به گزارش سایت خبری پُرسون، سید مسعود رضویدر یادداشتی نوشت: کشورها و جوامع مختلف، برنامه هایی دارند و بر اساس آن، اولویتها را تعیین می کنند. اما در جایی که بحران و ناترازی در بنیادهای حیاتی وجود دارد، تنها اولویت، رفع بحران و گذار به وضعیت عادی و ایجاد تعادل است. وضع عادی یعنی تولید و توزیع و مصرف جوابگو و بهینه باشد و مازادی هم برای شرایط نامناسب و خطرخیز ذخیره شود.
در وطن گرامی ما، ناترازی و بحران همزمان در چندین مسأله و نیازِ حیاتی پدیدار شده و به توازی و توالی، مانع پیشرفت و توسعه است. بیان روشنترِ این شرایط در تجارت و مالکیت خُرد، اعسار است. مثل صاحب زمین یا ملکی که در اثر کم آبی و عدم رسیدگی و توجه، بیشتر کشتزارهای دایر و باغش؛ بایر و سنگلاخ شده و حالا متوجه آورده و مداخل شده و سرمایه کافی هم برای احیا ندارد.
یک نمونه از این وضع را در آب و هوا و دیگر معضلات تهران میبینیم. پایتختی که در دامنه البرز و دماوند زیبایش باید پاکترین، خوش آب و هواترین و بهترین ییلاق مسکونی جهان باشد. اما همین زیستگاه عالی، عملا به دست بسازبفروشها، پروژه فروشان، خودروسازان و بوروکراتهای کم سواد و بی مسئولیت، بدل به محل تراکم و استیصال انسانها، تجمیع مواد آلاینده و زباله، مولد فقر و فساد، و سازه های بدقواره شده است. جایی که بهای برخی مکانهای آن از توکیو و موناکو بیشتر است اما به نقطهای رسیده که مدیران کلان کشور، افق و آیندۀ آن را در آرزوهایی همچون تغییر پایتخت به مکران و سواحل بیهمتای شمال خلیج فارس و دریای عمان ارزیابی می کنند.
یعنی برای فرار از هزارتوی ابتلائات و مصایبش، به سواحل پناه برده اند. گویا تازه متوجه اهمیت دریا و آب و این درس که تمامی تمدنها در کنار نهرهای بزرگ و دریاهای باز بنیان نهاده شده و دوام آورده است. بی شک ساحل بزرگ و بینظیری مثل مکران که تقریبا همتای سواحل فلوریدا و بالادست دوبی و قطر و ابوظبی است، سرزمینی بی همانند در خاورمیانه است. اما توسعه و پیشرفت نیازمند بینش، امنیت و سرمایه مادی و انسانی سالم است وگرنه بنغازی و طرابلس و کوبا هم باید الان شبیه شهرهایی می بودند که اسم بردم. تمامی شمال خلیج فارس و دریای عمان خاک ایران است و همهی آنها از نظر جغرافیایی و زیست محیطی به مراتب بهتر از دوبی هستند اما استان هرمزگان در جدول اقتصادی از نظر فقر، استان بیست و نهم است. سیستان و بلوچستان هم که در کنار دریا و گشوده به اقیانوس هند است، همان وضع و شاید بدتر را دارد. خرمشهر و آبادان هم وضع مناسب ندارند و از وصف می گذرم.
با این همه، نظام سیاسی میتواند غفلت و از دست دادن فرصتها را به درگیری در جنگ هشت ساله و تعارضهای دامنه دار در منطقه و سیاستهای جهانی نسبت دهند. طبعاً اموری همچون کارشکنی خصمانه اسرائیل و تحریمهای سازمان ملل و امریکا هم به صورت مداوم، مانع رشد و شکوفایی و توسعه بوده وهست. اینها فرضهای قریب به واقع است، با این حال، بسیاری از مشکلات و مصایب ریشه داخلی دارد. بارها فرصتهایی برای رفع تمام یا بخشی از تحریمهای بانکی و تجاری و صنعتی پدید آمده که رقابت و کارشکنی در داخل مانع تحقق شده است. این مشکلات از نظام ما بوده، ازجمله مدیریت ضعیف و شعارگرایی و فسادهای بزرگ و پیاپی که نهادینه شده و طبقه جدیدی از مولتی میلیاردرهای غارتگر و بی فرهنگ را به جان مردم انداخته است.
هیچ راهی نداریم مگر که این چرخه های معیوب را بشکنیم و به صاحبان تجربه و تخصص اجازه دهیم موانع را حذف و مسیر زندگی را هموار کنند. هیچ کشوری از جنگ سود نمی برد. جنگ افروزان همه و همواره بازنده اند. تجاوزگران صهیونیستی با بالاترین و بیشترین ادوات نظامی و مدرنترین امکانات نتوانستند باریکه غزه و جنوب لبنان را به زانو درآورند و این جوامع و ملتهای ستیهنده را محو و نابود کنند. اما جنوب لبنان و غزه را زخمهای پرشمار زدند و جلوی چشم مردم جهان، ویرانی غیرقابل توجیه به بار آوردند. کودکان و بیماران را کشتند و اردوگاه پناهندگان را آتش زدند. زندگیها و جانهای عزیز نابود شد و دیگر بازنخواهد گشت. از ابتدای قرن بیستم تا امروز، هیچ جنگ جهانی یا منطقه ای پیروز نداشته است، فقط زندگیها و امنیت حیات بوده که از بین رفته است.
این بازگویی و تکرار، از آن جهت اهمیت دارد که کشور عزیز و ملت بزرگ ایران در معرض بزرگترین آزمون و رقابت قرن قرار گرفته است و به رغم ناترازیها و کمبودها، باید بر مشکلات چیره شود و از موانع بگذرد. دیگر امکان توقف و کارشکنی و رقابتهای فرساینده وجود ندارد. فرصتها مانند ابرهای گذرنده از دست می روند. معامله و مذاکره، یک فرایند جهانی است و اصل بنیادین در این فرایند آن است که قدرتمندترین کشورها، دارای قدرتمندترین اقتصادها و کارآمدترین مدیران و سیاستگران هستند. باید دست رانت خواران و ابلهانی که می کوشند خود را زیرک نشان دهند، اما کاسبانی کوته نظر و دشمن منافع ملی هستند، از بازو قطع شود.
در پنج سال اخیر برای دولتمردان ما، بارها فرصت مذاکره و معامله و گشایشهای ضروری حاصل شد، خاصه در ابتدای کار دولت رئیس جمهوری فقید ایران آقای رئیسی، اما همان کاسبان و رندان، با وعده زمستان سخت اروپایی، نتایج مذاکراتی طاقت فرسا را معطل و متوقف کردند. اروپا زمستان سختش را مدیریت کرد اما فرصت برای ما از بین رفت. سپس با شعارهای غیر واقعی، هر پیشنهاد سازنده و صدای دلسوزی را خاموش ساختند.
اینک و در آستانه دور تازه و متفاوتی از سیاست ورزی، دوباره همان غوغا سالاران به میدان آمده و به نام مقدسات و شهدا، علیه دولت منتخب و برنامه های تنش زدایی، میتینگهای بی جواز برگزار می کنند و شعارهای زشت و بی معیار سر می دهند. اینان منافع و سرنوشت هشتاد میلیون ایرانی را بازیچه منفعت رانت خواران و کاسبان کرده و زمان و فرصت ایران را منجمد کرده اند.
جالب آن که همزمان با این اقلیت که برای انزوای ایران، گریبان چاک داده و گلو پاره می کنند، رقبا و دشمنان ایران هم بسیار می کوشند تا مانع تنش زدایی، و مذاکرات مهم و راهگشا برای ایران شوند. از این دشمنان، فقط رژیم صهیونیستی را مثال می زنم که بیهوده تبلیغات می کند که ایران در ضعیف ترین موقعیت است تا ترامپ را وارد جنگی بی سرانجام برای ما و نجات بخش برای نتانیاهو و شرکایش نماید.
آنان که زمانی فخری زاده و هنیه را ترور و شهید کردند، حالا افراد کارآمد و ممتاز در سیاست را ترور شخصیت می کنند. کیست که بپرسد لباس متعصبان و نمایش مقدس مآبان و سخنسرایی ده دوازده نفره و میتینگهای صدنفره، برای محاکمه و اعدام کارآمدترین عناصر دولت پزشکیان، چرا همیشه هماهنگ و همسو با بزرگترین دشمن منطقه ای ما برگزار می شود؟
منبع: اطلاعات