به گزارش سایت خبری پرسون، همزمان با اعلام اسامی فیلمهای حاضر در بخش سودای سیمرغ چهلویکمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر شاید یکی از امیدوارکنندهترین مؤلفههای آثار حاضر سهم بالای فیلماولیها در جشنواره سینمایی فجر و سینمای معاصر کشورمان باشد و این خود نشاندهنده حضور نفسهای تازه و گامهای جدید در حوزه رونق هرچه بیشتر هنر هفتم کشورمان به شمار میرود.
همچنین در میان 24 فیلم حاضر در جشنواره امسال؛ سه کارگردان نیز دومین تجربه سینمایی خود را پشت سر میگذارند که از که یکی از آنها به جدیدترین ساخته علیرضا معتمدی به نام «چرا گریه نمیکنی؟» بازمیگردد.
اثری که همزمان با چهارمین روز از برگزاری جشنواره فیلم فجر در گام چهلویکم در سالن سینمایی اصحاب رسانه به نمایش درآمد و با وجود غیبت تمامی عوامل در نشست خبری برای پاسخگویی به سوالات متعدد مطرحشده از سوی منتقدان و خبرنگاران؛ تهیهکننده این اثر نیز تنها نگاه فنی و حرفهای خود در مقام سرمایهگذاری و تهیهکنندگی در این فیلم را پاسخ داد.
سیدرضا محقق تهیهکننده این اثر پاسخ دادن به مابقی پرسشها را در حوزههای فیلمنامهنویسی، کارگردانی، بازیگری و موارد فنی به تمامی عوامل غایب در نشست خبری این فیلم ارجاع داد و الحق و انصاف باید گفت که او در مقام تهیهکننده در پاسخگویی به پرسشهای بخش خود بسیار حرفهای و قانعکننده در مواجهه با منتقدان و اصحاب رسانه قرار گرفت؛ بهگونهای که در سالن نشست پرسشوپاسخ این رویداد برای اولینبار تمامی خبرنگاران و منتقدان حاضر ایستاده او را تشویق کردند.
*ماجرای فیلم«چرا گریه نمیکنی؟»
اما «چرا گریه نمیکنی؟» روایت داستان زندگی فردی است که پدر و مادر خود را از دست داده و خود را موظف به مراقبت از برادر کوچکترش که بهتازگی عروسی کرده میداند. اما بنا بر اتفاق و حادثهای برادر کوچک او نیز از دنیا میرود و حال مخاطب از جایی وارد داستان میشود که هفت ماه از این اتفاق -فقدان برادر کوچکتر- گذشته است.علی شهناز (با بازی علیرضا معتمدی) قهرمان این اثر سینمایی حال در یاس و ناامیدی مطلق و چنبره زده بر پیله تنهایی خود تمام احساسهای جهان را از خود دور کرده و به نوعی در لفظ و نگاه زندگی مدرن به پوچی مطلق رسیده است.
در این میان مهمترین معضل او این است که گریه نمیکند! تمامی توصیه همراهان از دوست و همکار او (با بازی مانی حقیقی) گرفته تا عمهاش (با بازی هانیه توسلی) و دختری (با بازی فرشته حسینی) که با او رابطه عاطفی جدیدی را آغاز کردهاست و همزاد او (با بازی علیرضا معتمدی) که شتربانی در یکی از نقاط کویری فلات مرکزی کشورمان است؛ در مواجهه با او تمام هم و غمشان را بر این گذاشتهاند که در نهایت امر او را به گریه کردن دعوت کنند و مدام از او میپرسند چرا گریه نمیکنی!!!
*«چرا گریه نمیکنی؟» پاسخ به کدام دغدغه مخاطب است؟!
اگر سینما قرار است که بازتاب دغدغههای جاری در جامعه باشد و مخاطبان سینما بهعنوان اصلیترین ولی نعمتان این هنر حق دارند که جایگاه خود را در تولیدات سینمایی هنرمندان همزبان و هم میهنشان دریابند؛ نخستین پرسش مخاطب در مواجهه با این اثر آنست که گریه نکردن یک فرد تا چه حد میتواند دغدغه جمعی برای مخاطبان کشورمان که نخستین سال از قرن جدید خورشیدی را زیست میکنند بازتاب دهد.
نکته دیگر به این مؤلفه بازمیگردد که فیلمنامه باوجود شخصیتهای معدودش روایت کلاژها و خردهداستانهایی از افرادی است (دوست و همکار؛ عمه؛ معشوقه جدید و همزاد قهرمان) که هر یک قصه خود را دارند و دراینمیان، آمدن همسر قهرمان (با بازی باران کوثری) بعد از سالها از خارج از کشور که طبق روایت خود قهرمان «10 سال است که او را ندیده و صرفاً او در شناسنامه همسر اوست!» ملقمهای از روایتهایی را در مواجهه با مخاطب قرار میدهد که درنهایت هیچکدام نهتنها در پیشرفت و پیشبرد خط روایی داستان تأثیری ندارند که حتی روایتهای تکتک این افراد نیز به سرانجام و نقطهای نمیرسد که لااقل مخاطب به این دلخوش باشد که چه قهرمان و چه دیگر افراد حاضر در جهان پیرامونی قهرمان این اثر؛ فصلی یا برگی از تاریخ زیست و زندگیشان به سرانجام معلومی رسیده است.
*«چرا گریه نمیکنی؟» سینمای ضدقصه نیست!
به هزار و یک دلیل اگر با توجه به این نکات بخواهیم تأکیدمان را بر این مسئله داشته باشیم که «چرا گریه نمیکنی؟» اثر سینمایی ضدقصه است؛ پس تأکید کارگردان و فیلمنامهنویس آن که از قضا بازیگر نقش علی شهناز (علیرضا معتمدی) بهعنوان قهرمان این اثر نیز به شمار میرود بیشاز پیش شکستخورده بهنظر میرسد. چرا که مدام تلاش میکند در اثری با محوریت روایت ضد قصه مدام با نخ تسبیح این پرسش که «چرا گریه نمیکنی؟» تمامی این اتفاقات را بههم گره بزند. اتفاقاتی که بسیار الکن، با لکنت فراوان و با وسیعترین دید ممکن نمیتوان آنها را توفیقی در مسیر کارگردانی و فیلمنامهنویسی «چرا گریه نمیکنی؟» قلمداد کرد.
مسئله دیگر آن است که اگر برخی از آثار سینمایی در حوزه کارگردانی و فیلمنامه با آسیبهایی مواجه هستند؛ بخشهای فنی چون موسیقی، طراحی صحنه، طراحی لباس، تصویربرداری و تدوین به یاری و مدد اثر سینمایی میشتابند، تا بتوانند با پوشش گذاشتن بر آسیبهای آن اثر، حداقل اثری به نسبت موفق را به مخاطبان ارائه دهد. نکتهای که «چرا گریه نمیکنی؟» از آن نیز ضربه خورده و عوامل فنی و بخشهای فنی نیز چنان در روند حرفهای خود با آسیبهایی مواجهاند که درنهایت بتوانند صرفاً گلیم خود را از این تصاویر به ضرب و زور بههم چسبیده نجات دهند و نمیتوانند در راستای نجاتبخشی به کلیت، کیفیت و ماهیت اثر کمکی کنند.
همچنین در پاسخ به برخی از منتقدانی که مجدانه این اثر را اثری ضدقصه میدانند، باید به ذکر این نکته نیز اشاره داشت که روایت فیلم از بازگویی خاطرات زندگی قهرمان فیلم با روانشناس در اتاق رواندرمانگری میگذرد و این یعنی فیلم دارای قهرمانی است که مخاطب خود را قرار است با قصه خود همراه کند. قصهای که نه دارای فراز؛ نه دارای فرود؛ نه دارای هیچگونه گره افکنی؛ نه کشمکش و درنهایت خنثایِ خنثایِ خنثی چیزی قریب به 100 دقیقه از زمان مخاطب را در سینما میگیرد و هیچچیز به او نمیدهد.
تلخکامترین بخش «چرا گریه نمیکنی؟» آنکه حاصل تلاش ماهها تمامی افراد برای گریه کردن قهرمان به هیچ جایی نمیرسد و در سکانس پایانی زمانیکه قهرمان در زمین فوتبال مشغول بازی است و وقتیکه داور گل او را آفساید اعلام میکند او ناگهان از زمین خارج شده و هقهق شروع به گریه کردن میکند! گریهای که خنده جمعی تمامی حضار در سالن سینمایی را بابت این پایان کمدی برای یک فیلم سراسر با شعار و پوستر جدی با خود بههمراه دارد.
*الگوی فرهنگی قهرمان از کدام تفکر سرچشمه میگیرد؟
فرازی از دیالوگ قهرمان در گفتگو با رواندرمانگر خود به این نکته بازمیگردد که «من به نقطهای از زندگی رسیدم که تنها سه کار میتوانم برای نجاتم انجام دهم. نخست؛ خودکشی (فعل حرام)؛ دوم؛ خود را به دیوانگی زدن که از زاویه دید خود او رد میشود و میگوید غیرممکن است. سوم؛ معتاد شدن!»
حال سوال اینگونه پیش میآید که افرادی که در زندگی با مصیبتها، تراژدیها و غمهای مختلف و متعددی مواجه میشوند؛ آنهم افراد ایرانی با چنین پشتوانه فرهنگی و تربیتی آموزشی خود در ساحت تمدن کهن ایرانی و فرهنگ اسلامی آیا چنین مؤلفههایی را برای مواجهه و حل مشکلات در نظر میگیرند.
این نیز باز یکی از پرسشهای بیپاسخ فیلمنامه «چرا گریه نمیکنی؟» است که توسط علیرضا معتمدی بهعنوان یکی از شناختهشدهترین منتقدان، نویسندگان و هنرمندان سینمایی کشورمان بی پاسخ میماند! چه اشکالی دارد هر کس جای خود باشد!معتمدی درست است که در مقام کارگردان دومین تجربه اثر سینمایی خود را پشت سر میگذرد؛ اما چه در حوزه بازی و چه در دیگر بخشهای سینمایی سابقه ای طولانی دارد و این مسئله را بیشاز پیش یادآوری میکند که کارگردانی و قرار گرفتن پشت دوربین کار هر فردی نیست! و بهتر است هر کس در جایگاه فعالیت حرفهای، تخصصی و شناختی که از خود دارد در جهان وسیع و دلچسب سینما به فعالیت ادامه دهد.
آنچه که بیشاز پیش به چشم میآید گردهم آمدن بازیگران به اصطلاح سلبریتی در کنار علیرضا معتمدی و همچنین قرار گرفتن دیگر افراد نامدار و شناختهشده سینمای کشورمان برای تولید «چرا گریه نمیکنی؟» بیشتر به هیاهویی برای هیچ میماند تا اینکه بخواهد اثری در بخش مهمترین رویداد سینمایی کشورمان یعنی سودای سیمرغ در رویای دریافت سیمرغهای جشنواره فجر چهلویکم باشد.
منبع:فارس