دچار مشکل شدند. در آنجا دولتها توان مالی داشتند که منابع مالی تزریق کنند. در آمریکا میزان تزریق منابع مالی به حدی افزایش پیدا کرده که اکنون کسر بودجهی دولت آمریکا از رقم دو تریلیون دلار گذشته است. طبیعتاً اروپاییها منابع مالی کمتری در اختیار داشتند ولی آنها هم چیزی حدود ۵۷۰ میلیارد یورو در مقطعی به اقتصاد تزریق کردند. اما باز با شروع شدن موج بعدی شاهد هستیم دارندگان مشاغل خرد در مقابل دولتها ایستادهاند در فرانسه، ایتالیا، اسپانیا، انگلستان می گویند که فعالیت ما را محدود نکنید و اگر میخواهید این کار را انجام دهید باید پول دهید. دولتها پول ندارند و حتی کسر بودجه طبق قوانینی که در اتحادیهی اروپا وجود دارد تا حدی مجاز هست داشته باشند.
این کارشناس بورس گفت: چیزی که به سازمان بورس پیشنهاد دادیم و متأسفانه مورد توجه قرار نگرفت؛ این بود که در شرایط فعلی با توجه به اوضاع پیش آمده شاید بهترین کار این باشد که دولت مالیات بر شرکتها را برای شرکتهای پذیرفته شده در بورس و فرا بورس از ۲۲.۵ درصد فعلی به ۱۵ درصد برساند. ۱۵ درصد رقم کمی نیست بخاطر اینکه میانگین مالیات بر شرکتها در اتحادیهی اروپا حدود ۱۵ درصد هست بنابراین رقم بالایی نیست. زمانی که آقای مظاهری وزیر اقتصاد بود وقتی میخواست رأی اعتماد بگیرد در جمعی عنوان کرد اگر وزیر شدم مالیات بر شرکتها را بجای اینکه به روش فعلی تساعدی باشد روی ۲۵ درصد ثابت کنم ولی اگر آقایان مایل باشند میتوانم به ۲۰ درصد هم کاهش دهم. با توجه به اینکه شرکتهای پذیرفته شده در بورس مشمول ده درصد تخفیف مالیاتی هستند برای شرکتهای بورسی ۱۸ درصد میشد که رقم قابل توجهای بود. اما در شرایط فعلی ما چنین پیشنهادی دادیم. تصوّرم این است که هنوز هم دیر نشده است. در رسانههای خارجی عنوان میشد چه کسی رئیس جمهور آمریکا شود و در ایران ما روی آن حساس هستیم. از جمله با یکی از متخصصین امر صحبت میشد البته ایشان حقوقدان بود. یک جملهی خیلی خوبی گفت و آن اینکه وضع تحریمها بسیار آسانتر از لغو آنها هست. بدین معنا تحریمهایی که بر علیه ایران هست بعضی تحریمهایی هستند که مصوبهی کنگرهی آمریکا را دارند و به رئیس جمهور ارتباط ندارد.
وی گفت: در ایران روش استفاده کردند بخاطر اینکه عنوان کنند در ایران اعتماد مردم را جلب کردیم. در طی مدت کوتاه چند میلیون کد سهامداری جدید داده شد. سهام عدالتی که در دولتهای نهم و دهم داده شدند آزاد شدند. سهام عدالت کد گرفت و افراد بسیار زیادی تصمیم گرفتند خودشان سهامدار باشند و مدیریت آن را در دست داشته باشند. بدین معنا ما به کشور تبدیل شدیم که شاید بیشترین تعداد سهامدار نسبت به جمعیت داشته باشیم. به صحبتی برمیگردم که خبرنگار آمریکایی از من کرد و یاد یکی از بندهای اقتصاد مقاومتی انداخت. عدهای من را به عنوان اقتصاددان مورد پرسش قرار میدهند که اقتصاد مقاومتی چه هست. طبیعتاً پاسخم باید علمی باشد، گفتم چیزی به عنوان اقتصاد مقاومتی وجود ندارد ولی آن چیزی مقام معظم رهبری به درایت اشاره کرد اقتصاد مقاومتی به معنای تکیه بر منابع و تواناییهای داخلی برای آن است که بتوانیم روزی از موضع قدرت وارد مذاکره شویم. جالب است یکی از بندهای اقتصاد مقاومتی مردمی کردن اقتصاد است. اگر دقت کرده باشد در چند روز پیش ایشان مجدداً تکرار کرد سرمایهگذاری در بورس و شرکتهای تعاونی میتواند یکی از ابزارها باشد. بنابراین، درست است که اعتماد مردم را خدشه دار کردیم و کسب کردن دوبارهی اعتماد آنها مشکل است. اما نکتهی بسیار مثبتی که وجود دارد اینکه در طول یک ماه و نیم اخیر رویداد بسیار مهمی که میتواند نقطهی عطفی در تاریخ اقتصاد ایران باشد و شایستگی گرفتن این را بر عهدهی رئیس جدید سازمان بورس اوراق بهادار میگذارم و آن اینکه شورای عالی بورس با تأسیس شرکتهای سهامی عام پروژه محور موافقت کرده و در حال حاضر آیین نامهی اجرایی آن در دست تهیه است. چرا این مسئله مهم هست؟ اجازه دهید اطلاعاتی ارائه دهم که بزرگترین پروژهی ساختمان قرن بیستم به نام تونل زیر دریایی مانش چگونه تأمین منابع مالی شد؟ و چگونه میتواند در کار ما تأثیر بگذارد. پس از انقلاب فرانسه ۱۷۸۹ جنگهای استعماری بود. در آن زمان ناپلئون بعد از مدت کوتاهی به قدرت رسید و گفت با انگلستان نمیتوانیم این گونه ادامه دهیم و باید راهی با جزیرهی بریتانیا به وجود بیاوریم. مطالعات این کار در سال ۱۸۰۲ با بر سر کار آمدن دولت محافظه کار خانم تاچر انجام گرفت و خیلی چیزها عوض شد. فرآیندی به نام خصوصی سازی آغاز شد که محدود به انگلستان بود اما به کشورهای دیگر اروپایی و بعد کشورهای در حال رشد سرایت کرد. ما خواستیم در دورهی دولت سازندگی هم این سیاست را به اجرا بگذاریم که متأسفانه نشد.
به گزارش جماران دکتر بهمن آرمان ادامه داد: در آن زمان من در انگلیس درس میخواندم زندگی مردم بسیار بد بود. در انگلستان دورههای متعدد حزب کارگر اقتصاد آن کشور را به ورطهی فاجعه رسانده بود به گونهای که فقر بیداد میکرد. بعد از آن انگلستان وارد دورهی دیگری شد و در طول دورهای حتی بدترین اقتصاد اتحادیهی اروپا شناخته شد. در این شرایط پروژهی بزرگ ساختمانی را ایجاد کردند، که بزرگترین پروژهی ساختمانی قرن بیستم شناخته میشود. مانش یک تونل زیر دریایی به طول ۵۱ کیلومتر است که توضیحات آن را خواهم داد. آغاز عملیات اجرایی ۱۹۸۸، آغاز بهره برداری ۱۹۹۴، شیوهی اجرای طرح به شکل BOT (بسازید، مالک باشید، بهره برداری کنید، انتقال دهید)، دورهی بهره برداری ۹۲ سال است. بخاطر اینکه دورهی بهره برداری را توجیه کنند و مردم سرمایهگذاری کنند حدود ۲۵ سال در نظر گرفتهاند. تمدید دوره تنها از طریق تصویب آن در پارلمان دو کشور بود. برآورد هزینهی اولیه ۶.۴ میلیارد پوند و هزینه نهایی ۹ میلیارد پوند بود. حتی میتوان گفت شرکتهای بزرگ مالی و مهندسی هم در محاسبات اشتباه میکنند. طول تونل ۵۱ کیلومتر؛ عمیقترین قسمت ۲۰۰ متر زیر دریا؛ سرعت قطار مسافری ۱۶۰ کیلومتر در ساعت؛ تعداد کارکنان در زمان ساخت ۱۵ هزار نفر که ۱۰ نفر از آنها کشته شدند.
وی گفت: در تهران یکی از بزرگترین خطوط متروی جهان را ایجاد میکنیم که اگر خط ۱۰ بخواهد اجرایی شود ۴۲ کیلومتر طول دارد. به طور همزمان یازده TPN استفاده میشد. در تهران چهار دستگاه TPN بیشتر نداریم. در شهرهای دیگر هم داریم. میزان حمل بار بیست و دو میلیون و سیصد هزار تن؛ حمل مسافر تقریباً بیست و یک میلیون نفر است. حال ببینیم این پروژهی بزرگ چگونه از طریق بورس تأمین منابع مالی شد. ابتدا تأسیس شرکت به صورت سهامی عام، عرضهی پانصد و پنجاه میلیون سهم به مردم؛ قیمت هر سهم در زمان عرضه ۳.۵ پوند؛ تعداد خریداران سهام ۲۲۰ هزار نفر؛ میانگین خرید سهام توسط هر نفر ۷۵ عدد یعنی قیمت یک اتومبیل لوکس در آن زمان بود که سرمایهگذارهای خرد این سهام را خردیدند. میزان فروش شرکت درآمد ناشی از حمل کالا و مسافر و ۱.۲ میلیارد یورو؛ سود ۲۰۰ میلیون یورو بدین معنا نسبت سود به فروش رقم بالایی است. آخرین سهم سهام ده یورو؛ اگر در نظر بگیرید در اقتصادهایی که نرخ تورم حدود ۲.۵ درصد هست و اکنون در بعضی کشورها منفی شده سود حاصله خیلی بالا بوده است.
وی گفت: حالا تصوّر کنید در ایران مردم را تشویق می کنند تا قیمت آنها به طور مصنوعی متورم شده و دولت هم این را میداند سهامی را به مردم گران فروخته است. به جیب مردم دست کرد. درست هست کسر بودجه داشت ولی تأمین کسر بودجه برای ما که اقتصاد خواندهایم و علم را میشناسیم راههای دیگری هم دارد. اگر کلمهی نامناسبی استفاده کنیم به نظرم دور از شأن دولت هست که به چنین کاری دست بزند، این کار را کرده است. اگر دولت با صراحت صحبت میکرد مانند همان کاری که در زمان مصدق انجام گرفت؛ نفت ایران تحریم شد و دولت پول نداشت و دولت گفت من ندارم ولی باید چرخ مملکت بچرخد. اوراق قرضه منتشر کرد و مردم آنها را نه بخاطر سود ولی بخاطر کمک به دولت و ایستادن در مقابل استعمار خارجی اوراق را خریداری کردند. دو مورد از آن را در یکی از استانهای آذربایجان دیدم اوراق قرضهی آن زمان را قاب گرفته بودند و در خانه نگه میداشتند پول و سود آن را نگرفته بودند. تصوّر کنید اگر دولت در اوج بحران بیکاری که ساختار خانوادهها را نابود میکند میگفت میخواهم این آزاد راه را اجرا کنم ما مرتب در این تفکر میدمیم که همهی مشکلات ناشی از تحریم هست، کارهای دیگری هستند که اصلاً متأثر از ارز نیستند. فرض کنید اگر شما بخواهید آزاد راه بسازید یا سد مخرنی برق آبی درست کنید اصلاً هزینهی ارزی ندارند یا اگر داشته باشند خیلی محدود هستند.
این کارشناس اقتصادی ادامه داد: چند روز پیش در مورد پروژهی راه آهن صحبتی داشتیم که مرکز ایران را به خلیج فارس وصل میکند. زمانی که از آنها پرسیدیم گفتند میخواستیم از روسیه وام بگیریم. روسیه هیچگاه رفیق ما نبوده، منافع خودشان را مدنظر قرار میدهند. آنها گفتند ما نمیدهیم بخاطر اینکه از تحریمهای آمریکا میترسیم. من به آنها گفتم هزینهی ساخت راه آهن در ایران چقدر است؟ گفتند ۳۰ درصد ارزی است که اکنون ۳۰ درصد نیست بخاطر اینکه موفق شدیم ریل راه آهن را در اصفهان تولید کنیم که رقم بسیار کمتری است. فرض کنید برای بخش مسکن نیازی به ارز نداریم. در بسیاری از موارد ما صادرکنندهی محصولاتی هستیم که در بخش ساختمان به کار میرود. ما توانستهایم در شرایطی که دشوار هست ایران را به چهارمین کشور دارای ظرفیت تولید سیمان تبدیل کنیم. به ترتیب چین، هندوستان، آمریکا و ایران قرار دارد. باعث افتخار است ما این کار را در همین شرایط انجام دادیم. در سایر مواد مورد نیاز صنعت ساختمان اصلاً نیازی به خارج نداریم بلکه صادرکننده هستیم. زمانی حتی برای پیدا کردن هزار تن میلگرد مشکل داشتیم ولی اکنون تولیدات به حدی رسیده که ایران جزو ده کشور بزرگ تولیدکنندهی فولاد است. یکی استراتژیکترین کالاهای صنعتی که در جهان وجود دارد.
به گزارش جماران دکتر بهمن آرمان گفت: اگر دولت صادقانه با مردم صحبت کند که میخواهم پروژهای از طریق انبوه سازی فرض کنید ده پروژه را در ده کلان شهر اجرا کنم و اینقدر ایجاد اشتغال میکند و اینقدر عرضهی مسکن را بالا میبرد و در نهایت پول را در شرکت میگذارید. چیزی شبیه به شرکتی که نام بردیم و پروژهی به آن بزرگی را انجام داد. طبیعتاً امکان دارد. در حال حاضر هم امیدوارم آیین نامهی اجرایی شرکتهای سهامی عام پروژه محور بیرون بیاید و در نهایت بتوانیم کارهای بزرگ را عملیاتی کنیم.