به گزارش سایت خبری پرسون، علی عیدی پور، کارشناس روابط بین الملل در یادداشتی نوشت:
از 7 اکتبر سال گذشته، خاورمیانه تحولات بنیادی را تجربه کرده است به گونه ای که وضعیت فعلی کمتر شباهتی با شرایط یک سال پیش دارد. وضعیت بحرانی در غزه، شرایط حزب الله در لبنان و نهایتا سقوط حکومت بشار اسد، همگی شاهد بر مدعا است. در این وضعیت مسأله مهم از نظر منافع ملی ایران این است که چگونه باید در مناسبات منطقه ای حضور متفاوتی داشته باشد. این حضور متفاوت باید با ارزیابی دقیق، منطقی و واقع بینانه محاسبات گذشته صورت گیرد به گونه ای که علاوه بر تأمین منافع ملی، از تحمیل هزینه های غیرضروری جلوگیری شود. با یک دید واقع بینانه به تحولات اخیر خاورمیانه میتوان پیش بینی کرد که این تحولات در همین مرحله متوقف نخواهند شد. علاوه بر گسترش دامنه آشوب و احتمال شروع جنگ داخلی در سوریه، ما باید آماده تحولات اساسی در یمن هم باشیم تا غافلگیر نشویم.
سقوط حکومت بشار اسد در سوریه یک درس مهم برای ایران دارد و آن درس این است که نباید از دولت های درمانده حمایت همه جانبه کرد. «دولت درمانده» (Failed State) دولتی است که علاوه بر مشکلات اقتصادی حاد، هرج و مرج و جنگ داخلی در آن حکمفرماست و اقتدار سیاسی مرکزی وجود ندارد یا بسیار شکننده است. واقعیت این است کشوری که یک بار عرصه هرج و مرج و جنگ داخلی شده باشد، به راحتی قادر نیست ثبات سیاسی و اقتدار مرکزی را احیا کند. سقوط حکومت اسد به خوبی این ادعا را ثابت می کند.
پرسش مهم و اساسی این است که با توجه به شرایط پیش آمده بهترین راه برای ایران کدام است؟
این که گفته شود ما نباید در مسائل خاورمیانه حضور داشته باشیم و خودمان را از موضوعات منطقه ای کنار بکشیم به هیچ عنوان با اصل کنشگری در عرصه سیاست خارجی و نظام بین الملل همخوانی ندارد. بحث این است که تا زمان حال شرایط به گونه ای بوده که ما امکان حضور نظامی و مستشاری در منطقه را داشتیم، اما به دنبال تحولات رخ داده در یک سال گذشته به ویژه سقوط اسد، ما دیگر نباید حضور مستقیم نظامی و مستشاری داشته باشیم بلکه ایران باید حضور سیاسی فعال و پررنگ داشته باشد.
ترکیب بافت جمعیتی سوریه و نیز تنوع بازیگران گوناگون مخالف حکومت اسد در سوریه به گونه ای است که سوریه به راحتی روی آرامش و صلح فراگیر را نخواهد دید. در این وضعیت قطعا کشورهای منطقه به ویژه بازیگران کلیدی مانند عربستان سعودی، مصر و امارات نگران شکل گیری افراط گرایی در سوریه و گسترش آن به منطقه هستند. شرایط ایده آل برای این کشورها این است که سوریه ثبات داشته باشد و مجددا به اتحادیه عرب بپیوندد. تحت این شرایط، ایران می تواند با یک دیپلماسی چندجانبه و گفت و گو با تمامی بازیگران هم در سوریه و هم در منطقه، جایگاه خود را در منطقه حفظ و ارتقاء دهد. ایفای نقش موثر و چندجانبه ایران مستلزم رعایت دو نکته مهم است:
اول اینکه، ایران نباید در دام بازی قدرت های بزرگ بیفتد که در این مورد کشورهای آمریکا و روسیه هستند. براساس شواهد تاریخی میتوان گفت که در نظام بین الملل همواره قدرت های بزرگ با توافق های پنهانی و آشکار، مناسبات را به سود خود رقم زده اند. در واقع آنها همیشه تلاش کرده اند تا شرایط به گونه ای تثبیت شود که منافع حداکثری آنها تأمین شود و در این میان هیچ ابایی از قربانی کردن کشورهای کوچکتر از خود نداشته و ندارند.
نمونه تاریخی این قضیه را می توان در مذاکرات استالین و چرچیل در اکتبر سال 1944 و قبل از پایان جنگ جهانی دوم درباره مسائل بعد از جنگ دید که چرچیل در جلد 6 کتاب خاطرات خود اینگونه این دیدار را توصیف می کند: «چطور است که برای روسیه نفوذی به میزان 90 درصد در رومانی و برای انگلیس نفوذی به میزان 90 درصد در یونان در نظر بگیریم و در یوگسلاوی این نفوذ به میزان 50-50 برای دو طرف باشد؟... روی یک کاغذ نوشتم در رومانی، روسیه شوروی 90 درصد و سایرین 10 درصد، در یونان،انگلیس 90 درصد (با موافقت آمریکا) و شوروی 10 درصد، در یوگسلاوی و مجارستان 50-50، در بلغارستان، شوروی 75 درصد و سایرین 25 درصد.... وی اندکی تأمل کرد و بعد مداد آبی خود را برداشت و یک علامت بزرگ موافقت روی آن گذاشت و کاغذ را به ما رد کرد و مساله به همین سادگی حل شد».
عرصه بین المللی اجازه اعتماد و خوشبینی به دیگران را نمیدهد، چه دوست باشد، چه دشمن باشد، چه رقیب باشد. بنابراین ما باید برای چنین رویدادهایی آماده باشیم و آنها را پیش بینی کنیم.
دوم اینکه، کنشگری ایران باید به دور از ایدئولوژی باشد. ایران به عنوان یکی از کشورهای مهم، بزرگ و تاریخی مناطق خلیج فارس و خاورمیانه ناگزیر است در مسائل این مناطق نقشآفرینی فعال داشته باشد، اما نه بر اساس اصول و اهداف آرمانگرایانه و ایدئولوژیک، بلکه بر اساس واقعبینی و محاسبات منطقی. کنشگری ایدئولوژیک به بازی صفر و صدی تمایل دارد، اما اقدام واقع بینانه بر اساس بده بستان پیش میرود.
باید به این نکته مهم توجه داشت که ایران کشوری است که میخواهد در مسیر توسعه گام بردارد و توسعه با نزاع و درگیری همخوانی و مطابقت ندارد، به ویژه اینکه در این نزاع پای قدرتهای بزرگ هم در میان باشد. میتوان با عبرت از اشتباهات محاسباتی گذشته، آینده را خیلی بهتر خلق کرد. در مباحث آینده پژوهی اصطلاحی وجود دارد به نام «آینده های بهتر». عبارت آینده های بهتر، در درون خود یک واقعیت مهم دارد و آن این که ما فقط یک آینده نداریم بلکه چندین آینده داریم.
ضیاءالدین سردار، آینده پژوه مطرح پاکستانی در کتاب «آینده: تمام آنچه اهمیت دارد» به درستی میگوید زمانی که در مورد آینده پژوهش میکنیم، آینده را مطالعه نمیکنیم، بلکه «آیندهها را (با تاکید شدید بر صیغه جمع) مطالعه میکنیم. واژه مفرد «آینده» که توجه ما را تنها بر یک آینده متمرکز میسازد، پیامدهای سیاسی جدی دارد و از لحاظ مفهمومی نسبتا محدود است. در مقابل، جمع بستن آیندهها، قلمرویی را بر روی تجسم و خلق آیندههای دلخواه و بدیل میگشاید».
در نهایت باید در نظر داشت شکلی که آینده به خود خواهد گرفت، ارتباط مستقیم و نزدیکی هم به حال و هم به گذشته ما دارد. ما از تجربیات گذشته، درسها، موفقیتها و شکستهای آن برای تصمیمگیری و انتخابهای زمان حال استفاده میکنیم. تمام آنچه در زمان حال انجام میدهیم، کنشهایی که انجام میدهیم و اقداماتی که انجام نمیدهیم، آینده ما را شکل میدهند.
بنابراین، زمان حال، میان آن چه اتفاق افتاده و آن چه اتفاق خواهد افتاد، یک مرز انتقال دارد. آینده همواره در زمان حال حاضر است.
منبع: جماران