به گزارش سایت خبری پرسون، سید مسعود رضوی در یادداشتی نوشت:
سلام من ببر ای باد مَر خراسان را
مَر اهلِ فضل و خرد را، نه عام و نادان را
بمب گذاری و کشتار و شهادت هموطنان بیگناه و غیرنظامی، به ویژه کودکان، دانش آموزان، بانوان در مراسم کرمان، نشان داد که اندکی غفلت برای ایجاد وحشت و فاجعه کافی است. این جنگ نابرابر و کور که تروریستهای سلفی به راه انداخته و نام آن را انتحاری و جهاد نهاده اند، تنها تفسیر ناصواب آیات قرآن و روایات نبوی است ولی در اصل بحرانی است بی برهان، که نه با دین و قرآن و سنت سازگار است و نه با اخلاقِ فضیلت و اصولِ انسانیت!
مسئولان در خبررسانی و انسجام و دقت در بیان رویدادهایی که جنبه امنیتی و مخاطبان ملی و میلیونی دارد، بهتر است با دقت و تمرکز عمل کنند. بیان مواضع متکثر و گاه متناقض، بلافاصله به واکنش و برخورد می انجامد. زیرا پرسشهایی مطرح می شود و عده زیادی به جای مراجع رسمی، به فضای متزلزل و ناموثق دیگر رو می آورند. از شبکه های معاند ماهوارهای تا شایعات و تکگویی و تفسیرهای نا موجه در شبکه های مَجازی و حتی ظن و گمان محلی و ناموجه که در پی ایجاد وحشت در محاورات عامه و عموم بازتولید می شود.
مسئله دوم، اشارات به موطن تروریستهاست که در دو مورد حملات به حرم شاهچراغ در شیراز، و مورد اخیر در کرمان، به رغم تفاوت شکلی بسیار زیاد، منشاء ترورها گروهک داعش معرفی شده و این موضوع با بیانیه این گروه منحوس و جنایت پیشه هم خوانی دارد. اما تأکید بر ملیت تاجیکستانی افراد تروریست، گاهی قبل از شناسایی اسم و رسم و جنازه و آزمایشات ژنتیکی که مؤید اصالت افراد است، و بالاتر از همه، گرفتن تأیید از وزارت کشور تاجیکستان، به نظر می رسد امری غیر ضروری است که برای عدم مواجهه با برخی همسایگان شرقی مطرح می شود.
البته ضرورتها و اولویتهایی در این عرصه وجود دارد و برای هر فرد سیاسی یا امنیتی و انتظامی و حتی صاحب نظرانی که در این باره می اندیشد این مسائل دارای اولویت نیست، اما برای کسانی که به مصالح تمدنی و حوزه عالیتر و مهم تری می اندیشند، بسیار مهم است. زیرا رابطه تمدنی، از ریشه دارترین و پایدارترین ارتباطها میان اقوام و ملتهاست. پشتوانه آن هم، تنها بیانیه و معاهدات سیاسی نیست، بلکه چندهزاره مراوده، همفکری، همزبانی، و اشتراک در ادبیات و ریشه های فرهنگی است.
از این نظر، ایران چند حوزه تمدنی با پیوستارهای قدرتمند دارد که باید از آنها به دقت حفاظت کند و همچون ذخیره و سرمایه ای برای افق گشایی در هر مرحله و مرتبه ای از آن بهره گیری کند. زبان و ادبیات و فرهنگ مشترک ایران، تاجیکستان و افغانستان، یکی از کهنترین و
ریشه دارترین پیوندهای تمدنی است که بدان خراسان بزرگ می گویند.
یک حوزه دیگر عراق است که نه تنها کشور کنونی عراق؛ که بسیار پیش از آن صفحات مرکزی ایران از شرق زاگرس را بدین نام می خواندند و تیسفون و بغداد تا سنجار و انبارهم که همه اسامی ایرانی است بدان در غرب رشته کوه زاگرس امتداد بخشید. امروزه این حوزه تمدنی شامل شرق و غرب زاگرس است.
یک حوزه دیگر، جنوب شرق از درنگیانا یا سیستان و بلوچستان تا سند و هند است که خود داستانی دراز دارد. بنابر این همانطور که فرقه گرایان تکفیری را که شیعیان کشمیر و لاهور و پیشاور یا هزاره های مظلوم را قتل عام می کنند، ما افغانستانی یا هندی و پاکستانی نمی خوانیم و امثال ریگی معدوم را ایرانی نمی دانیم، نباید سوءظن نابجا درباره همزبانان عزیز تاجیکستانی هم ایجاد کنیم.
ملتی که از امیر نصر سامانی و رودکی سمرقندی تا صدرالدین عینی و صدر ضیا به فرهنگ ایران عشق ورزیده و زبان و سنن این ملت را گرامی و پاس داشته اند. حوزه خراسان زیبایی و عظمت دارد و درآفتاب فرهنگ مشترک و معنویت بی همتایش می درخشد. نامشان عزیز است و اقوام و ملل آن بزرگ و نجیب اند.
منافقین که زمانی در سایه صدام ضحاک معاصر و هنگامی در آلبانی می زیستند، امروز شهروند صهیونیزم هستند و نام گرامی ایران از این ننگ بری است. زمانی داعش نیز از نام بزرگ شام و عراق بهره گرفت و زمانی هم شاخه خراسان برای خود تدارک دید. زهی خیال باطل زهی اوهام و دروغ! تروریسم وطن و نام ندارد و اگر خود را به قوم و ملتی منتسب کند دروغ گفته و داعش دروغگوترین تبهکارانند.
منبع: اطلاعات