به گزارش سایت خبری پرسون، محسن میردامادی، فعال سیاسی اصلاح طلب در گفتگویی به بیان نکاتی درباره انتخابات مجلس 1402، نظارت استصوابی پرداخته است. بخشی از این گفتگو را در ادامه می خوانید.
موضوع انتخابات سال 1402 به یک بحث جدی در فضای عمومی کشور بدل شده است. انتخابات سالم، با مشارکت بالا و نهایتا رقابتی بودن انتخابات بارها از سوی مقامات ارشد کشور مورد تاکید قرار گرفته است. بدون تردید انتخاباتی که هم سالم باشد و هم رقابتی و با مشارکت بالا به بسترهایی نیاز دارد. از نظر شما مهمترین بسترها برای برگزاری یک چنین انتخاباتی چیست؟
انتخابات با مشارکت بالا و رقابتی، پیشنیازها و لوازمی دارد که بدون تحقق آنها، انتخابات پرشور نخواهد شد. با توصیه و دعوت و من تکلیف و امثال آن، شور انتخاباتی ایجاد نمیشود. مهمترین پیشنیازها، باور مردم به تاثیرگذاری انتخابات در سرنوشت کشور و زندگی آنهاست. در حال حاضر چنین باوری در مردم وجود ندارد و طبعا با سخنرانی هم این باور به وجود نمیآید. این عدم باور در طول سالها و دههها در مردم ایجاد شده است. مردم در گذشته بارها به امید تغییر وضعیت و بهبود شرایط زندگیشان در انتخابات شرکت کردند، اما انتظاراتشان برآورده نشد. لذا امروز به این نقطه رسیدهاند که دیگر امیدی به حل مشکلاتشان از طریق صندوق رای ندارند.
اما چرا یک چنین باوری در مردم ایجاد شده است؟
در گذشته مهمترین مشکل انتخابات، نظارت استصوابی یا اگر درستتر بخواهم بگویم دخالت استصوابی بود؛ اما مشکلی که امروز باعث رویگردانی مردم از صندوقهای رای شده، مشکل بیخاصیت شدن ساختارهای برآمده از انتخابات است. امروز شما درباره انتخابات مجلس 1402 از من سوال میکنید، اما باید بگویم، مشکل انتخابات، فراتر از انتخابات مجلس است. اگر نظرسنجی مستقلی صورت بگیرد و از مردم سوال شود، چقدر باور دارند که از طریق انتخابات بتوانند وضعیت زندگی خود را تغییر دهند، تعداد اندکی به اثرگذاری انتخابات باور دارند.
مردم چه زمانی راضی به حضور در انتخابات خواهند شد. به هر حال عدم مشارکت در انتخابات به کشور و مردم آسیب میزند؟
تا زمانی که در مردم این باور ایجاد نشود که حضورشان در انتخابات در سرنوشت آنها و آینده کشور اثرگذار خواهد بود، نمیتوان توقع داشت که در انتخابات حضور پیدا کرده و انتخاباتی با مشارکت بالا شکل دهند. حتی اگر انتخابات آزادی هم شکل بگیرد، یعنی زمینه حضور افراد مختلف فراهم شده و نظارت استصوابی به حداقل برسد، باز هم به دلیل عدم باور مردم به اثرگذاری ساختارهای برآمده از انتخابات، این آوردگاهها، رقابتی، مشارکتی و پرشور نخواهند شد. برای مشارکت بیشتر مردم در انتخابات، باید اقدامات و اعمالی در دستور کار قرار بگیرد که مردم احساس کنند انتخابات و ساختارهای برآمده از رای مردم در تغییر سرنوشت آنها تاثیرگذار هستند. باید مجلس در راس امور قرار بگیرد و هیچ نهاد و جریانی نتواند در کار مجلس دخالت کند .
درباره این دوگانه توضیح میدهید. اینکه آیا اساسا اصلاحات از تحریم انتخابات، ارزش افزودهای کسب کرده است و آیا اصلاحطلبان در آینده ممکن است دوباره از تحریم انتخابات دفاع کنند؟
شما سوال کردهاید آیا اصلاحات از تحریم انتخابات، ارزش افزودهای کسب کرده که در ادامه نظرم را بیان میکنم. اما در نقطه مقابل میتوان این پرسش را طرح کرد که کسانی که در انتخابات سالهای اخیر شرکت کردهاند، چه ارزش افزودهای کسب کردهاند؟ به جز بدبینی بیشتر مردم به آنها؟ باید توجه کنیم که مهمترین سرمایه گروهها و احزاب سیاسی، سرمایه اجتماعی آنهاست. باید تلاش شود این سرمایه حفظ و ارتقا پیدا کند. هر حزب یا جریان سیاسی برای اداره کشور ایدهها و برنامههایی دارد. در واقع احزاب بنا دارند در جهت منافع ملی و افزایش رضایتمندی مردم برنامههایی ارایه کرده و در صورت حضور در قدرت اهداف مورد نظر را محقق کنند. وقتی اصلاحطلبان به وضوح میبینند با شرکت در انتخابات هیچکدام از برنامههایشان را نمیتوانند محقق کنند، اگر وعدهای دادند یا قول و قرارهایی با مردم گذاشتند، نمیتوانند آنها را محقق کنند و... تنها خروجی حضورشان در انتخابات، کاهش سرمایه اجتماعی آنها خواهد بود. این موضوع زمانی بحرانیتر میشود که مردم هم به این نتیجه برسند که با برگزاری یک چنین انتخاباتی گرهی از مشکلات آنها باز نمیشود و انتظارات آنها برآورده نمیشود. در واقع گزینه عدم شرکت در انتخابات گزینه مطلوبی برای یک حزب سیاسی نیست، اما در مواقعی تنها گزینه روی میز است و عملا گزینه دیگری وجود ندارد. در واقع اصلاحطلبان در انتخاباتهای اخیر با یک چنین شرایطی مواجه بودهاند. بنابراین در پاسخ به این سوال که عدم شرکت در انتخابات چه ارزش افزودهای خواهد داشت باید پرسید که شرکت در انتخابات چه ارزش افزودهای میتواند داشته باشد؟