چرا سازمان مجاهدین خلق به جایگاه امروزی رسیده‌اند؟!

سازمان مجاهدین از آغاز یک سبک زندگی برای خود انتخاب کردند و بعدا با تکیه بر سازماندهی و امکانات نظامی و مالی و تشکیل قلعه در بسته سازمانی یا اردوگاه نظامی شبه گتو، آن سبک زندگی سنگواره‌ای شد و دیگر اعضای سازمان نمی‌توانستند از دیواره سخت و چدنی آن قلعه خارج شوند.
تصویر چرا سازمان مجاهدین خلق به جایگاه امروزی رسیده‌اند؟!

به گزارش سایت خبری پرسون، سید عطاءالله مهاجرانی در اعتماد نوشت: ما اکنون با افرادی رویارو هستیم که معدل سنّی آنها حدود ۶۵ سال است. پیرزنان و پیرمردان که از شکل یونیفرم آنها در پوشش و نیز یونیفرم آنان در روش و منش می‌توان سبک زندگی آنها را شناخت. این سبک زندگی چه مختصاتی دارد؟

یکم: زندگی براساس توهم - در چنین سبک زندگی در خانه خوش‌خیالی خویش گمان می‌کند تا پیروزی یک گام دیگر نمانده است. حکومت آخوندها سرنگون می‌شود و سازمان مجاهدین تشکیل حکومت می‌دهند، مریم رجوی هم که سال‌های سال است رییس‌جمهور است. اصلا مثل روسای جمهور گارد تشریفاتی دارد! با روسای جمهور سابق و نخست‌وزیران سابق ملاقات می‌کند. این توهم یک‌بار زیر سایه ارتش صدام، در عملیات فروغ جاودان شکل می‌گیرد، منتها فروغ جاودان به مرصاد تبدیل می‌شود.


دوم: نفی هویت انسانی- هویت انسانی با آزادی و اختیار و قدرت انتخاب، شکل می‌گیرد. در سازمان اعضا می‌بایست این سه‌گانه هویت انسانی خود را تقدیم مسعود یا مریم کنند. آنان دیگر مطلقا از خود اختیاری ندارند. حتی می‌بایست غرایز طبیعی خود را انکار کنند. شما به چهره پیرزنان بازمانده در اردوگاه اشرف ۳ دقیق شوید. همگی شکل و شمایل انسان‌های حاشیه‌نشین را به لحاظ قیافه و سر و لباس پیدا کرده‌اند. هویت و زنانگی آنان فدای سازمان شده است. نه ازدواج نه فرزندی، نه حس مادری و نه زندگی به شکل طبیعی.


سوم: امتناع پرسشگری- در این سبک زندگی در چارچوب فرقه، هیچ عضوی حق پرسشگری ندارد، نمی‌تواند بپرسد که واقعا مسعود رجوی زنده است یا نیست؟ سازمان ابزار دست اسراییل است یا نیست؟ زندگی سوپر اشرافی خواهر مریم و رهبران سازمان چرا چنان است و زندگی اعضا در کمپ مثل یهودیان اسیر در تربلینکا! برای اینکه کوچک‌ترین مجال و فرصت پرسشگری پیش نیاید، دروازه‌های اطلاعات و اخبار به‌روی‌شان بسته است. حق ندارند اخبار جهان و ایران را خودشان مستقیما پیگیری کنند. این تخلف و خطای سازمانی است و اگر مرتکب شوند بایست حساب پس بدهند.


چهارم: نفی ارتباط انسانی- افراد نمی‌توانند در درون اردوگاه حلقه‌های دوستی یا مطالعاتی تشکیل دهند. باید ذوب در سازمان باشند، از سویی مدیریت روابط انسانی به گونه‌ای است که همه از یکدیگر می‌هراسند. مراقب حرف زدن خود هستند، از کجا که آن دوست یا رفیق حرف او را به روایت خود به سازمان گزارش نکند.


پنجم: خشونت در کلام و در رفتار- اگر زرتشت پیامبر بزرگ موحد ایرانی گفت: پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک، این سه‌گانه در سازمان با خشونت و قساوت ترسیم و تاکید می‌شود. هر کس در سخن گفتن بیشتر داد بزند و در عمل خشونت بیشتری نشان دهد و به گرگی درنده بیشتر شباهت پیدا کند، انقلابی‌تر است، به عنوان نمونه حرف زدن مریم رجوی را ببینید، اصلا نمی‌تواند داد نزند. داد زدن سبک سخن اوست.
مثل فیلمی که از مسعود رجوی پخش شده است، در زیارت امام حسین علیه‌السلام، فریاد می‌زند: هل من ناصر ینصرنی! جوری نعره می‌زند که ربطی به حال و هوای دعا ندارد.

این پنج ویژگی تبدیل به سبک «زندگانی سازمانی» شده است. می‌بایست در درجه اول خود را از این سبک نجات دهند چنان‌که در فاصله کمپ اشرف یک و دو و کمپ دو در لیبرتی و کمپ سه در آلبانی برخی از اعضا، با کمک سازمان ملل و امریکا خود را از چنبره یوغ هویت‌کش سازمان نجات دادند.

491442

سازمان آگهی های پرسون