به گزارش سایت خبری پرسون، محمد علی مهتدی در یادداشتی نوشت: هشتاد و پنج روز از آغاز عملیات طوفان الاقصی و جنگ در نوار غزه گذشت و رژیم اسرائیل برغم همه شکست ها و تحمل ضربه های جانکاه در ابعاد مختلف، همچنان می گوید جنگ را تا ماه ها ادامه خواهد داد.
واقعیت این است که رژیم ، به دلایل چندی، قابلیت جنگ های فرسایشی دراز مدت را ندارد. همه جنگ های رژیم در نیمه دوم قرن گذشته نیز سریع و چند روزه بوده است.
اما از سال 2000 با اولین شکست وخروج از لبنان ورق برگشت و در 2006 ،جنگ 33 روزه شد. پس از آن، جنگ 51 روزه را در 2014 در همین نوار غزه داریم و اینک جنگ کنونی طولانی ترین جنگی است که دامنگیر رژیم شده و هنوز هیچ افقی برای پایان آن به چشم نمی خورد.
تلفات و زیان های اسرائیل در این جنگ بی سابقه است. هر چند آن ها آمار تلفات را کتمان و مخفی می کنند ولی با یک حساب سرانگشتی مشخص می شود که مقاومت در غزه تا کنون حدود 750 تانک، زره پوش و نفربر ارتش صهیونیستی را بطور کامل یا جزئی منهدم و خدمه آنها را
کشته یا زخمی کرده است.
این یعنی دست کم 5000 نظامی صهیونیست هدف قرار گرفته اند که یک سوم آنها کشته و بقیه زخمی یا معلول شده اند. علاوه بر این، صدها نفر از نظامیان رژیم در کمینگاه های جنگ پارتیزانی جان خود را از دست داده اند.
بهترین تیپ رزمی ارتش صهیونیستی یعنی تیپ گولانی، بخش عمده اش در کمین ها کشته و زخمی و بقیه نیز دچار امراض روانی شده اند بطوری که رژیم مجبور شد این تیپ را برای بازسازی از صحنه نبرد خارج کند.
تلفات در جبهه شمال نیز بسیار زیاد است. بماند که در این مدت اوضاع اجتماعی و اقتصادی رژیم کاملا بهم ریخته و ناخشنودی از سیاست های رژیم در داخل به اوج رسیده و مهمتر از همه، چهره واقعی وکریه این رژیم نژادپرست و کودک کُش برای جهانیان در شرق و در غرب نمایان و شناخته شده است .
با این تفاصیل، چرا رژیم همچنان مُصر به ادامه جنگ تا ماه های دیگر است. تحلیلگران در رسانه های داخل اسرائیل بیشتر معتقدند که نتانیاهو و فرماندهان نظامی به دلایل شخصی جنگ را ادامه می دهند چون می دانند که در پایان جنگ باید محاکمه و برکنار شوند.
برخی دیگر، با تحلیل روانشناختی می گویند رژیم که تاکنون هیچ دستاوردی نداشته و به هیچ کدام از هدف های اعلام شده خود نرسیده، رفتارش مصداق این مثل معروف است که: آب که از سر گذشت، چه یک نی چه صد نی، چه یک وجب چه صد وجب! رژیم آنقدر ضربه خورده و زیان دیده که دیگر اهمیتی به ضربه ها و خسارت های بیشتر نمی دهد.از سوی دیگر، رژیم و حامیانش اکنون گفتمان دیگری را دنبال می کنند و از ترور سران مقاومت در لبنان و فلسطین سخن می رانند و باز نظریه شکست خورده "هزار خنجر" را علیه ایران مطرح می کنند.
دیوید کامرون، وزیر امور خارجه بریتانیا، هفته پیش در گفتگو با نشریه ساندی تلگراف، چاپ لندن، گفته بود: "باید پیام روشنی به ایران داد که این تشدید تنش ها تحمل نخواهد شد." مقصود از تشدید تنش ها عملیاتی است که از جبهه های عراق، لبنان و یمن در حمایت از مقاومت غزه صورت می گیرد و عرصه را بر اسرائیل و حامیانش تنگ کرده است. به نظر می رسد که ترور سردار شهید سید رضی موسوی در سوریه، در همین چهارچوب قرار دارد و بخشی از همین " پیام روشن" است.
تصور آنها این است که جبهه مقاومت در عملیات خود از جمهوری اسلامی دستور می گیرد و فشار بر ایران باعث خواهد شد که تهران به همپیمانان خود در محور مقاومت دستور توقف عملیات را بدهد.
در حالی که این تصور واقعیت ندارد و با وجود کمک سیاسی، مالی و نظامی جمهوری اسلامی به مقاومت در منطقه، آنها از ایران دستور نمی گیرند و طبق تکلیف شرعی و مصلحت خود تصمیم می گیرند و تهران نمی تواند به آنها دستوری خلاف مصلحت مقاومت صادر کند. نتیجه این که ، ضربه به ایران نه تنها عملیات مقاومت را کاهش نمی دهد بلکه آن را به انحاء مختلف تشدید می کند.
اکنون موضوع پاسخ به جنایت ترور شهید سید رضی موسوی مطرح است و قاعدتا از آنجا که این جنایت در خاک سوریه انجام گرفته و حاکمیت دولت سوریه نقض شده، باید پاسخ هم از سمت سوریه داده شود.
به همین دلیل، ارتش صهیونیستی به واحد ها و مراکز نظامی خود در بلندی های اشغال شده جولان آماده باش داده است. اما در همین زمینه سوالات مختلفی در محافل سیاسی و تحلیلی بویژه در فضای مجازی مطرح است؛ از جمله این که چرا سیستم های پدافندی و ضد موشک اس 300 و اس 400 در سوریه برای مقابله با موشک های ارتش صهیونیستی فعال نمی شوند و روسیه که با دوپایگاه دریائی طرطوس و هوائی حمیمیم در لاذقیه ، به عنوان یک همپیمان، حضور نظامی مؤثری در سوریه دارد، چرا در زمینه کمک به حفاظت از حریم هوائی سوریه اقدامی نمی کند .در هر حال، به نظر می رسد که اکنون پاسخ به حملات مکرر اسرائیل به سوریه بیش از هر زمان دیگر ضرورت دارد و در این مورد، پاسخ به سؤالات فوق باید مد نظر قرار گیرد.
منبع: اطلاعات