به گزارش سایت خبری پرسون، محمد ایمانی در یادداشتی نوشت:
۱) «استن لورل» در فیلم «احمقها»، نقش یک گروهبان هالو را بازی میکند. او مامور نگهبانی از یک سنگر است. یگان متبوع گروهبان لورل جابهجا میشوند. جنگ به پایان میرسد و ۲۰ سال از ماجرا میگذرد؛ اما او همچنان ماموریت روزانه خود را انجام میدهد! لورل در صحنهای از فیلم، کنسروی را باز میکند و قوطیاش را به جایی پرتاب میکند که تپهای از قوطیهای خالی درست شده است... بالاخره او را پیدا میکنند و به شهر میآورند تا اینکه سر و کله دوستش اولیور هاردی هم پیدا میشود و باقی این ماجرای طنز. این که «آرتور استنلی جفرسون» و «نورول هاردی» (همان لورل و هاردی مشهور) ۸۰ سال قبل در نقش دو هالو در کمدی «احمقها» بازی کنند، رویدادی عجیب نیست. عجیب و تاسفبار این است که کسانی در واقعیت زندگی، همان نقش مضحک را بازآفرینی کنند و مثل «لورل و هاردی»، از خودشان هم متشکر باشند!
۲) اگر ۱۰۰ سال یا ۷۰ سال قبل برخی روشنفکران درباری، انگلیس یا آمریکا را فعال مایشاء دنیا میخواندند و بر ضرورت طفیلیگری آنها تاکید میورزیدند، چندان عجیب نبود. عجیبتر این است که کسانی در دوره فرتوتی قدرت غرب، در همان پستوی ذهنی باقیمانده باشند. «احمد خان ملک ساسانی»، از دیپلماتهای عصر قاجار و پهلوی، صد سال قبل درباره فضای تربیتی در آغاز دوره رضاخان مینویسد: «خوب به خاطر دارم یک روز درس تاریخ داشتیم و گفتوگو از مستعمرههای انگلیس بود که آیا خود اهالی، قادر به اداره ممالک خود هستند یا نه؟ ذکاء الملک گفت: آقایان شما هیچ وقت سرداری برای دوختن به خیاط دادهاید؟ همه گفتند آری. گفت خیاط برای سرداری شما آستین گذارده؟ همه گفتند: البته. گفت: وقتی سرداری را از مغازه خیاطی به خانه آوردید، آستینش تکان میخورد؟ گفتند: نه. گفت: پس چه چیزی لازم بود که آستینها را به حرکت در آورد؟ گفتند: لازم بود دستی توی آستین باشد تا تکان بخورد. جناب فروغی فرمودند: مقصود من هم همین بود که بدانید ایران مثل آستین بیحرکت است که تا دست دولت انگلیس در آن نباشد، ممکن نیست تکان بخورد. مدیران و معلمین، اغلب فقط برای این انتخاب شده بودند که شاگردان را از طریق وطنپرستی منحرف و به خدمتگزاری اجنبی تشویق کنند. دستور ذکاءالملک، منصورالملک و باقر کاظمی همیشه این بود که نبایستی اشخاص باهوش و باسواد، جزو کارمندان وزارت خارجه درآیند».
۳) ادعای تغییر ریل تاریخ و نظم جهانی، نه بحثی ایدئولوژیک، بلکه مبتنی بر واقعیات غیرقابل انکار است. این دو سند را بهعنوان مُشتی از خروارها مرور کنید:
- روزنامه انگلیسی تلگراف: «به هر طرف که نگاه کنید چین در حال پیشروی است، در حالی که غرب توسط چیزهای بیاهمیت منحرف شده. وقایع هفتههای اخیر را ببینید. آمریکا روی داستان محاکمه رئیسجمهور سابق متمرکز بوده. در منهتن و پالم بیچ، رسانهها هزینه بالگردهایی را که برای جابهجایی رئیسجمهور سابق صرفشده، محاسبه میکنند. خیابانها مملو از عکاسانی است که در حال رقابت برای شکار لحظه هستند. از نیویورک تا سنفرانسیسکو، شهرها در حال پوسیدن هستند؛ از سرقت تا جنایات خشونتآمیز. در این شرایط، آمریکا توسط کسی اداره میشود که در حین کار، نیمهخواب است. در این شرایط، چین میانجیگری بین عربستان و ایران را رقم زد. زمانی هم که شی جین پینگ در مسکو حاضر شد تا طرح خود را برای خاتمه جنگ اوکراین ارائه کند، وضعیت به همین منوال بود. در همین حال، رئیسجمهور فرانسه به پکن رفت، حال آنکه قبلا برای مسائلی مانند توقف جنگ اوکراین به آمریکا میرفت. در حالی که ما در انگلیس در مورد موضوعاتی مانند اینکه آیا یک زن میتواند آلت تناسلی داشته باشد یا خیر، یا اینکه تا چه اندازه نژادپرستیم بحث میکنیم، چینیها مشغول انجام معاملات تجاری در سراسر جهان هستند. آنها تمایل خود را برای پشت سر گذاشتن سیستم مالی تحت سلطه دلار پنهان نمیکنند. چین در حیاطخلوت آمریکا توافق تازهای با برزیل امضا کرد. آنها میگویند ما دیگر به آمریکا و پول آن نیاز نداریم. عجیب هم نیست. مجالس و دولت های متوالی آمریکا از دو طیف دموکرات و جمهوریخواه، کارهای زیادی برای کاهش جایگاه دلار انجام دادهاند و هزینهها و بدهیهای دولت در حال افزایش بوده است. ما حواس خود را با مسائل مضحک پرت میکنیم. وضعیت ما، شبیه کمانچه زدن نرون در حالی است که رُم در حالت سوختن بود. کاری که رهبران ما در غرب انجام داده اند، بدتر از این است».
- روزنامه انگلیسی گاردین: «فلاکت و زوال بر غرب حاکم شده. اگر چیزی به نام حرکت رو به جلو و پیشرفت وجود داشته باشد، نه تنها متوقف، بلکه معکوس شده است. یک معیار اساسی را در نظر بگیرید: زندگی و مرگ. دولت بریتانیا پس از کاهش امید به زندگی بدون سابقه از زمان جنگ جهانی دوم به اینسو مجبور شد افزایش سن بازنشستگی را به تعویق بیندازد. در آمریکا، امید به زندگی از نزدیک به ۷۹ سال در سال ۲۰۱۹، به ۷۶ سال در دو سال بعد کاهش یافت که بزرگترین کاهش
یک قرن اخیر محسوب میشود. در دو سوی اقیانوس اطلس، میزان خودکشی در دو دهه اخیر با افزایش ۳۰ درصدی همراه بود. زندگی در غرب در سه دهه پس از جنگ جهانی دوم، بهعنوان عصر طلایی نام گرفت. با این وجود، در حالی که انگلیس در دهه ۲۰۱۰ میلادی دچار کاهش شدید دستمزدها شد، در سراسر غرب نیز کشورها در رکود اقتصادی باقی ماندند.
در بسیاری از مناطق غرب، رکود و زوال به ویژگیهای تعیینکننده روزگار تبدیل شدهاند. به ما وعده داده شده بود که بازار آزاد، رونق بیپایانی را به همراه خواهد داشت. اما مدل اقتصادی کنونی در اطراف ما در حال تجزیه است و نادیده گرفتن بوی تعفن ناشی از آن، هر روز دشوارتر میشود. کاهش امید به زندگی ناشی از افزایش مصرف مواد مخدر در آمریکا چه چیزی را نشان میدهد؟ میدانیم که ناپدید شدن مشاغل امن و با درآمد خوب، شرایط فلاکتباری را ایجاد کرده که در آن بستر اعتیاد رشد میکند. افزایش نابرابری به بدتر شدن سلامت روان دامن زده. در شرایطی که تمدن ما با چالشهای وجودی فزاینده مواجه است، رکود و زوال تا چه اندازه سریع میتواند به سقوط آزاد تبدیل شود؟ برای اندیشیدن در مورد پیامدهای وحشیانه احتمالی، نیازی به تخیل ندارید؛ بهخصوص اگر سیاستمداران نتوانند پاسخ قانعکنندهای ارائه دهند. زندگی ما در حال کوتاه شدن و رفاه ما در حال سقوط است و امنیت ما از بین میرود. اینها، شرایط ناامیدکننده و تلخی هستند».
۴) پروژه «قرن جدید آمریکایی» را به یاد بیاورید که سیاستمداران پرنفوذ آمریکایی در سال 1997 میلادی در اندیشکده «امریکن اینترپرایز» دور هم نشستند و قباله قرن 21 را به نام خود زدند؛ یا کسانی مثل هانتینگتون و فوکویاما، چگونه متکبرانه خبر از «پایان تاریخ» دادند و الگوی آمریکایی را بر صدر نشاندند. اگر اشغال افغانستان و عراق خوب پیش رفته بود و نهایتا در نقطه کانونی نقشه یعنی از پا در آوردن ایران به موفقیت دست مییافت، میشد آمریکا را رسما پادشاه جهان اعلام کرد و چین و روسیه را به گوشه رینگ بُرد. اما تحولات عمیقی که جمهوری اسلامی ایران، مهندس اصلی آن بود، ورق را برگرداند تا جایی که حتی سرسپردهترین متحدان آمریکا در منطقه، اقدام به فاصلهگذاری با واشنگتن کردهاند و توافق کذایی آبراهام با اسرائیل، عملاً هوا شده است. حالا در آمریکا، مردی خوابآلود، سکاندار ریاست جمهوری است و در جنگ قدرتی بیسابقه، پای رئیسجمهور سابق به دادگاه باز شده. در تلآویو هم، نتانیاهو در حالی شاهد اعتراضات هفتگی چندصد هزار نفری است و «فرعون» خوانده میشود، که تا چند سال قبل بهعنوان نماد وحدت و اقتدار در رژیم صهیونیستی جا زده میشد.
۵) کدام اراده در تحولات منطقه و جهان غلبه کرد؟ انقلاب یمن در برابر متجاوزان ایستاد و پیروز شد؛ آمریکا با سرشکستگی از افغانستان گریخت؛ سوریه و عراق در جنگ نیابتی مقابل آمریکا و اسرائیل پیروز شدند؛ مقاومت لبنان و عراق، نقشه تعطیلی انتخابات و بیثباتسازی این دو کشور را نافرجام گذاشتند؛ و کودتای سیا برای سرنگونی دولت مردمی ونزوئلا به شکست انجامید. در همه این تحولات، اراده جبهه مقاومت به رهبری ایران، بر اراده آمریکا و متحدانش غلبه کرد. این قدرت نرم و ضریب نفوذ جمهوری اسلامی است. همان که روزنامه «تایمز اسرائیل» دربارهاش مینویسد: «ایران در حال ساخت خاورمیانه جدید است». با وجود همه واقعیات غیر قابل انکار، برخی عناصر کجفهم یا مامور غرب، ضمن تحریف واقعیات میگویند: ایران عقبنشینی کرده، یا باید کوتاه بیاید و تسلیم شود! آنها ماموریت دارند در برابر «تحول معطوف به پیشرفت» کارشکنی کنند، موفقیتها را انکار نمایند و ناکامیهایی را که در بسیاری از موارد زیر سر مدیریتهای اشرافی و وابستهگرایانه خودشان است، به گفتمان مقاومت نسبت دهند.
۶) اگر دینداری مومنانه ملت ایران، عامل اصلی دگرگونی در نظم ظالمانه جهانی است، بنابراین مورد بیشترین حملات این طیف مامور قرار میگیرد. همچنان که به هنگام نتیجه نگرفتن از هجمه مستقیم، بیدین شدن مردم را انگارهسازی میکنند تا با این دروغ، ضرورت عقبنشینی از ارزشها و احکام اسلامی را نتیجه بگیرند. انگارهسازی از تحول به معنای ضرورت عقبگرد، دیکته ناتوی فرهنگی- اطلاعاتی (سیا، موساد و MI6) به برخی ماموران خود در میان مدعیان اعتدال و اصلاحات است. امروز روشنفکر نمایان و روحانی نمایانی را میتوانید رصد کنید که به حرم امام خمینی(ره) هم میروند و پسوند «مبارز» را یدک میکشند، یا امام جماعتی فلان مسجد اهل سنت را هم غصب کردهاند، اما نسخه سازش با رژیم اشغالگر اسرائیل را میپیچند، یا در نقشه صهیونیستی مبارزه با حجاب و عفاف، نقشآفرینی میکنند. تبلیغ «اسلام صهیونیستی»، آن هم در شرایط انحطاط مطلق رژیم اسرائیل واقعا نوبر است. و طبیعی است وارثان جریان فاسد یهود که میخواستند پیامبر اعظم(ص) را ترور کنند و سپس با جعل اسرائیلیات، به تحریف اسلام ناب برخاستند، حتما باید چنین عناصری را پشتیبانی و ترویج کنند. کافی است بررسی کنیم که چرا «موساد»، مدیریت شبکه وابسته به خود در لندن را به معاون وزیر ارشاد دولت خاتمی سپرد، یا چرا اظهارات برخی از همین مدعیان اصلاحات و اعتدال (از جمله امام جماعت جدیدا معتدل شده! فلان مسجد در زاهدان)، سرفصل اخبار و تحلیلهای رادیو فردا، صدای آمریکا، بیبیسی و اینترنشنال است.
۷) از آنجا که دینداری ملت ایران، ریشه تحولات مهم منطقه و جهان است، این دینداری، آماج حملات ترکیبی غرب و غربگرایان قرار میگیرد. دهها میلیارد دلار در طول دهه گذشته هزینه شد تا ضمن ترور شخصیت اسلام و جمهوری اسلامی نزد ملت ایران، برای آمریکا اعتبارسازی شود. با همه اینها میتوان انسجام و اقتدار معنوی ملت ایران در ایام محرم، راهپیمایی باشکوه اربعین، راهپیماییهای خیرهکننده 22 بهمن و روز قدس، و محافل فراگیر قرآن و شبقدر در سراسر کشور مشاهده کرد. در همین حال و با وجود همه تلاشها برای بزک کردن آمریکا، ملت ایران در غرب آسیا بالاترین بیاعتمادی را نسبت به آمریکا دارند. براساس نتایج تازهترین نظرسنجی مؤسسه آمریکایی گالوپ در ۱۳ کشور مسلمان، ۸۱ در صد مردم ایران اعتمادی به آمریکا ندارند و مردم تونس، ترکیه، فلسطین و عراق با ۷۸ تا ۷۵ درصد، در ردههای بعدی قرار گرفتهاند. همچنین ۲۰ سال پس از حمله آمریکا به عراق،۷۲ درصد مردم عراق نسبت به اهداف آمریکا تردید دارند و فقط ۲۶ درصد بر این باورند که آمریکا در تعهد دموکراسی جدی است. این درصد خوشبینی در افغانستان، تنها ۱۴ درصد است».
منبع: کیهان