به گزارش سایت خبری پرسون، محمد ایمانی در یادداشتی نوشت:
۱) بیش از ۲۰ شهر فرانسه، دستخوش اعتراضات گسترده است. وخامت اوضاع موجب شده تا دولت در این مناطق، حکومت نظامی و منع رفت و آمد اعلام کند. ۴۵ هزار نیروی امنیتی با خودروهای زرهی در معابر مستقر شدهاند. اتحادیۀ پلیس میگوید «در جنگ چریکی و خیابانی هستیم». وزیر دادگستری فرانسه گفتهِ والدینی که اجازه دهند فرزندانشان شب بیرون بیایند، ۲ سال زندان و ۳۰ هزار یورو جریمه میشوند. تشییع جنازه جوان ۱۷ ساله که با شلیک عمدی پلیس کشته شد، در اختناق کامل و بدون حضور خبرنگاران برگزار شد. بالغ بر ۲۰۰۰ نفر بازداشت، و صدها نفر زخمی شدهاند. چند هزار خودرو و ساختمان دولتی در آتش سوخته است. معترضان، نه سری دارند، نه شبکهای از سیاستمداران پشت آنهاست و نه از سوی سرویسهای خارجی هدایت میشوند.
۲) پاریس چهار ماه قبلُ شاهد تظاهرات چند میلیون نفری در اعتراض به شرایط اقتصادی و اجتماعی بود؛ اما به جایی نرسید و افزایش سن بازنشستگی به اجرا درآمد. گزارش نیویورک تایمز درباره وضعیت فرانسه قابل تامل است: «طی چند شب، اعتراضات به شکلی تماشایی بالا گرفته است. از تولوز و لیل تا مارسی و پاریس، برخی معترضان به ایستگاههای پلیس حمله کردهاند. هیچ نشانهای از کاهش خشم مردم در سرتاسر فرانسه به چشم نمیخورد. قتل جوان ۱۷ساله- که از نظر بسیاری، شبیه اعدام در ملاعام بود- افراطیترین شکل خشونت را آشکار کرد و مانند کاتالیزور نارضایتی بود. شخصیتهای راست، از دولت میخواهند معترضان را سرکوب کند. اما معترضان و خشم آنها هیچ جا نمیرود. جیگوی، یکی از هزاران معترض میگوید: من یک بزرگسال کاملاً بالغ هستم، اما هر زمان که خانه را ترک میکنم، مادرم عصبی به نظر میرسد. وقتی از من میخواهد مراقب باشم، به وضوح لرزش صدایش را حس میکنم. ما خسته شدهایم. فرانسه، سالها مانند زودپز بوده و هر لحظه ممکن است منفجر شود».
۳) رئیسجمهور فرانسه، اعتراضات را به «شبکههای اجتماعی، بازیهای رایانهای و الکل» نسبت داده و اتحادیۀ پلیس فرانسه، معترضان را «اراذل و اوباش» خوانده است. مقامات فرانسوی میگویند بیشتر معترضان، جوان و نوجوان هستند؛ همان که پاییز گذشته به عنوان «نسل Z»، در ایران مورد تمجید قرار گرفته و تحریک به آشوب میشدند. بعید است در میان دولتمردان فرانسوی کسی باشد که سنتهای الهی را درک کند. اما نظام فرانسه، تاوان بخش کوچکی از خیانت خود در حق ملتهای دیگر (ایران، لبنان، سوریه، عراق، لیبی و الجزایر) را میپردازد. «هر عمل از خیر و شر، کز آدمی سر میزند/ آن عمل مزدش به زودی، پشت در، در میزند»؛ و «این جهان، کوه است و فعل ما ندا/ سوی ما آید، نداها را صدا».
۴) ابعاد بحران، عمیقتر از ماجرای قتل نوجوان ۱۷ ساله و فراتر از مرزهای فرانسه است. اتفاقات اخیر، پیش درآمد زلزلهای بزرگتر در اروپاست. این، درد زایمان «اروپای جدید» و «نظم تازه جهانی» است. اروپا، درگیر بحران ترکیبی شده: بحران هویت، بحران معنویت ناشی از لیبرالیسم افسار گسیخته، بحران اجتماعی، بحران امنیت، بحران اقتصاد، و از همه مهمتر، بحران استقلال (از آمریکا و صهیونیسم بینالملل) که بحران سیاستگذاری و راهبرد را موجب شده است. زمانی تصور میشد اوکراین، تنها قربانی آمریکا در تلهگذاری برای روسیه است. پروفسور «جان مرشایمر» نظریهپرداز آمریکایی گفته بود: «ریشه اصلی جنگ، تلاش آمریکا برای تبدیل اوکراین به خاکریز در مرز روسیه است». پس از او، رابرت کندی نامزد انتخابات ریاست جمهوری تصریح کرد:
«در جنگ آمریکا علیه روسیه، ۳۰۰ هزار اوکراینی کشته شدند. وزیر دفاع آمریکا گفته بود هدف ما، از پای درآوردن ارتش روسیه است. بیایید صادق باشیم. این در واقع، جنگ آمریکا علیه روسهاست؛ دسیسهای که سال ۲۰۱۴ آغاز شد. ما ۳۰۰ هزار اوکراینی را به کشتن دادیم».
۵) اما اوکراین، تنها قربانی جاهطلبی آمریکا نبود و اقتصاد و امنیت آلمان و فرانسه و دیگران نیز قربانی شد. «زمستان سخت»، عبارتی نبود که مخالفان غرب جعل کرده باشند؛ هشدار صریح مقامات اروپایی بود. جوزپ بورل، ۱۴ شهریور ۱۴۰۱ گفت: «زمستان سختی در انتظار اروپاست». همچنین بوریس جانسون نخستوزیر اسبق انگلیس، ۱۹ آذر ۱۴۰۱ گفت: «زمستان امسال برای کشورهایی که به گاز روسیه وابسته هستند، بسیار دشوار خواهد بود». اما وقتی همین ادبیات در رسانههای ایران بازتاب یافت، محافل غربگرا به دست و پا افتادند. آنها، چون جرات نمیکردند بگویند اربابان غربی غلط کردهاند که گفتهاند زمستان سخت در انتظارشان است، نام هشدار دهندگان را حذف کردند و به رسانههای ایرانی حملهور شدند! رسانههای غربگرا حالا پنج روز است که از زدن یک تیتر و تصویر برجسته درباره وضعیت در حال انفجار فرانسه عاجزند.
۶) نشریه اکونومیست اواخر آذر پارسال، طرح «اروپای یخ زده» را بر صفحه اول خود نشانده و نوشت: «دنیا چگونه پشت اروپا را خالی کرد؟ آمریکا، اروپا را قربانی منافع خود کرد». این نشریه، چند ماه قبل هم در مقایسهای تطبیقی نوشت: «۶۸ هزار نفر زمستان گذشته در اروپا، به علت هزینههای بالای انرژی جان باختند؛ بیشتر از ۶۰ هزار قربانی کرونا »! رئیس آژانس بینالمللی انرژی، هشدار داده که زمستان امسال برای اتحادیه اروپا، سختتر خواهد بود. عبارت «زمستان سخت»، یک کلیدواژه و اسم رمز، فراتر از مشکل گاز و برق و هیزم، و نشانگر اوضاع به هم ریخته دولتهای اروپایی بود. آنها زیر بار دیکتههای آمریکا، روسیه را تحریم کردند؛ اما در واقع به پای خود شلیک کردند. شبکه سیانان سال گذشته گزارش داده بود؛ «جنگ اقتصادی علیه روسیه کارساز نیست و به ضرر غرب خواهد بود. با توجه به افزایش قیمت انرژی، پیشبینی میشود روسیه درآمد بیشتری از نفت و گاز، نسبت به پیش از جنگ کسب کند: ۲۸۵ میلیارد دلار، در مقایسه با ۲۳۶ میلیارد دلارِ سال قبل».
۷) سیانان همچنین گزارش داده: «پیامدهای جنگ اوکراین و بحران انرژی برای غرب، خسته کننده و طاقت فرسا شده است». وبگاه هیل (وابسته به کنگره آمریکا) هم در تحلیلی مینویسد: «آثار تحریمها ضدروسیه، مانند یک بومرنگ به سمت غرب بازگشته است». رسانههای بسیاری در غرب میگویند روسیه برای دور زدن تحریمها، از تجارب مهم ایران، الگوبرداری کرد. این، جدای از ماجرای دلارزدایی در میان کشورها، به عنوان یکی دیگر از شاخصههای عبور از نظم آمریکایی است. در حالی که حتی عربستان، برای زدودن توهین «گاو شیرده»، به تعامل با چین و روسیه و ایران پرداخته، دولتهای اروپایی همچنان در حال بیگاری دادن به آمریکا (بدهکارترین دولت با 31 هزار میلیارد دلار بدهی) هستند. خبرگزاری بلومبرگ، میزان خسارت اروپا از جنگ اوکراین در سال ۲۰۲۲ را بالغ بر یک تریلیون دلار عنوان کرد. وبگاه شبکه آلمانی «n-tv» نیز، به نقل از پژوهش اندیشکده اقتصادی «کولونیا» پیشبینی کرده اروپا امسال، با ضرر جبران ناپذیر ۱۰۰۰ میلیارد دلاری مواجه شود.
۸) در وضعیت بیارادگی و بیگاری، اقتصاد آلمان که در حال پیشرفت بود، گرفتار دومین فصل رکود ظرف شش ماه گذشته شده و در عین حال، ۱۰۰ میلیارد یورو برای افزایش بودجه نظامی هزینه کرده است. موسسه تحقیقاتی ZEW، از قول اقتصاددانان گزارش داده: «تورم بالا و اختلال و نگرانی در عرضه انرژی، اقتصاد آلمان (بزرگترین اقتصاد اروپا) را به سمت طوفانی بزرگ میراند». در انگلیس هم در کمتر از یک سال، سه دولت تغییر کردند و آمار ورشکستگی شرکتها، رکورد ۱۳ ساله را شکست. از آوریل تا ژوئن امسال، ۵۶۲۹ شرکت ورشکسته شدند. بوریس جانسون نخستوزیر سابق، آبان پارسال هشدار داده بود: «شرایط ماههای آتی، شاید بسیار دشوار شود. قبضهای انرژی، اشک انگلیسیها را درخواهد آورد». بیبی سی، چند ماه قبل گزارشی منتشر کرد با عنوان: «افزایش هزینههای زندگی. از هر پنج انگلیسی، یک نفر غذای تاریخ مصرف گذشته میخورد». دقیقا یک سال قبل، اوضاع چنان در هم شد که جانسون را ناچار به استعفا کرد. همان زمان، نشریه «میدل ایست آی»، گزارشی را با عنوان «احمقِ محبوبِ میلیونرها» منتشر کرد؛ و مجله اشپیگل تیتر زد: «دلقک میرود و آشفتگی برجا میماند». پس از استعفای اجباری جانسون، دولت لیز تراس روی کار آمد که بیش از ۴۳ روز دوام نیاورد و جای خود را به ریشی سوناک داد. (تراس، پریروز در ازای دریافت پول، در تجمع یک گروهک تروریستی ضدایرانی در حومه پاریس سخنرانی کرد).
۹) سرسختی و بیرحمی کاخ سفید چنان بود که ماکرون، سال گذشته اعلام کرد: «آمریکا، گاز را ۴ برابر گرانتر به اروپا می فروشد». برونو لومیر وزیر اقتصاد فرانسه هم گفته بود: «جنگ اوکراین و بحران ناشی از آن، میتواند به سلطه اقتصادی آمریکا منجر شود. نگرانیم آمریکا از این وضعیت، به زیان اروپا منتفع شود. آنها گاز طبیعی را چهار برابر قیمت به اروپا میفروشند». چند ماه پس از این سخنان، فرانسه گرفتار بحران ترکیبی است. بحرانی که «هیو اسکوفیلد» تحلیلگر BBC دربارهاش مینویسد: «همهگیر شدن شورشها در فرانسه، تعبیر شدن بدترین کابوسهای ماکرون است. فهرست طولانی بحرانهایی که او با آنها روبهرو است، از تروریسم تا جلیقهزردها و اعتراض چپگراها به افزایش سن بازنشستگی، حالا یک سر لیست دارد: بحران همیشه در کمین «حومه» در فرانسه. در طول ۱۸ سال گذشته، شورشهای پراکنده زیادی در مناطق حومهای رخ داده. ساکنان این مناطق که از مهاجران بودند، اکنون فرانسوی نسل سوم و چهارم هستند. آنها میدانند که زخمی کهنه با نادیده گرفته شدن، در حال چرک کردن است. این زخم، زاده نظام استعماری، نخوت، جنگهای قدیمی و کینههای بارور شده است. به اینها میتوان مواد مخدر، جرم و جنایت را هم اضافه کرد. این زخم، قرار نیست ترمیم شود».
۱۰) از کشورهای فقیر اروپای شرقی گرفته تا غرب اروپا، مدتهاست دستخوش اعتراضات و اعتصابات و آشوب است. به تعبیر نیویورک تایمز: «بحران اقتصادی و تورم، در حال بلعیدن رهبران اروپایی است». اروپا، آبستن حوادث مهمی است که در اثر تبعیت بردهوار از آمریکا و عواقب خسارتبار آن پدید آمده است. مردم اروپا در اثر مصائب ناشی از آمریت جبارانه آمریکا، به ستوه آمده و سر به عصیان گذاشتهاند. دولتمردان اروپاییها اگر استقلال رای داشتند، میتوانستند با قدرت منطقهای بینظیری در تراز ایران کار کنند و خود را از بحران نجات دهند. فرانسویها تحت فشار آمریکا، قراردادها با ایران را زیر پا گذاشتند و آن قدر بخیه به آب دوغ براندازی زدند که سرانجام، دامن خودشان را گرفت.
۱۱) اظهارات «خاویر سولانا» در خرداد ۱۳۸۵ و در جمع صاحبان صنایع اسپانیا، و درباره تجارب ۱۱ سال «ریاست سیاست خارجی و امور امنیتی اتحادیه اروپا» و «دبیر کلی ناتو» همچنان تازه است: «ایران برای نخستین بار در تاریخ، رهبری منطقه خاورمیانه را به دست گرفته؛ و به همین دلیل، تنش بر سر برنامه هستهای، نه با بمباران بلکه از مسیر مذاکره حل میشود. ایران، آن قدر برگ برنده در دست دارد که به یک قدرت درجه اول تبدیل شود. باید به گشودن باب مذاکره و بهکارگیری عقل بازگشت... این احتمال زیاد است که همه ما در یک دنیای اسلامی که در آن جناح تندروتر اسلامی حکومت کنند، زندگی کنیم و به همزیستی برسیم... باید اندیشه همزیستی را با ۱۳ میلیون مسلمانی که در اروپا زندگی میکنند، شروع کنیم؛ از خانه خویش. وگرنه با مشکلات بسیار جدی روبهرو خواهیم شد».
منبع: کیهان