وفاق و چالش‌های آن: چگونه می‌توان امیدها را به عمل تبدیل کرد؟

پاییزی که گذشت، قرار بود بهار وفاق باشد؛ دست‌کم به خواست رئیس‌جمهور و بزرگان نظام؛ اما اینکه چند گل از آن بهار روییده است، این گل‌ها مصنوعی‌اند یا طبیعی و با چه تعداد گل می‌توان حکم به احراز صلاحیت بهار کرد، بحثی دیگر است و به‌ طور کلی پرسش‌هایی است که پاسخ آنها را باید از صاحب‌نظران سیاسی-اجتماعی و وفاق‌پردازان جست.
تصویر وفاق و چالش‌های آن: چگونه می‌توان امیدها را به عمل تبدیل کرد؟

به گزارش سایت خبری پُرسون، روزنامه شرق نوشت: شعار «وفاق» در ایام انتخابات، طفیلی و در سایه شعار «برای ایران» بود که پس از انتخابات و به‌ طور خاص پس از تنفیذ و تحلیف، جانشین و سابق بر شعار «برای ایران» شد و به شعار اصلی دولت مبدل شد. پیش‌تر هم حسن روحانی از دولت فراجناحی سخن به میان آورده، تا حدودی آن را محقق کرد اما آنچه دکتر پزشکیان سر آن دارد و سرّش بر بسیاری از طرفداران او پوشیده است، وفاقی جدید است و در عالم سیاست، امری نوپدید.

نخست باید یادآور شد که اصل وفاق به‌ویژه وقتی پیروز میدان از آن سخن به میان آورد و در راه آن قدم گذاشت، ماهیتا کنشی خیرخواهانه و بزرگوارانه است، هرچند واکنش‌های بزرگوارانه‌ای به آن روا ندارند. به هر روی، اینکه دکتر پزشکیان افرادی را در دولت به کار گرفت که از حلقه حامیان ایشان یا دست‌کم حامیان نخستین ایشان نبودند، در نظر عده‌ای از حامیان او خوش نیامده ‌ و همین امر موجب شده است که در چند ماه گذشته بسیاری از ایشان به این رویکرد واکنش‌های عمومی و رسانه‌ای نشان دهند. بر همه روشن است که وفاق به خودی خود، امری پسندیدنی و مطابق با طبع انسانی است.

اما حسن عقلی وفاق تا جایی از غبار قبح مصون می‌ماند که پای استزادت و بیش‌خواهی، در حریم قانونی، عقلی و شرعی انتخابات و مردم‌سالاری ننهد؛ وگرنه اصل آن که مقبول است و دستاویزی مطلوب برای گریز از آلوده‌شدن نظام سیاسی و دولت، به انحصارطلبی‌های حزبی و سرمایه‌سوزی‌های جناحی. به‌ طور کلی، خوب و بد وفاق در عرصه سیاسی به عوامل سیاسی، اجتماعی و قانونی بسیاری وابسته است که بدون در نظر داشتن هریک از آنها، قضاوت وفاق، دور از قطعیت‌زدگی و ساده‌انگاری نخواهد بود؛ اما آنچه در این چند ماه از وفاق در مقام عمل دیدیم، پرهیز نسبی از معیارهای حزبی در مسئولیت‌سپاری‌ها و نیز مدارا با نامدارایی‌ها بود. براساس‌این در مقام نظر، می‌توان دو گونه ثمر برای نهال وفاق «پیش‌بینی کرد».

نخست به‌کارگیری همه ظرفیت علمی و مدیریتی کشور و سپس ایجاد آرامشی نسبی، به دور از جدال‌های سیاسی، برای پیشبرد اهداف دولت. با اینکه به نظر عده‌ای از حامیان دولت، کابینه وفاق‌مدار، تصمیمات و اعمال امیدوارکننده‌ای از خود نشان داده است اما هنوز تا تحقق وعده‌ها و انتظارات فاصله دارد؛ از دیگر سوی هنوز شهد وفاق به مذاق عده‌ای از رقیبان و مخالفان دولت خوش نیامده است تا خود را قانع کنند و کام از حلاوت جدال و رقابت برگیرند. بسیاری از حامیان دولت نیز بر این باورند که وفاق تا جایی مطلوب است که موجب شایسته‌سالاری شود و هم‌گرایی؛ اما وفاقی که گاه عرصه را بر شایسته‌سالاری تنگ کند یا قاعده مردم‌سالاری و انتخابات را نقض کند، وفاقی مطلوب نیست، زیرا دیگر وفاق نخواهد بود (اگر شقاق نباشد).

آنچه منتقدان وفاق را در موضع خود مُصرتر می‌کند، نخست بی‌سابقه‌بودن چنین وفاقی است؛ سپس رفتارها و گفتارهای اقلیتی که حاضر به پذیرفتن صلح و ایجاد رابطه‌ای منطقی و دوستانه با دولت نیستند. این اقلیت همه ظرفیت رسانه‌ای و اجتماعی خود را برای سخت‌گیری به دولت و انتقادها و اعتراض‌های متواتر و نه‌چندان منطقی به او به کار می‌گیرد. گروهی که حتی در میان اصولگرایان نیز اکثریت نیستند و اصولگرایان اعتدالی و سنتی، بین آنها و دولت، همراهی و همکاری با دولت را برگزیده‌اند؛ هرچند هنوز رگه‌هایی از آن تمایزات حزبی و راهبردی، در این همراهی‌ها به چشم می‌آید.

البته رویکرد وفاق‌محور دولت نیز (افزون بر دیگر عوامل) در همراهی اصولگرایان با او بی‌تأثیر نبوده و نیست و این نکته‌ای نیست که از نظرها دور مانده باشد. سزای گفتن است و دانستن که به گواه تاریخ و نیز آرای صاحب‌نظران، در عرصه سیاست هیچ‌گاه وفاقی تام و تمام روی نخواهد داد. افزون بر این، براساس عقل، شرع و حتی مرام و مسلک رئیس دولت، هیچ دستگاه، سیستم و مجموعه‌ای، از نگاه‌های مراقب و منتقد بی‌نیاز نیست. شاید کمی تنزل‌خواهانه باشد که انتظار داشته باشیم دولت و رسانه‌های نزدیک به آن، با روش‌های غیراخلاقی، لمپنیزم‌گونه و جنجالی بخواهند به مقابله با این رفتارها برخیزند.

ترجیح آن است که در عصر رسانه و آسانی ارتباطات، از این ظرفیت‌ها بهره جست و با برگزاری مناظرات و بحث‌های کارشناسانه در رسانه‌های گوناگون و در زمینه‌های حضوری و مجازی، پرده از برخی نقدهای ناروا و غیرمنطقی برداشت و افزون بر این، جامعه و به‌ویژه جوانان و نوجوانان را از فریفته‌شدن به برخی اظهارات بی‌اساس، آدرس‌دادن‌های غلط و آسیب‌افزایی‌های تفکری، محفوظ داشت. بهترین راه مواجهه با چنین رویکردهایی، تغییر نوع ارتباط و گفتار از وجوه خطابه‌ای‌نما و جنجالیِ هوچی‌گرانه به وجوه برهانی و استدلالیِ دادخواهانه است. در چنین وضعیتی، زبانی که اندیشه برای عرضه ندارد، خودبه‌خود از گردش فروخواهد ایستاد. البته هستند هم‌وطنانی که اگرچه در ایام انتخابات در موضع مقابل دولت فعلی بودند اما اکنون ترجیح می‌دهند به دولت فرصت داده، تا گذشت چندی از روی‌کارآمدن آن، بردباری کنند. اما افرادی را در نظر آورید که در رفتاری عجیب و شگفتی‌آور به جای آنکه به «درس‌ها و عبرت‌های» وقایع سوریه توجه کنند، رخدادهای اخیر این کشور را نوعی تقصیر و قصور برای دولت فعلی محسوب می‌کنند، درحالی‌که موفقیت‌های چند سال گذشته ایران در سوریه را کاملا بی‌ربط با سیاست‌های دولت‌های یازدهم و دوازدهم می‌دانند.

آنها بیشتر نیز برخی مسائل و مواضع نظام را که فراتر از حوزه اختیاری دولت است، نوعی تقصیر شمرده و به پای دولت نوشتند. حقیقتا وفاق سیاسی با این دسته از هم‌وطنان امری دشوار است (دست‌کم تا تغییر نکنند)، زیرا ماهیت کنشگری سیاسی برخی از آنها، نپذیرفتن طرف مقابل و واقعیت است، حتی اگر به حکم مردم‌سالاری مجبور به دیدن وضعیتی شوند، در گفتار و رفتار خود آن را نخواهند پذیرفت. چنین ناپذیرایی‌هایی در عالم سیاست در میان هر حزب و جناحی ممکن است وجود داشته باشد اما وقتی به حد افراط و نپذیرفتن آرای عمومی جامعه و جدال با رأی اکثریت برسد، جلوه‌ای نادلفریب و تأثیراتی غیرسازنده خواهد داشت به‌ویژه در جامعه‌ای با آن پیشینه فرهنگی و ارزشی. یا برخی از روزنامه‌نگاران و توییترنوردان که سال‌هاست بی‌توجه به آرای عمومی، بسیاری از کنشگران سیاسی و اقتصادی جناح مقابل خود را با الفاظی ناشایست یاد می‌کنند و بر این کار اصرار می‌ورزند و حتی میزان آرای خود یا نامزدهای خود را در انتخابات‌ها یا حتی نسبت مخاطبان رسانه‌های خود را با رسانه‌های رقیب، در نظر نمی‌آورند که اگر آورند، درخواهند یافت آنچه را که باید.

به‌ هر روی دولت فعلی با برگزیدن روشی وفاق‌بنیاد تا این لحظه داد وفاق را داده و فراتر از حد انتظار از سرمایه اجتماعی خویش مایه نهاده است، اما به نفع خود دولت و وفاق است که برای طرف مقابل نیز سهمی، وظیفه‌ای و مسئولیتی قائل شود؛ زیرا این مهم، امری دوسویه است و قراردادی نانوشته که هرچند یک سوی آن به سمت هدف اهتمام ورزد، بی‌تلاش سوی دیگر فایده‌ای کمالی از آن حاصل نخواهد شد. بدیهی است که با استقرار دموکراسی و تکیه بر آرای عمومی در دنیای امروزی، پذیرفتنی است که دولت برنده انتخابات، می‌تواند مسئولیت‌ها و برنامه‌ریزی‌ها را براساس نگاه خویش سامان داده، پیش ببرد؛ حتی اگر اختلاف با رقبای شکست‌خورده اندک باشد؛ زیرا شکست‌خوردگان انتخابات نیز فرصت اجتماعی و رسانه‌ای لازم را دارند تا بیشینه آرا را جذب کنند. درواقع، رأی اکثریت، چاره و پاسخ مسئله‌ها نابسامانی‌های دنیای امروز است و براساس‌این آرای ملت و جمهور، همواره مورد تأکید بزرگان نظام و قانون اساسی جمهوری اسلامی بوده است. پایان سخن آنکه دکتر پزشکیان باید بداند که ثمره وفاق هرچه باشد، به پای دولت او نوشته خواهد شد؛ به‌ویژه اگر چندان سودبخش و راه‌گشا نباشد. پس وفاق را تا جایی پیش ببرد که رأی بیشینه مردم از آن پشتیبانی کند، زیرا همه می‌دانیم که میزان رأی ملت است.

منبع: شرق

829110

سازمان آگهی های پرسون