چرا مشی شهید قدوسی مورد نقد جریان‌‌های همسوی انقلاب بود؟

سیره مدیریتی شهید قدوسی در قبال مردم و مراجعان یکی از برجستگی‌های ممتاز او بود که حتی مورد نقد جریان‌‌های همسوی انقلاب هم قرار می‌گرفت. مهربانی و توجه بی‌دریغ وی به مراجعین به‌گونه‌ای بود که هر کس با او سر و کار داشت به خوبی آن را دیده و تحسین می‌کرد.
تصویر چرا مشی شهید قدوسی مورد نقد جریان‌‌های همسوی انقلاب بود؟

به گزارش سایت خبری پرسون، مرکز اسناد انقلاب اسلامی نوشت: آیت‌الله شهید علی قدوسی در 14 شهریور 1361 توسط عامل نفوذی منافقین در دادستانی ترور شد و به شهادت رسید.

آیت‌الله قدوسی در قامت دادستان انقلاب اسلامی امری خطیر و مهم را عهده‌دار بود؛ چه اینکه در گرماگرم حوادث اولین سال انقلاب و فعالیت گروه‌های مختلف سیاسی عملکرد دستگاه قضائی که در حال شکل‌گیری بود بیش از پیش مهم می‌نمود.

اما سیره مدیریتی شهید قدوسی در قبال مردم و مراجعان یکی از برجستگی‌های ممتاز او بود که حتی مورد نقد جریان‌‌های همسوی انقلاب هم قرار می‌گرفت. مهربانی و توجه بی‌دریغ وی به مراجعین به‌گونه‌ای بود که هر کس با او سر و کار داشت به خوبی آن را دیده و تحسین می‌کرد. حتی افراد ضد انقلاب و کسانی که دلِ خوشی از این انقلاب و دادستانی و مصادره نداشتند از شیخ علی قدوسی با خوبی و احترام یاد می‌کردند.

ایشان در برخورد با دیگران رعایت اخلاق و آداب اسلامی را می‌کرد؛ حتی اگر با برخوردهای غیر اسلامی و یا توهین‌آمیز طرف مقابل مواجه می‌شد.

قدوسی معتقد بود که در این موارد است که انسان خود را می‌آزماید و به‌میزان تسلط بر غضب و عصبانیت خود پی می‌برد. بنابراین باید کسی را که ساعت‌ها انتظار کشیده و کیلومترها راه طی کرده است تا برای رفع مشکل خود چاره‌ای بیابد تحمل کرد و حتی اگر به انسان اهانت کرد با صبر و بردباری و اخلاق عملی، به انقلاب خوشبین کنیم و اینها اخلاق اسلامی را از ما بیاموزند و ما برای ایشان الگوی مسلمانی و اخلاق پیامبر(ص) باشیم.

چه‌بسا افراد طاغوتی و زن‌های بی‌حجاب و آدم‌های بی‌بندوبار نزد او می‌رفتند و مدت‌ها وقت می‌گرفتند و حرف می‌زدند و قدوسی کاملاً شکایات آنان را گوش می‌کرد و اگر کسی به وی اعتراض می‌کرد، ایشان می‌گفت:«برای من سخت است که سخن کسی را قطع کنم زیرا او با هزاران امید نزد من آمده‌ است».

طاغوتیان و افراد ضدانقلاب که نزد او می‌رفتند ابتدا با شخصیتی با ابهت و قدرتمند روبه‌رو بودند ولی به‌تدریج خود را در مقابل پدری دلسوز می‌دیدند که حاضر است تا آخرین کلام آنها را بشنود و تا آنجا که ممکن است راهی برای مشکل او بیابد. حتی گاهی با افراد مختلف تماس می‌گرفت تا مشکل فرد حل شود.

این روحیه‌ علی قدوسی آن‌قدر عجیب بود که بعضی از دوستان ناآگاهِ انقلاب، آن را نقطه‌ ضعف وی ذکر می‌کردند و در آن زمان بعضی از روزنامه‌ها یا افراد گفتند و نوشتند: «چرا این‌قدر ضد انقلاب‌ها با قدوسی خوب هستند؟!»

یکی از پاسدارانِ محافظ شهید قدوسی خاطره‌ای درباره ایشان می‌گوید: «یک روز درِ منزل قدوسی به صدا درآمد و وقتی آن را باز کردم دیدم چند دختر بزرگ و کوچک پشت در هستند که بزرگ‌ترین آنها 18 ساله است و زن مسنّی هم با آنهاست. زن مسن گفت این چند دختر، خواهر هستند و پدر آنها به‌دلیل قاچاق و مادر آنها به‌دلیل اعتیاد در زندان هستند و من نیز همسایه آنها هستم و این دخترها هیچ‌کس را ندارند و التماس می‌کرد که علی قدوسی فکری به حال آنها کند.

وقتی قضیه را به آیت‌الله قدوسی گفتم، به حالتی که گویا دنیایی از غم بر دلش نشسته گفت: با فلان فرد تماس بگیر و حتماً از قول من بگو که مادر آنها آزاد شود چون این دخترها کسی را ندارند و احتمال گمراهی و فساد در مورد آنها می‌رود. فردای آن روز که من قضیه را فراموش کرده‌بودم آقای قدوسی با آن همه مسؤولیت و کار مسأله را فراموش نکرده‌ بود و این‌بار خودش از من سؤال کرد که چه کردی و این پیگیری ایشان آن‌قدر ادامه پیدا کرد که مادر این بچه‌ها از زندان آزاد شد. هر بار که ایشان به من در مورد آنها سفارشی می‌کرد چنان با ترحم و مهربانی می‌گفت که گویی فرزندان خودش در زندان هستند...»

برگرفته از: فارس

*منبع: احیاگر مدرسه حقانی(زندگینامه آیت الله علی قدوسی) ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

509538