به گزارش سایت خبری پُرسون، سید محیالدین حسینی ارسنجانی؛ روزنامهنگار در یادداشت به نقش کمرنگ و ناکارآمد دانشگاههای ایران در عرصه صنعت، اقتصاد، کشاورزی و توسعه ملی پرداخته است. او معتقد است که با وجود انبوه پژوهشها و اختراعات دانشگاهی، این دستاوردها کمتر به مرحله اجرا میرسند و دانشگاه بیشتر به تولید مدرک مشغول است تا ایجاد تحول واقعی در جامعه.
سید محیالدین حسینی ارسنجانی؛ روزنامهنگار نوشت:
دانشگاه، که باید مبدأ تحولات و تغییرات نوین در هر زمان و هر جامعهای باشد، در ایرانِ زمانه ما متفاوت از هر جای دیگر و مغایر با هر کشور رو به توسعه است. متأسفانه سهم دانشگاه – چه دانشگاههای عمومی مناطق کوچک و چه دانشگاههای بزرگ و صنعتی و خاص کلانشهرها – در تحرکات صنعتی و فعالیتهای اقتصادی و حتی کشاورزی و گردشگری، تقریباً هیچ است. اگر هم در این زمینه ورود کرده باشند، تأثیر لازم در رشد و توسعه ملی نداشتهاند.
مصداق این سخن آن است که با وجود تحقیقات بسیار علمی و پژوهشهای مهم و دستاول دانشگاهیان – بهویژه تحقیقات استادان نخبه و دانشجویان نمونه رشتههای علمی، فنی و تخصصی علوم پایه و دیگر حوزهها – این یافتهها به مرحله عملیاتی نمیرسند و کاربردی نمیشوند. اگر چنین بود و نتایج پژوهشهای دانشگاهی به ثمر مینشست، اقتصاد و صنعت بیمار و رنجور ما امروز چنین وضعیتی نداشت. تنها در زمینه بهداشت و درمان و علوم پزشکی، شاهد تأثیر نسبی دانشگاه بر بخش درمان جامعه بودهایم. اما تلاش دانشگاهها در پیوند با صنعت و اقتصاد ملی در سالهای اخیر یا دیده نشده یا بسیار اندک بوده است. این مسأله بهعنوان ضعفی بزرگ در کارنامه دانشگاههای ما قابل تأمل، نقد و نیازمند علتیابی است.
در دانشگاههای کشور شاهد اکتشافات و اختراعات زیادی از سوی استادان نخبه و دانشجویان مستعد بودهایم، اما آیا مثلاً دانشکده کشاورزی فلان دانشگاه معتبری توانسته در طول سالیان، تحولی شگرف در کشاورزی ما ایجاد کند؟ نه دیدهایم و نه سراغ داریم. شاید گاه بهصورت اتفاقی، یکیدو تحقیق دانشگاهی به نتیجه رسیده و تحولی پدید آورده باشد، اما این موارد استثناء بوده و عمومیت نیافته است.
متأسفانه عدم وابستگی مراکز علمی به صنعت ملی، بهنحوی عجیب و قابل تأمل رقم خورده است. دانشگاههای بزرگ و مادر ایران همچون تهران، شیراز، تبریز و مشهد هنوز نتوانستهاند دین خود را به صنعت و سایر بخشهای ملی ادا کنند.
ثمره فعالیت دانشگاههای ما تا امروز عمدتاً تربیت فارغالتحصیلانی با مدارک ارشد، دکترا و پسادکترا بوده است؛ دانشآموختگانی که بعضاً باسواد و اهل نظرند، اما سهم چندانی در تحولات توسعهای کشور ندارند. البته بیگانگی صنعت کشور با دانشگاه و عدم برقراری ارتباط اهالی صنعت با جامعه دانشگاهی نیز مزید بر علت است. تاکنون نه فردی، نه ارگانی و نه کارگروهی پیشگام تلاش برای برقراری این پیوند مبارک شده است.
در سخنان زیبا و تکراری مدیران ارشد کشور، مدیران دانشگاهی و مسئولان بخشهای اقتصادی و صنعتی همواره از ضرورت این وابستگی میان دانشگاه و صنعت، اقتصاد، کشاورزی و گردشگری گفته شده است، اما مشکل اینجاست که این سخنان هرگز به مرحله اجرا نمیرسد. اگر هم تغییر و تحولی رخ داده، بسیار کند و دیر بوده است.
بنابراین لازم است نگاه دانشگاهها، بهویژه مدیران دانشگاهی، با توجه به تغییرات جهانی علم و تحولات بینالمللی عوض شود. دانشگاهها باید کلید تغییر و تحولات توسعه و پیشرفت را بزنند، جامعه جوان و فارغالتحصیلان جویای کار – بهویژه دانشآموختگان رشتههای فنی و مهندسی – را به تحرک و فعالیت وادارند و همچنانکه از شرکتهای دانشبنیان حمایت میکنند، بخشی از سرمایه علمی و فکری خود را مصروف صنعتیکردن و اقتصادیکردن کشور سازند.
دانشگاهها میتوانند با گسیل استادان به بخشهای مختلف صنعت، کشاورزی، اقتصاد و خدمات، در تربیت و آموزش کارآفرینان و سرمایهگذاران نقشآفرین شوند. در این صورت، در مدت کوتاهی نتایج ملموس این رفتوآمدهای دانشگاهیان به مراکز تولیدی و کارگاهی آشکار خواهد شد و جامعه متوجه تأثیر فزاینده دانشگاه در چرخه رشد و توسعه کشور خواهد بود.
منبع: پُرسون