از آن انقلاب تا این انقلاب!

۴۴ سال از آن روزها که به پیروزی انقلاب اسلامی ایران منجر شد، می گذرد. تصور نمی کنم کشوری در این زمانه این همه اتفاق را در طی دورانی کوتاه و در پیک انقلاب متحمل شده باشد و همچنان استوار باقی مانده باشد. در طی این ۴۴ سال در کشور، هم شاهد کودتا، هم تحمیل جنگ خارجی، هم جنگ داخلی، هم ترور در سطوح مختلف از عالی رتبه ترین مقامات کشوری و لشکری تا شهروندان عادی، هم نبرد قدرت بین انقلابیون و هم تحریم اقتصادی بوده ایم.
تصویر از آن انقلاب تا این انقلاب!

به گزارش سایت خبری پرسون، دکتر جمیله کدیور در یادداشتی نوشت: در ماه هایی که منجر به انقلاب ۱۳۵۷شد، نوجوان و ساکن شیراز بودم. در اکثر تظاهرات و تجمعات همراه خانواده یا با دوستان و همکلاسی ها شرکت می کردم. تظاهرات و اعتراضات با شعارهایی مشخص و هدفمند و بدون اقدام خشونت آمیزی از سوی معترضان، با هدایت و رهبری روحانیت شهر ما که در آن ایام شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب و برادرزاده هایش، آقایان سیدعلی محمد دستغیب و سید علی اصغر دستغیب، محور اصلی اعتراضات بودند و حرکت ها و سخنرانی های انقلابی از شاهچراغ و دیگر مساجد شهر، به خصوص مسجد آتشی ها (مسجد قبا) و مسجد الرضا برگزار می شد. بی اغراق شرکت در تظاهرات سالهای۵۶ و ۵۷ بزرگترین تجربه سیاسی زندگی بسیاری از مردم، به خصوص هم نسلان من بود. در آن روزها هم فرار از شلیک گلوله ها را تجربه کردیم، هم گازهای اشک آور چشم و حلق و گلوهایمان را سوزاند، هم درهای خانه ها به رویمان باز شد و ما را از هجوم تعقیب کنندگان امان داد، هم همراه با ضبط صوت ها و بلندگوهایی که در خانه داشتیم، شعارهای شبانه دادیم و هم همدلی های ناب و کمک های بی بدیل مردمی را در طی روزهای اعتراض شاهد بودیم.

ماههای پیوسته به پیروزی انقلاب برای بسیاری تمرین سیاست ورزی با رویکردی اخلاقی بود. در آن ایام، از زاویه دید یک دختر نوجوان شهرستانی، خود را مثل میلیون ها ایرانی دیگر، در جنبشی انقلابی علیه یک دیکتاتوری وابسته و در ساختن یکی از بزرگترین اتفاقات تاریخ معاصر بر ضد نظام سلطه، نه فقط در داخل کشور بلکه ضد سلطه جهانی، سهیم و موثر می دانستم و چه حس غروری داشتم؛ هر چند به دلیل سن کم در رفراندوم ۱۲ فروردین سال ۵۸ نتوانستم شرکت کنم.

انقلاب ۵۷ بی آنکه بخواهم به آنچه در طی سال های بعد از پیروزی انقلاب و تثبیت نظام جمهوری اسلامی ایران تا به امروز رخ داده است، بپردازم و در این مجال در صدد قضاوت یا بررسی آن نیستم، از جمله غیرخشونت‌ آمیزترین انقلاب‌های تاریخ معاصر و به تعبیر میشل فوکو متفکر و فیلسوف فرانسوی، «اراده جمعی» میلیون ها ایرانی برای تغییر بود؛ انقلابی که «معنویت گرایی سیاسی» اساس و خمیرمایه آن را تشکیل می داد و تلاشی بود برای ورود معنویت به عرصه سیاست بر أساس باورهای دینی و ارزش های اخلاقی و تحقق رویایی آرمانی.

انقلابی که هم گوهر اصلی آن اسلامی بود و هم ملی با رویکرد و جهت گیری استقلال طلبانه و معترض به وابستگی به بیگانگان و چپاول ثروت های ملی کشور و علیه دخالت آمریکا در امور کشور. انقلابی که در آن هیچ حزبی پیشگام نبود و در آن اقشار مختلف مردم از دارا و ندار، پیر و جوان، زن و مرد، از گرایش های بسیار نامتجانس فکری اعم از مذهبی و غیر مذهبی، چپ و راست، با دستان خالی و غیر مسلح در مقابل یکی از قدرتمندترین نظام های منطقه با ارتشی قوی و مدرن و مجهز شرکت داشتند. مردم آنچنان انبوه به میدان آمده بودند که احزاب در موج دریاى حضور مردم غرق شدند و دیگر جایى و مجالى براى احزاب مسلح و غیر مسلح نبود. مردمی باورمند که با پشتگرمی و اعتماد کامل به رهبری امام خمینی، نه با انگیزه های مادی، بلکه با هدف تحول در اندیشه، تغییر در سبک زندگی و مناسبات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی حاکم به تجمعات اعتراضی ورود می کردند و علیه نظام وابسته حاکم شعار می دادند و آرزوی نظامی آرمانی داشتند که پایه گذار نظمی جدید مبتنی بر ارزش ها و باورهای جدید باشد. رهبری انقلاب تجسم وحدت و اراده عمومی مردم بود که در بسیج و تهییج توده های میلیونی مردم با کمک شبکه هایی که در مساجد و محافل مختلف شکل گرفته بود، پیام خود را به ملت منتقل می کرد. انقلابی که رسانه های آن کاسِت های ضبط صوت و اعلامیه ها و منابر مساجد و سازمان های دانشجویی و محافل روشنفکری بود و مردم از آن طریق در جریان پیام های انقلاب قرار می گرفتند.

به این نکات اشاره کردم که به عنوان یک شاهد عینی به تمام مولفه هایی که در آن ماهها از جنبشی انقلابی که در جریان بود و آن را زندگی کردم، به عنوان تجربه زیسته خود روایت کنم. با این وجود، حساب انقلابی که مبتنی بر «معنویت سیاسی» و «زبانی مشترک» بود و مناسبات افراد را بر اساس رابطه ای جدید شکل می داد، را باید از تحولات پس از پیروزی انقلاب با همه افت و خیزهایی که در ایجاد آن فضا تا به امروز، بسیاری اعم از دشمنان خارجی و داخلی و دست اندرکاران امر طی این چهار دهه و اندی نقش داشتند، جدا کنیم.

۴۴ سال از آن روزها که به پیروزی انقلاب اسلامی ایران منجر شد، می گذرد. تصور نمی کنم کشوری در این زمانه این همه اتفاق را در طی دورانی کوتاه و در پیک انقلاب متحمل شده باشد و همچنان استوار باقی مانده باشد. در طی این ۴۴ سال در کشور، هم شاهد کودتا، هم تحمیل جنگ خارجی، هم جنگ داخلی، هم ترور در سطوح مختلف از عالی رتبه ترین مقامات کشوری و لشکری تا شهروندان عادی، هم نبرد قدرت بین انقلابیون و هم تحریم اقتصادی بوده ایم. اتفاقاتی که هر یک به تنهایی برای زمین زدن یک نظام و از هم گسیختن یک کشور کفایت می کند. به رغم همه این اتفاقات و همه ضعف مدیریت ها و اشکالات، ایران متحد و مقتدر و یکپارچه باقی ماند. هر چند فشار اصلی همه این اتفاقات بر گرده مردم نجیب ایران بود و هست و هر از چندی به طرق مختلف، اعم از شرکت یا عدم شرکت در انتخابات یا حضور در اعتراضات سعی کرده اند مطالبات و خواست های خود را به طور مسالمت آمیز به گوش دست اندرکاران برسانند؛ اگر چه عمدتا تغییری در نوع رویکرد و عملکرد حاکمیت در مواجهه با مسائل مبتلابه جامعه ایجاد نشده است.

طی این سالها، اعتراضاتی بحق نیز با جنبه های مختلف سیاسی، صنفی، دانشجویی، جنسیتی، اقتصادی و فرهنگی در سطح جامعه شکل گرفته که هیچکدام به جز آخرین نمونه، ادعای انقلاب نداشتند و عمدتا خواهان تغییر و بهبود و اصلاح در زمینه ای مشخص بودند. اکثر این اعتراضات توسط متولیان امر جدی گرفته نشدند. اعتراضات اخیر که در آن عمدتا طیف هایی از بین نسل نوجوان و جوان ایفای نقش کردند، اعتراضاتی بود که سر ریز خشم انباشته و نادیده و ناشنیده شدن ها و واکنشی به تحقیرها و انکارها بود و با یک جرقه (مرگ دلخراش مهسا امینی) برون ریخت و با سوء عملکرد دولتمردان و با مدیریت سلبریتی ها چندین ماه ادامه یافت.

اعتراضات ۱۴۰۱با اینکه تا به امروز هیچیک از مولفه های انقلاب ( از جمله جمعیت توده ای، سازماندهی، رهبری، ایدئولوژی انقلابی و تضعیف و ریزش قوای قهریه و امنیتی حکومتی) را نداشته، از سوی برخی ناظرین به صرف بعضی شعارهای براندازانه و ضد حکومتی معترضین، بدون در نظر گرفتن اینکه نه غالب مردم ایران، نه کشورهای منطقه و جهان هیچیک از وقوع انقلابی جدید در ایران استقبال نمی کنند، به عنوان انقلاب تلقی و تعریف شده است. این اعتراضات هر چند به دلیل برخی شعارهای رادیکال، در مقاطعی جنبه سیاسی با رویکردی سرنگون طلبانه و انقلابی و خشن گرفت، ولی صبغه اصلی آن اعتراضات عمدتا فرهنگی و اجتماعی بود. این اعتراضات که به یُمن رسانه های متنوع مجازی و رسانه های جریان اصلی بُرد قابل ملاحظه جهانی به خود گرفت، در درجه نخست شورشی بود علیه سبک زندگی تحمیلی حاکم و درخواست سبک زندگی مطلوب نسل جوان معترض.

از جمله ویژگی های این اعتراضات را می توان در رویکرد غیر دینی معترضینی دانست که خواهان زدودن وجهه اسلامی از هویت ایرانی خود هستند. شعارها، ادبیات، نمادها، برنامه ها و اجراهای هنری، نوع پوشش و آرایش معترضین چه دختر و چه پسر نمایانگر خواست های آنهاست که شاید بتوان در یک عبارت زندگی راحت و نرمال بدون هر گونه قضاوت از سوی دیگران، مشابه زندگی شهروندان جوان در کشورهای دیگر خلاصه کرد. خواستی که همانقدر که برای دولتمردان در ایران غریب و ناشناخته است، هیچ نسبتی نیز با تلاش های سیاسی اپوزیسیون برانداز خارج کشور برای نمایندگی یا وکالت از آنها نداشته و ندارد. به علاوه، بر خلاف تلاشی که برای محدود کردن این جنبش به «نسل زد» و تلقی آن به عنوان «انقلابی زنانه» در جهت ایجاد جذابیت بیشتر، به خصوص جلب مخاطب و حمایت خارجی صورت گرفته و می گیرد، این اعتراضات هر چند حول یک شعار محوری عاریه ای «زن، زندگی، آزادی» شکل گرفت، محدود به زنان و دختران نبود. همچنین، اختصاص به نسل زد نیز نداشت و در آن گروههای مختلف سنی اعم از نوجوان و جوان حضور داشتند.

از آن انقلاب تا این جنبش اعتراضی و به زعم برخی انقلاب جدید، راه درازی طی و جان های زیادی فدا شده است. انقلاب ۵۷نماد موفق همزمانی وجود سه گانه حضور گسترده مردم، رهبری فراگیر و قرائتی رحمانی از آموزه های دینی بود. چه شد که در این سال ها دفاع از انقلابی که از زاویه دید طرفدارانش منزه بود و حیرت جهانیان را برانگیخت، با سوء عملکردها و تعمیق شکاف ها و دور شدن از اهداف انقلاب، چنین دشوار شد؟

منبع: اطلاعات

461104