شرق یا غرب؟ مسئله این است

نقد تیغ دو لبه ای است. چه حتی اگر خیرخواهانه، منصفانه و خردمندانه باشد ممکن است مخاطب را خوش نیاید و اگر هر یک از این سه مولفه را نداشته باشد مسئولیت پاسخگویی برای منتقد در پی دارد.
تصویر شرق یا غرب؟ مسئله این است

به گزارش سایت خبری پرسون، حمید حاجی زاده در یادداشتی نوشت: با این وجود آن هایی که آینه می شوند تا ضعفهای احتمالی را نشان دهند دلسوزانه می خواهند تصمیم سازان را با مسیر های بهتری آشنا کنند. بستن باب نقد علاوه بر این که با اصل ۲۴ قانون اساسی و ازادی بیان مغایرت دارد ممکن است باعث محروم کردن سیاستگزاران از مشورتهای رایگان و مفید صاحبنظران بشود.

دوستی و برادری در سیاست خارجی

دیپلماتها اصطلاحی دارند که می گوید : «در سیاست خارجی ، دوست یا دشمن دائمی وجود ندارد». به این تعبیر اتحاد استراتژیک و حتی دوستی ها فقط آن جایی که منافع ملی اقتضا کند شکل می گیرد. به همین سیاق تاکنون در موارد پر شمار رفتارهایی از کشورهایی سر زده است که عنوان دوست و برادر به آن ها داده بودیم ولی در مقاطعی که منافعشان با منافع ملی ما اصطکاک داشته ، منطقا منافع خود را بر آن چه ما می خواستیم ترجیح داده اند.

در علم سیاست، تعاریف متفاوتی از دیپلماسی شده است اما مفهوم «تامین منافع ملی» بیشترین اشتراک را میان این تعاریف دارد. دنبال کردن منافع ملی بالاترین وظیفه دولت هاست و به همین دلیل هم دیپلماسی بایستی در خدمت آن باشد. منافع ملی قطب نمای نشان دهنده جهت عملکردهاست و از زمان شکل گیری علم سیاست نیز همواره عامل اصلی و تعیین کننده سیاست دولت ها بوده است. صاحب نظران بسیاری معتقدند که عدم تأمین منافع ملی می تواند منجر به نابودی یک ملت گردد؛ از این رو تأمین حداکثر منافع ملی، هرچند که منجر به آسیب رساندن به منافع دیگران شود، خود بالاترین اصل اخلاقی است؛ زیرا در نهایت از شرّ بزرگ تر که همان نابودی و هلاکت کامل یک ملت است، جلوگیری می کند.

سیاست خارجی کشور ما نیز به همین دلیل باید در تلاش برای تدارک سه مقوله عزت ، حکمت و مصلحت باشد و به گونه ای تنظیم شود که هیچ اصل ثابت دیگری بر این سه مقوله برتری نداشته باشد، بخصوص اگر که در آن منافع دیگران بجای منافع مردم تامین شود، خواه منافع عده ای قلیل در داخل یا منافع کشورهای دیگر. دنیای سیاست در عرصه ی بین المللی دنیای رقابت است و برنده کسی است که استراتژی بهتری در رقابت داشته باشد. به نظر می رسد اگر کشورهای بزرگ شرقی که قبلا در شعار اصولی انقلاب همپایه ی استعمار غرب دیده شده بودند اکنون با تغییر رویکردشان و با توجه به اقتضائات شرایط فعلی کشور از دایره دشمنان خارج شده اند به این معنی نیست که این اتحاد استراتژیک تبدیل به اصول بنیادی و راهبردی نظام شده باشد.

اگر بنا بود دوستی و برادری رویه ی جاری دیپلماسی و غیر قابل نقد باشد پس نباید از تغییرات در رفتارهای دیپلماتیک کشورهای همسایه و همگرایی های آن ها با رقبا و گاه با دشمنان ما و همچنین واگرایی آن ها با اهداف و منافع ملی ما خرده بگیریم. هنوز یکسال از جمله ی معروف الهام علی اف رئیس جمهور آذربایجان نگذشته است که می گفت ایران کشور دوست و برادر ماست ، همانطور که نخست وزیر ترکیه هم پیش از آن گفته بود ایران کشور دوست و همسایه ی ماست و سخنگوی وزارت امور خارجه پاکستان هم بعد از آن عینا همین جمله را گفته بود ، سه کشوری که بعدا در جوار مرزهای شمال غرب ما رزمایش مشترک برگزار کردند، رزمایشی که برگزاری ان در هزاران کیلومتر دور از اسلام آباد و آنکارا خوشایند ما نبود. حتما شنیده ایدکه علی اف راجع به بخش های آذری نشین مام میهن هم چه گفته است، صحبتی که باعث شد این روزها تحلیل گران مستقل مشغول پاسخگویی به الهام علی اف شوند.

تنش زدایی در روابط با همسایگان متفاوت است از بی توجهی به رفتارهای آن ها در منطقه و انفعال در برابر تحرکات آن ها. حتی دوستی ها و برادری های ولو استرتژیک هم نمی تواند باعث شود که منافع درازمدت ملی فدای اشتباهات یا منفعت گرایی های احتمالی شود.

چانه زنی دیپلماتیک

یکی از ابزارهای موفق و موثر در عرصه تعاملات بین المللی ، استفاده از ابزار چانه زنی دیپلماتیک است. دولت ها گاهی برای کسب منافع بیشتر در مذاکرات بین المللی از این ابزار استفاده می کنند و با نشان دادن مخالفت های داخلی با تصمیمات بین المللی اشان، با مانورهای سیاسی برای بردهای بیشتر در مذاکرات بین المللی تلاش می کنند.

منطقا این گونه نیست که الزاما همه صاحب نظران و تحلیل گران آن طور بیندیشند که دستگاه دیپلماسی فکر می کند. اگر چه قاعدتا باید از حضور اندیشمندان و صاحب نظران و نخبه ها و صاحبان تجربه و پیشینه در دستگاه دیپلماسی استفاده شده باشد اما اگر آن چنان که لازم است از این ظرفیت استفاده نشد باید از نگاه کارشناسی و تحلیلی صاحبنظران به موضوعات محتلف که الزما یکسان هم نیستند بهره برد. بیان اندیشه های مختلف در حوزه ی علم سیاست خارجی مادامی که به استراتژی سیاسی کشور و روابط دیپلماتیک و در نتیجه به منافع ملی آسیب نزند نه تنها منعی ندارد که منافع بی شماری دارد.

از رسانه های منتسب به دولت بخاطر ماهیتی که دارند انتظار نمی رود که خارج از دایره ی استراتژی دیپلماسی سخن بگویند که اگر این اتفاق بیافتد آسیب است زیرا ممکن است :

یا این شائبه دامن زده شود که دستگاه دیپلماسی دچار چند صدایی شده است و از انسجام بی بهره و درنتیجه ناکارآمد و غیر قابل اتکا است

یا ممکن است تدبیرهای اندیشیده شده تشخیص داده شود و پیش از حصول نتیجه رمزگشایی شود

با این همه، رسانه های غیر دولتی و غیر وابسته اگر دیدگاههای متفاوت ولی تحلیل محوری داشته باشند نه تنها باعث زحمت و زیان دستگاه دیپلماسی نمی گردند که می توانند ابزار چانه زنی دیپلماتیک را نیز در اختیار دولت قرار دهند. دستگاه دیپلماسی و سیاستگزارانش هم در کنار بهره مندی از یک مشاوره ی رایگان و غیر کلیشه ای، می تواند از این ابزار برای توسعه ی استراتژی و حصول نتایج پربارتر استفاده کرده و صد البته در انتها تصمیم خود را بگیرد.

مشارکت صاحب نظران ، مشارکت مردم

خرد جمعی بهترین مرجع تشخیص منافع ملی است. مشارکت صاحب نظران در بحث هایی که مستقیما با منافع ملی سروکار دارد نمونه بارزی از ورود غیر مستقیم مردم در تصمیم گیری هاست. اگر به هر دلیل دایره اظهارنظرها کوچک شود ممکن است به سمت فاصله بین خواست مردم و تصمیمات ملی- حاکمیتی گرایش پیدا شود ، اتفاقی که با رکن بی بدیل و خدشه ناپذیر جمهوریت نظام همخوانی ندارد.

می دانیم که سیاست خارجی با اموری سروکار دارد که نه تنها در شئون زندگی مردم موثر است که گاه ممکن است بر سرنوشت کشور برای سالها ، دهه ها و حتی سده ها تاثیر بگذارد. این موضوع آن قدر از دید قانونگزار اهمیت داشته است که در قانون اساسی به آن پرداخته شده و در اصل هفتاد و هفتم آن آمده است که عهدنامه ها، مقاوله نامه ها، قراردادها و موافقت نامه‌های بین المللی باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد ، مجلسی که باید با رای مستقیم مردم انتخاب شود و به تعبیری نماد مشارکت مردم در تعیین سرنوشت آن خود باشد. بنابر این صاحب نظران مستقل را به مثابه ی اراده ی بخشی از مردم باید جدی گرفت و به هیچ عنوان با محدود کردن بحثهای دلسوزانه و کارشناسانه و تحلیلی ، نباید اجازه داد منافع ملی مغفول بماند یا سهوا و یا عامدانه منافع رقبا و گاه دشمنان تامین گردد.

بنابر این آیا آن ها که منتقدین را جریانی برجام زده و غربگرا با خط گیری از سرویس های جاسوسی امریکا و غرب می خوانند که می خواهد مردم را خسته کند تا نظام برجام را بپذیرد دلشان در گروی اعتلای مملکت است؟ اگر منتقدینی که بر شعار اصلی و بنیادی انقلاب ( نه شرقی و نه غربی ) تاکید دارند وابسته به غرب قلمداد شوند نمی توان به طریق اولی متناظرا کسانی را که اکنون به دنبال عقد اخوت با شرق هستند و کشور را در شرف ورود جانبدارانه به جنگ روسیه با اوکراین قرارداده اند مزدور شرق دانست؟ جنگی که دنیا آن را یک اشغالگری بی حاصل می داند، جنگی که امنیت جهان را در معرض آسیب های بزرگ قرار داده است و نقش ایران در آن طبق استراتژی رسمی دستگاه دیپلماسی بیطرفانه تعریف شده است.

با این توضیح جای این سوال است که آیا منتقدین پیوستن به اردوگاه شرق مقصرند یا آن ها که نتیجه تلاششان به احتمال زیاد ممکن است کشور را به سمت منشوری شدن در تصمیمات شورای امنیت سازمان ملل ببرد بیشتر مظنون به این اتهام هستند؟

441051

سازمان آگهی های پرسون