یک استقبال و حواشی مجازی آن
درباره حواشی استقبال از النصر چهره های نام آشنای مختلفی در کشور، در فضای مجازی پست گذاشتند و توییت زدند. ادبیات نظرات برخی هم چنان که باید جذاب و درخور شأن یک ملت نبود. این افراد هیاهو، شوق و البته همهمه ای که پیرامون هتل محل اقامت تیم النصر بود تا هواداران، بازیکن محبوبشان را ببینند را بیش از آنکه نقد کنند با ادبیاتی نزدیک به تحقیر، تقبیح و تمسخر آن هم صرفاً از ظن خود، تحلیل کردند. بخش ناراحت کننده این نظرات آنجا بود که رفتار مردم را در مواجهه با این میزبانی ورزشی طوری تفسیر می کردند که خواه ناخواه از کلمه کلمه متنی که نوشته بودند، عقب افتادگی، منزوی بودن، به روز نبودن و حتی تعبیرهای ناخوشایند دیگری به خواننده القا می شد. برخی هم به دنبال سوگیری سیاسی خود تلاش می کردند این رفتار را به دولت و دوره ای خاصی نسبت دهند. حال آنکه فرهنگ و رفتارهای اجتماعی، فرآیندی یک شبه یا حتی چندساله نیست. بلکه برای پیدا کردن ریشه یک رفتار ملّیِ باید در تاریخ کاووش کرد و به عقب تر برگشت. عوامل پیدایش و موثر بر ماجرا را پیدا کرد.
چه کسی؟ سلبریتی...
«رسانه» به معنی امروزی آن را نظام سرمایه داری ایجاد کرده و توسعه داده است. به تعبیری رسانه، فرزند این نظام است. در قاموس سرمایه داری، مخاطب و افکار عمومی از مصادیق «سرمایه» است. بنابراین به آن به چشم یک دارایی و سود نگاه می کند. برای جذب همین سرمایه، امپراتوران رسانه، از یکی از اصلی ترین «عناصر خبری» یعنی «چه کسی؟» به نفع خود استفاده کرده اند. پدیده «سلبریتی»، فرزند این رسانه هاست و در واقع همان چه کسیِ مطلوب و قابل مدیریت این نظام فکری و رسانه ای.
هوادار را باید سرزنش کرد؟!
به تعبیر روشن تر، این رسانه ها با استفاده از اصل شهرت، دست به سلبریتی سازی زدند تا اخبارشان به فروش برسد و برایشان قدرت و ثروت بیاورد. از آنجا که رسانه هم مانند فرهنگ غربی به جهان صادر شد و متأسفانه در کشورهای مقصد بومی سازی نشد، این ماجرای سلبریتی و سلبریتی سازی هم به همراهش رفت. چندی نگذشت که فرهنگ و سبک زندگی مردمان کشورهای مختلف را تحت تاثیر قرار داد. مردمی که پیش از آن به بزرگان، افراد شاخص و فرهیخته اهمیت می داد که عموماً این افراد هم متواضع، درونگرا، گریزان از دیده شدن و خودنمایی بودند، روی آورد به سلبریتی و چهره های معروف جهان جدید که اصلاً آمده بودند تا دیده شوند. اخبار و احوالشان هم یک سرگرمی بزرگ روزمره برای دنبال کنندگان و هواداران محسوب می شد. حالا یک سوال مطرح میشود؛ آیا پدیده سلبریتی ذاتاً بد است؟ نه! اما عملکرد اوست که از آن خوب یا بد می سازد. اینکه چقدر در خدمت جامعه خویش و منافع ملی باشد...
این سرباز کوله به دوش!
مدیریت نکردن سلبریتی و آموزش ندیدن مردم در رفتار و مواجهه با سلبریتی است که اتفاقات ناخوشایندی رقم می زند و عزت ملّی را تحت تاثیر قرار می دهد. شاید بپرسید، این توضیحات اما چه ارتباطی به آمدن کریستیانو رونالدو به ایران و حواشی استقبال از تیم النصر عربستان دارد؟ رونالدو بیش از آنکه یک سلبریتی باشد، سوپراستاری در عرصه فوتبال محسوب می شود. بازیکنی خوش تکنیک با کارنامه ورزشی درخشان که نه تنها در ایران که تمام دنیا، هواداران خود را دارد. در واقع فوتبال دوستان حرفه ای در جهان یا طرفدار لیونل مسی هستند یا رونالدو. در پیش آمدن حواشی استقبال اما آیا هواداران که به دیدن چهره مورد علاقه شان آمده اند، مقصرند؟ نه! باید آن ها را به دلیل این اشتیاق سرزنش کرد یا مدام مذمتی کور که رونالدو هم یک انسان عادی است مثل خودتان و فقط یک ستاره فوتبال! از این هواداری مگر خیری هم عاید شما می شود؟! و توضیح و پرسش هایی از این دست؟ مسلماً خیر! حذف سلبریتی از جهان رسانه امروز، هدف نیست اما مدیریت آن چرا! مدیریت خودش و هوادارانش موضوعی است که نظام سرمایه داری از آن سود می برد. در غرب، سلبریتی سرباز کوله به دوش نظام سرمایه داری است. حالا بهتر می توان ماجرا را شرح داد. بازیکن خوش تکنیکی به کشور می آید که از قضا شهرتی جهانی هم دارد، طبیعی است که «هوادارانش» برای دیدار با او صف بکشند و حق هم دارند. بدون شک اگر النصر بدون رونالدو به ایران می آمد، هیچ کدام از این ماجراها رقم نمی خورد. هیئتی فوتبالی به استقبال تیم می رفت و مانند ده ها دیدار مرسوم دیگر؛ تمام! پس آنچه رخ داد جدا از النصر و عربستان و پای محبوبیت یک فرد در میان بود. همان سلبریتی و سوپراستار فوتبالی.
هوادار را تنها گذاشتن، هنر نیست!
حالا که هوادار محق است، موضوع اینجاست که رفتار در استقبال و مواجهه با سلبریتی محبوب چطور باید باشد؟ هواداران چقدر برای هواداری مطلوب و عزتمندانه آموزش دیده اند؟ رسانه ها یا افراد دارای موقعیت و تریبون که گاهی بعضاً خودشان به سلبریتی سازی دامن می زنند و در چنین مواقعی قلم نقد به دست می گیرند و عینک انتقاد به چشم می زنند چرا وقتی عملکردی در آموزش عمومی و تقویت فرهنگ اجتماعی در این زمینه، چنان که باید و شاید نداشته اند، هوادار را قضاوت می کنند؟ قرار نیست از رفتارهای اشتباه هواداران در این دیدار مثل آسیب زدن به در هتل یا هجوم به سالن انتظار و... دفاع کرد یا چشم روی شیطنت زننده در فضای مجازی مثل آگهی زننده درباره بازیکنان تیم حریف در فضای مجازی و تخلف این اپلیکیشن ها و صفحات مجازی برای حذف نکردن این صفحات بست و... موضوع، خلاء آموزش و ابزارهای اجرایی و قانونی برای مدیریت بهتر این شرایط است. وگرنه چه کاری آسان تر از صرفاً نقد کردن و ابراز نگرانی برای جامعه. ما برای جامعه چه می کنیم؟ هوادار و هواداری را چقدر می شناسیم و از ظرفیت هایش برای رشد جامعه کمک می گیریم، شرط و مهم است.
غیاب رسانه به چشم آمد!
از طرفی دیگر، ماجرای واقعیت ها و شایعاتی مبنی بر وارد شدن ناگهانی مردم به هتل محل میزبانی و اقامت بازیکنان النصر، بالا رفتن عده ای از تپه برای دیدار، توییت و محتواهای جعلی و شیطنت آمیز فتوشاپی، دویدن دنبال اتوبوس بازیکنان تیم رقیب و رونالدو و... حواشی ای است که شاید بتوان گفت در «غیاب حضور موثر رسانه» رخ داده اند. آمدن رونالدو، تجمع هواداران و شوق و ازدحام جمعیت برای دیدن بازیکن محبوب، در تمام جهان یک امر بدیهی و قابل پیش بینی است. اول اینکه در کشورهای مختلف جهان هم صحنه های مشابه آنچه در ایران رخ داد، وجود دارد. کشورهای مختلف جهان اما در مواقع مشابه برنامه ای تعیین و مدیریت می کنند تا دیدار خوب پیش برود. اینجا هم کافی بود، دو طرف مسیر عبور اتوبوس فضایی منظم برای حضور مردم تدارک دیده شود. مکث، فرصت و فضایی ایجاد می شد که هواداران بتوانند بازیکن محبوبشان را از نزدیک ببینند. از طرفی مدیریت اینکه چه فیلم، فکت و تصاویری از استقبال و حواشی احتمالی دیدار هم بیرون بیاید، مهم است. نه با کنترل سخت یا سنگین کردن فضا برای هوادار بلکه آموزش از پیش. بلکه ارائه الگوی رفتاری. اینجاست که غیاب رسانه به چشم می آید. منظور رسانه رسمی و ملی است نه رسانه های فردی، گروهی و شبکه های اجتماعی...
من اولین نفر باخبر شدم!
ما معمولاً انتظار نداریم، رسانه در استقبال از النصر یا هیچ تیم دیگری، پوشش خبری از لحظه ورود و... داشته باشد. تاکنون مرسوم هم نبوده اما درباره ستاره های محبوب فوتبال جهان و اشتیاق عمومی، ماجرا کمی فرق می کند. اصلاً نظام رسانه به این موضوع به چشم یک ظرفیت برای جذب مخاطب نگاه می کند. به جز تیم های محبوب استانی، کشورمان فقط دو تیم معروف با هوادارانی ملّی دارد؛ استقلال و پرسپولیس. از طرفی همیشه هم قرار نیست تیم های خارجی که در چیدمان خود، بازیکنانی مانند مسی یا رونالدو دارند برای مسابقه بروند و بیایند. بنابراین شبکه ورزش یا برنامه های معروف ورزشی می توانستند با حضور به موقع و پوشش جذاب مراسم استقبال، هم حضور هواداران را مدیریت کنند هم مخاطبان بیشتری جذب کنند. این اتفاق اما چنان که باید نیفتاد. هواداران دو آتیشه که همیشه هرطور شده خودشان را به صحنه می رسانند را به خوبی می شد، مدیریت کرد. یکی از اصول تجربی خبرنگاری در چنین شرایطی می گوید که مردم، حوالی یک رویداد یا بحران تشنه ۲چیز هستند یا اولین نفری باشند که باخبر می شوند یا خودشان دست بکار شوند و روایت کنند.
هوادار را نادیده نگیر!
شاید برخی کارشناسان رسانه بگویند که رونالدو نهایتاً یک بازیکن فوتبال است، نباید بیش از حد به آن بها داد یا ماجرا را بزرگ کرد و... اما در پاسخ می توان گفت که با حضور شبکه های اجتماعی و جهانی که هر روز سریع تر به سمت مولتی مدیاهای فوری و جذب مخاطب (جذب سرمایه) می رود و کاربر به سرعت رسانه محبوب خودش را انتخاب می کند، هزینه این غیبت و نادیده گرفتن مخاطب، بالا نیست؟ اگر از جذابیت های ورزشی مورد علاقه مخاطب جا ماندیم با کدام دلیل، امیدوار خواهیم بود و می توانیم توقع داشته باشیم که مخاطبی که سلیقه اش را ندیده ایم، همچنان برنامه ما را دنبال کند، دست کم مثل قبل؟! مخاطب، هوادار و سرمایه اجتماعی را نباید نادیده گرفت.
فرق دو جهان رسانه ای با هم
در رسانه و جهان سرمایه سالار، مخاطب سرمایه مسلّم است. رسانه به فکر جذب و سرگرمی اوست. در جریان رسانه ای مخالف سرمایه سالاری و متعهد اما یک تفاوت مهم وجود دارد، مخاطب سرمایه است و هدف بلوغ مخاطب است. این یکی از راه های تشخیص دو جهان رسانه ای از هم به شمار میرود. در واقع نه اینکه رسانه متعهد به دنبال سرگرمی و نشاط مخاطب نباشد، نه! بلکه به دنبال سرگرمی و آموزش او همزمان است. به جای «القاء»، دغدغه «اقناع» مخاطب را دارد. مثلاً نمی خواهد بگوید حالا از رونالدو چه چیزی به تو می رسد؟ و تمسخرش کند! بلکه علایق او را محترم می داند اما او را چنان توانمند می کند که در هواداری عزت نفس و عزت ملی خودش را فراموش نکند. هواداری با تشخّص باشد.
و اما این وجه اشتراک مهم...
به ماجرای استقبال از رونالدو برگردیم به همه پست و توییت هایی که مردم را مذمت می کرد برای این رفتارها در استقبال از آب گل آلود ماهی می گرفت برای سوگیری سیاسی و تزریق خودتحقیری به جامعه. یا حتی آن فکت و محتوایی که مردم را بی تقصیر می دانست و سعی می کرد از فقدان و خلأها بگوید و رفتارها را توجیه کند این طور به نظر می رسید که پست ها و توییت ها مقابل هم صف آرایی کرده اند. بین همه تفاوت ها خواسته یا ناخواسته اما یک وجه اشتراک مهم وجود داشت. هرکدام به نحوی، این شکل از استقبال را مناسب هوادار ایرانی نمی دیدند. این همان نقطه عطف ماجراست. همان دغدغه «هویت» و «عزت» ملّی. برای کشور ما که در طول قرنها نگاه طمع آمیز دشمنان و رخنه فرهنگی شان را نمی توان انکار کرد؛ دیدن این نقطه عطف مهم است. گویی این روزها بیدار، هوشیار و مراقب تر می شویم. اینجاست که درک ویژگی های جهان امروز، رسانه، شناخت پدیده هایی مثل سلبریتی، هواداری و... حضور به موقع رسانه ملّی و فراگیر و عدم غیبت آن، همچنین نقدهای سازنده و منصفانه این هوشیاری را بالغ تر خواهد کرد.
هوادار در نهایت شهروند جامعه است!
عامیانه و مرتبط با همین بحث اگر بخواهیم بگوییم این می شود که مثلاً در این ماجرا و موارد مشابه، می توان طوری رفتار و هواداری کرد که معقول به نظر آید نه میزبانی که دست و پایش را گم کرده است. نه قرار است از سر تکبر و به تعبیر عامیانه از دماغ فیل افتاده به استقبال برویم نه عجول و خودکم بین ظاهر شویم. درست است که هوادار محصول و ثمره شبکه های اجتماعی و رسانه های نسل جدید است اما رفتار و برخورد اجتماعی او نهایتاً در قالب یک شهروند به جامعه بر می گردد. روی آن اثر می گذارد و چهره ملّی را تقویت یا مخدوش می کند. پس جامعه برای گرفتن بهترین نتیجه و دیدن رفتار مطلوب از او باید موضع خود را مشخص کند. هواداری و سلبریتی بلوغی بومی می خواهد...
منبع: فارس