جزئیات قتل الهه حسین‌نژاد؛ روایت متهم از زندگی شخصی و روز حادثه

بهمن در بازجویی‌ها گفت که الهه به عنوان مسافر سوار ماشینش شده، اما حرف‌هایی زده که او را عصبانی کرده و به همین دلیل با ضربات چاقو، جان این دختر جوان را گرفته است. عامل این جنایت به زودی و در وقت فوق‌العاده در دادگاه کیفری محاکمه خواهد شد.
تصویر جزئیات قتل الهه حسین‌نژاد؛ روایت متهم از زندگی شخصی و روز حادثه

به گزارش سایت خبری پُرسون، پرونده قتل الهه حسین‌نژاد، پس از صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شده است. این پرونده که افکار عمومی را تحت تاثیر قرار داده بود به صورت ویژه در دادسرای جنایی و اسلامشهر خارج از نوبت تحت رسیدگی قرار گرفته است. الهه دختری ۲۴ساله بود که چهارم خرداد ماه امسال از محل کارش که آرایشگاهی در سعادت‌آباد بود، خارج شد که به خانه برود، اما وقتی در میدان آزادی سوار یک سمند نقره‌ای مسافرکش شد به قتل رسید. با این حال پس از حدود ده روز پلیس جسد او را در اطراف بیابان‌های تهران کشف کرد و تصاویر مربوط به کشف جسد و اعترافات متهم به قتل او در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد.

متهم به قتل الهه حسین‌نژاد، بهمن فرزانه نام دارد و در بازجویی‌ها به قتل الهه اعتراف کرد و مدعی شد که جسد او را در بیابان‌های حوالی فرودگاه امام خمینی رها کرده است. با اعترافات متهم، تیم تحقیق راهی محل جرم شد و جسد این دختر جوان را پیدا و به پزشکی قانونی منتقل کرد. بهمن در بازجویی‌ها گفت که الهه به عنوان مسافر سوار ماشینش شده، اما حرف‌هایی زده که او را عصبانی کرده و به همین دلیل با ضربات چاقو، جان این دختر جوان را گرفته است. عامل این جنایت به زودی و در وقت فوق‌العاده در دادگاه کیفری محاکمه خواهد شد.

ماجرای مفقودی الهه حسین‌نژاد

۴ خرداد امسال خبر ناپدید شدن دختری ۲۴ساله به نام الهه حسین‌نژاد به پلیس اعلام شد و همزمان خانواده او با انتشار تصاویر دخترشان در فضای مجازی، از مردم برای پیدا کردن او درخواست کمک کردند. بررسی‌های پلیسی نشان می‌داد روز حادثه الهه از میدان آزادی سوار بر خودروی عبوری شده تا به خانه‌اش در اسلامشهر برود، اما بین راه تلفنش خاموش و خودش ناپدید شده بود.

با شروع تحقیقات، پلیس توانست ۱۰ روز بعد راننده خودروی مسافربر به نام بهمن را شناسایی و در یک قهوه‌خانه دستگیر کند. مرد جوان خیلی زود به قتل الهه اعتراف کرد و گفت پس از جنایت، جسد الهه را در بیابان‌های اطراف فرودگاه رها کرده است. او در اعترافات اولیه به بازجو در مقابل دوربین‌های پلیس آگاهی از انگیزه قتل گفت: «یک چیزی به تو بگویم خیلی بی‌حیا بود. سرنوشت بود که گناه او بر سر من بریزد. کاش خانواده خودم بود.»

این متهم همچنین در پاسخ به سوال بازجو در مورد اینکه گوشی الهه را چه کار کردی؟ گفت: «من گوشی را در اتوبان انداختم. گوشی را می‌خواهم چی کار؟ اصلا گوشی ۱۰۰ میلیون تومان هم باشد آن را یک میلیون هم نمی‌خرند. من به این پول‌ها احتیاجی ندارم.» با اعترافات متهم و به دستور بازپرس شکیب‌نژاد او به پزشکی قانونی معرفی شد و با تایید صحت عقلی و روانی متهم، او به بازسازی صحنه قتل پرداخت.

روایت متهم از زندگی شخصی و روز حادثه

متهم به قتل الهه حسین‌نژاد وقتی در دادسرای جنایی تهران مقابل خبرنگاران قرار گرفت تا از جزییات قتلی که مرتکب شده، بگوید، مدام گریه می‌کرد تا نشان دهد از قتل دختر ۲۴ساله در روز ۴ خرداد نادم و پشیمان است.

بهمن فرزانه در مدت زمانی که مقابل خبرنگاران بود با گریه پاسخ می‌داد و می‌گفت از قتلی که مرتکب شده به شدت پشیمان است و عذاب وجدان دارد. بهمن فرزانه، روایت تازه‌ای از این جنایت هولناک را در دادسرا در پاسخ به سوالات خبرنگاران بازگو کرده است.

در اعترافات خود گفته‌اید که از حرف‌های الهه عصبانی شده و به همین خاطر کنترلتان را از دست داده و او را به قتل رسانده‌اید. آخرین جمله‌ای که الهه قبل از مرگ به زبان آورد، چه بود؟

گفت چرا افسرده‌ای و در لحظه حال زندگی نمی‌کنی؟ نمی‌دانم چرا حرف‌هایش مرا به یاد همسرم انداخت. الهه هم مثل همسرم می‌گفت از زندگی لذت ببر.

این جمله چرا باید شما را عصبانی کند؟

با خنده و تمسخر به من گفت. حتی عکس‌های داخل گوشی‌اش و تفریحاتش را به من نشان داد و گفت از زندگی‌ات لذت ببر. چرا افسرده‌ای؟ من یاد همسرم افتادم. خیلی عاشقش بودم و او ترکم کرده بود. همه درگیری‌ها و حرف‌های همسرم در ذهنم تداعی شد. او با من بد کرد، اما من هنوز دوستش داشتم. در یک لحظه دچار جنون شدم و ناگهان چاقویی که پایین در ماشین گذاشته بودم را برداشتم و به او ضربه زدم.

چه ساعتی الهه سوار ماشین شما شد؟

فکر می‌کنم حدود ساعت ۷ بعدازظهر بود.

منتظر مسافر بودید که الهه را دیدید؟

کار من مسافرکشی است. الهه دور میدان آزادی بود که گفت اسلامشهر و من هم تصمیم گرفتم مسافر برای اسلامشهر سوار کنم. وقتی سوار شد، حتی ۲۰ دقیقه هم منتظر مسافران دیگر ماندم. ای کاش مسافر پیدا می‌شد. شاید اگر مسافر پیدا می‌شد، سرنوشت من به اینجا کشیده نمی‌شد، اما باور کنید من جانی بالفطره نیستم. نه انگیزه‌ام سرقت بود و نه جنایت. من شماره کارتم را به الهه دادم که کرایه‌ام را واریز کند.

اگر قصد جنایت یا سرقت داشتم چنین سرنخی از خودم به جا می‌گذاشتم؟ یا چرا باید گوشی‌اش را رها می‌کردم و چرا آن را نفروختم؟ اصلا چرا طلاهایش را سرقت نکردم؟ مقتول همراهش طلا داشت؟ باور کنید همه چیز در یک لحظه رخ داد و من نتوانستم خشم خودم را کنترل کنم.

چه شد که شماره کارت‌تان را به او دادید؟

وقتی مقتول از من خواست حرکت کنم، گفت کرایه مسافران دیگر را هم می‌دهد. سوار شدم و راه افتادم. بعد انگار یک چیزی ته دلم گفت که نکند کرایه ندهد. برای همین در همان لحظه اولیه شماره کارتم را به او دادم و گفتم کرایه را واریز کن. او هم با موبایلش کرایه را به حسابم واریز کرد.

چقدر واریز کرد؟

نمی‌دانم. سیستم پیامک موبایلم هم خراب شده بود. فقط با گوشی‌اش، تراکنش را به من نشان داد و گفت پول را واریز کرده است.

از زمانی که الهه سوار ماشینتان شد تا لحظه‌ای که جانش را گرفتید، چقدر زمان سپری شد؟

حدود یک ساعت.

گفتید گوشی موبایل مقتول را با جسدش در بیابان رها کردید، درست است؟

وقتی متوجه شدم او به قتل رسیده، ترسیدم و تصمیم گرفتم جسد را در جای خلوتی رها کنم. رفتم به سمت بیابان‌های فرودگاه امام و جسد را همانجا انداختم. موبایل را هم پرت کردم به سمت بیابان، اما روز بعد که می‌خواستم خونی که روی صندلی، سقف و داشبورد ماشینم ریخته بود را تمیز کنم چشمم افتاد به یک گوشی موبایل که زیر صندلی ماشین افتاده بود. حدس زدم گوشی دوم مقتول باشد، چون در بین راه با گوشی موبایلش صحبت کرد و انتقال پول از حسابش را با گوشی دیگری انجام داد. البته من راننده اسنپ هستم و یک حدس هم زدم که ممکن است گوشی برای مسافران دیگر باشد. قبلا هر چه در ماشینم از مسافران جا می‌ماند به پشتیبانی تحویل می‌دادم، اما چون مرتکب قتل شده بودم، ترسیدم که مبادا گوشی برای مقتول باشد و گیر بیفتم.

با گوشی دوم الهه چه کردید؟

تا هشت، نه روز پیشم بود و بعد داخل سرویس بهداشتی انداختم.

چند وقت می‌شود که در اسنپ کار می‌کنید؟

حدود ۸ سال.

با توجه به اینکه شرکت اسنپ مدعی است گواهی سوءپیشینه از رانندگان می‌گیرد چرا شما سابقه‌دار هستید؟

سوءپیشینه را ۸ سال قبل گرفتم. زمانی که در اسنپ ثبت‌نام کردم، سابقه‌ای نداشتم. البته من مجرم حرفه‌ای نیستم. سوابقم برمی‌گردد به تهدید و درگیری که اغلب خانوادگی بود. به همین دلیل به عنوان سوءسابقه ثبت نشده بود.

چند وقت زندان بودید؟

زمان زیادی نبودم. به زندان می‌رفتم و بعد آزاد می‌شدم. اغلب همسرم از من شکایت می‌کرد. دو، سه مورد هم شکایت خانوادگی داشتم، چون با برخی اعضای خانواده‌ام بر سر زمین اختلاف ملکی داشتیم.

همیشه با خودتان چاقو حمل می‌کنید؟

از هفت، هشت سال قبل که در دام زورگیران گرفتار شدم، تصمیم گرفتم چاقو با خودم حمل کنم. در آن زمان راننده اسنپ بودم که در بین راه، مسافر گذری سوار کردم. دو نفر بودند که خفتم کردند و با تهدید از من خواستند به سمت بیابان‌های واوان بروم. خفت‌گیران، کرایه ۳۰ هزار تومانی‌ام را پرداخت نکردند و با تهدید اموالم را به سرقت بردند. از آن زمان به بعد، یک چاقو داخل ماشینم قرار دادم برای محافظت از خودم، اما نمی‌دانستم با آن مرتکب جنایت خواهم شد.

با همسرتان چرا اختلاف داشتید؟

من عاشقش بودم و خیلی دوستش داشتم، اما او عاشق من نبود و به راحتی ترکم کرد.

همسرت طی یک مصاحبه گفته بود که شما شکاک و بدبین بوده‌اید و حتی بارها او را کتک زدید و تهدید به قتل کرده‌اید؟

امکان ندارد که همسرم چنین حرف‌هایی زده باشد.

با همسرتان چطور آشنا شدید؟

همشهری من بود. نزدیک روستای ما زندگی می‌کرد. مادرم او را دیده و خواستگاری کرده بود. من هم چون انتخاب مادرم بود، رفتم او را دیدم. یک ماه بعد از آشنایی، عقد کردیم و زندگی مشترکمان شروع شد. بعد از ازدواج، عاشقش شدم. من خیلی عاشقش بودم، اما او مرا زیاد دوست نداشت. البته هنوزم عاشقش هستم با اینکه می‌دانم او مرا دوست ندارد. حتما الان که شنیده من قاتلم، بیشتر از قبل از من متنفر شده است.

چند سال با همسرتان زندگی کردید؟

۱۲ سال. من آنقدر عاشقش بودم که آخر هفته‌ها می‌رفتم خرم‌آباد. پنهانی از او فیلم می‌گرفتم و ساعت‌ها تماشایش می‌کردم. آنقدری که خوابم می‌برد. حتی وقتی از او فیلم می‌گرفتم برایش می‌فرستادم و می‌گفتم ببین چقدر عاشقت هستم، کاش برگردی.

همسرتان چه می‌گفت؟

حرفی نمی‌زد. بعد از مدتی هم بلاکم کرد تا دیگر پیامی از طرف من دریافت نکند، اما من همچنان عاشقش بودم و به هیچ زن دیگری جز او فکر نمی‌کردم. بزرگ‌ترین آرزویم این بود که او برگردد.

بچه ندارید؟

نه، نمی‌توانستیم بچه‌دار شویم. تحت درمان قرار گرفته بودیم. همسرم چند بار به مراکز ناباروری رفته بود، اما نتوانستیم بچه‌دار شویم.

چند وقت بود که همسرتان شما را ترک کرده بود؟

دو سالی می‌شد که ترکم کرده بود و از ۶ ماه قبل گفت که باید طلاق بگیریم. البته فکر می‌کنم هنوز طلاق ثبت نشده است.

همسرتان گفته که از ترس تهدیدهای شما به خرم‌آباد فرار کرده است؟

نه، این‌طور نیست. پدرزن و باجناقم سال‌ها قبل در خرم‌آباد یک نان فانتزی افتتاح کرده بودند. البته من هم با آن‌ها شریک شده بودم. همسرم رفت که کنار خانواده‌اش باشد.

شما هم خرم‌آباد زندگی می‌کردید؟

۸ سال خرم‌آباد زندگی کردم، چون باجناقم اهل آنجاست. ما هم به خاطر شرایط کاری آنجا بودیم. البته قبل از آن، من و همسرم تصمیم گرفته بودیم تهران زندگی کنیم.

شما اسلامشهر زندگی می‌کردید؟

بله، قبلا برای همسرم آنجا خانه خریدم، اما بعد گفت خانه را بفروش و در کار نان فانتزی با پدرم شراکت کن. من هم چون عاشقش بودم، قبول کردم.

چقدر درس خوانده‌اید؟

تا دیپلم. البته دلم می‌خواست به دانشگاه بروم، اما شرایطش را نداشتم.

قبلا چه کاره بودید؟

قبلا کشاورز بودم. البته در تهران در مغازه‌های ساندویچی کار می‌کردم.

بعد از ارتکاب قتل چطور متوجه شدید خبر مفقودی الهه حسین‌نژاد در فضای مجازی قرار گرفته و چه کردید؟

داخل قهوه‌خانه نشسته بودم که از دیگران شنیدم. آن‌ها می‌گفتند دختری به نام الهه گم شده است. آنجا بود که فهمیدم پلیس در جست‌وجوی ردی از دختر گمشده است، اما نمی‌توانستم به کسی حرفی بزنم. احساس خفگی داشتم.

چرا خودتان را معرفی نکردید؟

می‌خواستم بروم خرم‌آباد و به خانواده همسرم بگویم که ببینید با من چه کرده‌اید؟ به آن‌ها بگویم آدم کشته‌ام و بعد خودکشی کنم. می‌خواستم به آن‌ها بگویم که من می‌روم و شما در این دنیا می‌مانید، اما نتوانستم بروم.

چرا نرفتید؟

چون تعطیلات بود و بلیت گیرم نیامد.

حرف آخرتان چیست؟

از اولیای دم طلب بخشش می‌کنم. اگر زمان به عقب برمی‌گشت الهه را از ماشین پیاده می‌کردم تا این اتفاق هولناک رقم نخورد. دلم می‌خواهد قبل از اینکه اعدامم کنند، مادرم را ببینم. می‌ترسم مادرم از شنیدن خبر اعدام من سکته کند.

منبع: اعتماد

979909

سازمان آگهی های پرسون