بازیگری که دوست داشت چترباز شود

به یاد طوفان سینمای ایران

یادداشت زیر را به بهانه درگذشت رضا صفایی‌پور بخوانید.
تصویر به یاد طوفان سینمای ایران

به گزارش سایت خبری پرسون، در چند سال گذشته یکی از سینماگران قدیمی که از او یاد می‌شد رضا صفایی‌پور بود؛ یکی از آخرین بازماندگان سینمای اکشن که در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ رونق داشت و روز گذشته پس از چند سال بیماری از دنیا رفت.

این بازیگر سینما در دوران پرکار خود «بَدمن» معروف سینما بود که به «رضا طوفان» شهرت پیدا کرده بود. او که بازیگری را پیش از انقلاب شروع کرده بود، از سال ۵۹ تا ۸۶ در تعداد زیادی فیلم سینمایی و چند سریال بازی کرد که تقریبا در بیشتر آن‌ها نقشی منفی داشت و برای خیلی‌ها دیدن تصویر او جز در نقشی منفی قابل باور نبود.

این روزها فیلم «گیجگاه» با حضور این هنرمند روی پرده سینماهاست ولی او در دو دهه گذشته دیگر پرکار نبود و اگرچه هر از گاهی پیشنهادهایی برای بازیگری داشت اما بر سر اصول خودش باقی مانده بود.

صفایی‌پور در یکی از مصاحبه‌های خود در چند سال قبل به ایسنا گفته بود: «من برای تمام سال‌هایی که در سینما بوده‌ام و برای همه نقش‌هایی که بازی کردم ارزش زیادی قائلم. دوست ندارم آنچه را ساخته‌ام راحت خراب کنم، ممکن است سخت بگذرد ولی تحمل می‌کنم تا ببینم چه پیش می‌آید.»

یکی از فیلم‌های آخر این بازیگر «پرچم‌های قلعه کاوه» سینما بود که صفایی‌پور درباره آن می‌گفت: «پرچم‌های قلعه کاوه» را دوست داشتم. یک فیلم اساطیری بود. جایزه هم گرفت. بعد از آن باز هم پیشنهاد بازی داشتم ولی آن نقش‌ها برای من نبود. بالاخره آنچه من کار می‌کردم خودش یک ژانر بود، ژانر خطرناکی هم بود. مونوپول خودم بود پس خیلی مناسبت ندارد که نقش کمدی به من پیشنهاد می‌شود. البته نقش‌های کمدی هم زیاد نبوده ولی رغبتی به آن‌ها نداشتم. من برای کاری که در سینما کرده بودم ارزش زیادی قائلم، همین‌طور برای مخاطبی که سال‌ها مرا با آن نقش‌ها ‌شناخته‌اند، به همین دلیل سختی‌ها را تحمل می‌کنم تا ببینم چه پیش می‌آید. فیلم «گیج‌گاه» هم که پیشنهاد شد به نوعی ادای دین به بازیگران دهه ۶۰ بود و من در حد دو سه دقیقه بازی کردم.

این بدمن‌ سینمای ایران که بعد از سال‌ها کسی با آن ویژگی‌ها جایگزینش نشده در این خصوص گفته بود:‌ «من بدمن بودم ولی دیگر به آن شکل در سینما بدمن نداریم. الان هر کسی از هر صنفی می‌آید و بازیگر می‌شود. در حالی که سینما یک تخصص است و باید آن را بلد باشی. بعضی‌ها فقط دوست دارند بازی کنند و ورود بی‌رویه، این کار را خیلی خراب کرده، چون برایش ارزش قائل نمی‌شوند. اساتیدی سال‌ها در سینما کار می‌کردند که بازی کردن مقابلشان خیلی زحمت داشت. همان قدر که زحمت داشت، ارزش خاصی هم داشت. اصلا رویه کار با الان فرق می‌کرد. فیلمنامه‌ها متفاوت بودند، الان دیالوگ‌ها همه سطحی، پر از حرف رکیک و... نمی‌دانم سینما به کجا می‌رود. همه چیز با زمانی که ما کار می‌کردیم فرق کرده. ما عاشقانه کار می‌کردیم و دغدغه‌مان مخاطب بود نه اینکه فقط دنبال فروش فیلم باشیم.»

بازیگر «کانی مانگا» و «شکار خاموش» که در فیلم‌های دفاع مقدسی متعددی هم بازی داشته، درباره اینکه چقدر این تفاوت‌ها را به تغییر نسل کارگردان‌ها مرتبط می‌داند، می‌گفت: آن زمان کارگردان‌های زیادی داشتیم مثل آقای کیمیایی که هنوز هم هستند، یا آقای ملاقلی پور که در دفاع مقدس فیلم‌های ماندگاری ساخت، ولی بعدها کسانی آمدند که بیشتر تله فیلم ساختند. این تله فیلم‌ها با بودجه‌های اندک اتفاق خوبی برای سینما نبود. درست است که این‌ها هم باید وارد شوند ولی تخصص داشتن هم خیلی مهم است. به من هم پیشنهادهایی از این دست کارها شده ولی ترجیح می‌دهم ریاضت بکشم و تن به هر کاری ندهم. ‌ البته با این طرز فکر قطعا خانواده‌ام در این شرایط اقتصادی لطمه می‌خورند اما با همه این احوال تلاش می‌کنم با همین نگاه پیش بروم. ‌ من در این سال‌ها مشکلاتی داشتم ولی به هر حال در طول چهار دهه، بازیگر حرفه‌ای سینما بودم و چاره‌ دیگری نیست.

او همچنین درباره حس و حالش به سینما و تصمیم‌هایی که در سال‌های کاری خود گرفته، گفته بود:‌ «احساس می‌کنم اگر کار دیگری را ادامه می‌دادم شرایطم مناسب‌تر بود. من قبل از بازیگری اولین کاری که دوست داشتم، چتربازی بود. خیلی علاقه‌مند بودم. تمام امتحان‌هایش را هم قبول شدم ولی فقط بخاطر صاف بودن کف پایم قبول نشدم. لباس مخصوص این کار را هم در سینما خیلی پوشیدم. از زمانی که وارد سینما شدم تا به الان، سعی کرده‌ام کار خوب انجام دهم و کارهایم فقط الهی به امید تو نباشد، یعنی برای همه آن‌ها زحمت کشیده‌ام؛ مثلا سکانسی از فیلم‌ «خط آتش» یادم می‌آید که در سرمای زمستان درِ هلی کوپتر در حال پرواز باز بود و ما باید با آن شرایط فیلمبرداری را انجام می‌دادیم. تحمل همه آن سختی‌ها بخاطر علاقه بود نه پول.

من هنوز هم نقش‌هایی را که بازی کردم دوست دارم مثل فیلم «سینه سرخ» ولی آن نوع سینما دیگر ادامه پیدا نکرد. در این چند سال هم چند کار کمدی پیشنهاد شد که خواهش کردم مرا معاف کنند. به دوستان گفتم، نگاه مردم به من جور دیگری است. با اینکه سال‌هاست بازی نکرده‌ام ولی هنوز که مردم مرا در خیابان می‌بینند احترام می‌گذارند و می‌گویند با فیلم‌های دهه ۶۰ و ۷۰ من و آقای هاشم پور جور دیگری خاطره دارند. آن موقع من با نام «رضا طوفان» کار می‌کردم و بعد شدم رضا صفایی پور، او هم «جمشید آریا» بود و بعد شد جمشید هاشم پور. این‌ها اسم‌های مستعار ما بود و رسم بود که اسامی کوتاه در سینما می‌گذاشتند. این اسم‌ها با شخصیت‌های پر تحرکی که بازی می‌کردیم خیلی جاذبه داشت.

رضا طوفان که در سال‌های گذشته به پارکینسون مبتلا شده بود، آرزو داشت کارهایی که در این سال‌ها انجام داده دیده شود چون می‌گفت: «من هم اندازه خودم برای این سینما زحمت کشیدم و بعد آن را تحویل دوستان و جوانانی دیگر دادم.»

دختر این هنرمند، هنگامه صفایی‌پور که کارگردانی سینما خوانده از چند سال قبل ‌مشغول ساخت مستندی به نام «رد پای طوفان» بود که به دلایل تنزل سینمای اکشن می‌پردازد و به ستاره‌های دهه ۶۰ و ۷۰ این ژانر مثل جمشید هاشم‌پور، پدرش و نیز فرامرز قریبیان اشاره دارد.

رضا صفایی‌پور متولد سال ۱۳۲۸ در تهران و فارغ التحصیل دیپلم رشته ادبی بود که فعالیت خود را با کشتی کج شروع کرد و بعد از چند مقام قهرمانی در ورزش، وارد سینما شد و با نام طوفان به شهرت رسید.

او فعالیت خود را به صورت جدی در سال ۱۳۴۲ وقتی که سال ۱۴ سن داشت آغاز کرد و به عنوان ورزشکار بدلکار در فیلم «ترس و تاریکی» محمد متوسلانی حضور یافت. سپس در سال ۱۳۴۸ با فیلم «قهرمانان» به کارگردانی ژان نگولسوک، محصول مشترک ایران و آمریکا، به عنوان بازیگر جلوی دوربین رفت و تا سال۱۳۵۵ در نزدیک به ۱۰ فیلم بازی کرد. وی با فیلم «میرزا کوچک خان» در سال ۱۳۶۲ به بازیگری برگشت و با حضور در فیلم های «فصل خاکستری»، «شکار در شب»، «پلاک» و «ضربه آخر» کم کم به شهرت رسید و در سال ۱۳۷۱ نیز با سریال «سیمرغ» وارد قاب تلویزیون شد.

از آثار سینمایی به فیلم‌های «سینه سرخ»، «خداحافظ سینما»، «سحرگاه پیروزی»، «چشم عقاب»، «شاهرگ»، «تهاجم»، «پاتک»، «جهنم سبز»، «حادثه در کندوان»، «خط آتش»، «مرضیه»، «آن ها هیچ کس را دوست ندارند»، «ضربه آخر»، «صلیب طلایی»، «پوتین»، «شکار خاموش»، «جمیل»، «کانی مانگا»، «پلاک»، «میرزا کوچک خان»، «شکار در شب»، «فصل خاکستری»، «انفجار»، «مردی در آتش»، «چشمان بسته»، «جنوبی»، «گریز از مرگ»، «هفت مرد دلاور»، «خر دجال»، «غلام ژاندارم»، «ترس و تاریکی» می‌توان اشاره کرد.

منبع: ایسنا

572546

سازمان آگهی های پرسون