بیانیه اخیر میرحسین موسوی نشان داد او یک متوهم است

روزنامه ایران، اظهارات علیرضا شجاعی زند، جامعه شناس را در باره یادداشت اخیر میرحسین موسوی منتشر کرده است.
تصویر بیانیه اخیر میرحسین موسوی نشان داد او یک متوهم است

به گزارش سایت خبری پرسون، او در بخشی از اظهارات خود گفته است:

*آقای موسوی در حالی به توهمی دچار شد و دچار است که هیچ جوهر و نشانه‌ای‌ از آنچه دیگران از او انتظار و مطالبه دارند، در او نیست. کمتر اثر، تألیف و ایده‌ای که فراتر از سخنوری‌های رایج و ستون‌نویسی جراید باشد از ایشان سراغ است.

*اگر تنها سخنرانی مورد اعتنای ایشان در اواخر دهه هفتاد را که در تعریض قائلین به «توهم توطئه» ایراد شد، کنار بگذارید؛ هیچ نظر و عمل قابل اعتنایی در حد و اندازه رهبری یک جنبش سیاسی در او وجود ندارد. از دانش و تخصص آکادمیک مرتبط با این قبیل موضوعات و مسائل هم هیچگاه برخوردار نبوده‌ است. این واقعیت‌های فردی در باب آقای موسوی را نمی‌توانید نادیده بگیرید؛ وقتی که قرار است به تحلیل رفتارهای ایشان در صدور بیانیه و شبه‌بیانیه‌های بی‌موقع بپردازید.


*آقای موسوی را همچنین می‌توان از مسیر «خطاهای تحلیلی» و «زمان‌ناشناسی» و «زمینه‌نشناسی‌»اش شناخت و تحلیل کرد. من به دو تا از خطاهای مهم ایشان اشاره می‌کنم و در می‌گذرم؛ خطای اول او همان دچار شدن به «توهم رهبری جنبش» از مسیر صدور بیانیه‌های پشت هم به منظور تداوم‌بخشی به اعتراضات خیابانی بود. در حالی که اگر او، با هر قصد و هدفی که در سر داشت، ضمن حفظ موضع اعتراضی خود، به نتیجه انتخابات تن می‌داد، می‌توانست به احتمال زیاد، پیروز انتخابات بعدی باشد. اگر صبر می‌کرد و بر همان منوال و مواضع ماقبل از انتخابات می‌ماند؛‌ می‌توانست از مسیر قانونی، البته با چهار سال تأخیر، به همان نقطه‌ای برسد که سودایش را داشت. می‌توانست رئیس جمهور همین نظام و توسط همین شورای نگهبان شود. چنانکه افراد به لحاظ فکری، نزدیک به او چهار سال بعد، دولت اعتدال را تشکیل دادند و دوستانی از حلقه‌های پیرامونی او را به وزارت و معاونت و مدیریت رساندند.

*او با اینکه سالیان مهم و زیادی را در مسئولیت بود و سالیان درازی هم فرصت رصد و مطالعه ایران را داشت و از مشورت‌های متفکرین و مطلعین بسیاری هم بهره برده بود و کرسی دانشگاهی هم داشت، اما به هیچ رو جامعه ایران و ظرفیت‌ها و قابلیت‌های جمهوری اسلامی را نمی‌شناخت و هنوز هم نمی‌شناسد.

*اشتباه دوم او همین شبه‌بیانیه‌ای است که در این اواخر صادر کرده است. عجیب است که او از این فرصت و توفیق اجباری که به دلیل حصر نصیبش شده بود، چندان استفاده نکرده و در همان فضای بسته‌ای که دیگران برایش ساخته بودند، متوقف مانده و فهم و درک و شناخت خود از واقعیت‌های جهانی و جامعه ایران را ارتقا نبخشیده است.

*او به هر صورت ده یازده‌ سالی را در حصر بود و همین برای او یک موضع مظلوم‌نمایانه ایجاد کرده بود و دوستان و غیر دوستانش منتظر بودند تا ببینند که چه تحفه‌ای با خود دارد و چه استفاده‌ای از فرصت گشایش‌های اخیر خواهد کرد. او این بار هم می‌توانست صبر پیشه کند و با سکوتش از آن استفاده ببرد تا اگر در آینده سیاسی ایران هم نقشی به عنوان کارگزار پیدا نمی‌کند، لااقل به عنوان یک چهره سیاسی مطرح، باقی بماند.

*این بیانیه اما تمام این یازده سال و پتانسیلی را که در اطراف آن ایجاد شده بود و می‌توانست به نفع خود مصادره نماید، بر باد داد و همه را شوکه کرد.اینجاست که عرض می‌کنم، رفتار موسوی را جز به نحو فردی و از مسیر ویژگی‌های شخصیتی نمی‌توان تحلیل کرد. اینجاست که آن فقر سیاسی و نظری و شناختی به اضافه کاتالیزور نفسانیات، دامن او را گرفته است و رها نمی‌کند.

*بیانیه منتشره به لحاظ قالب و محتوا در سطح سه و چهار است. نه محوربندی درستی دارد و نه اجزای منسجم و نه فحوای مهم و تأثیرگذار. برخی با اشاره به برخی قرائن می‌گویند که برایش نوشته‌اند. من اما با اشاره به همان قرائن آن را رونویسی خود موسوی از نوشته‌ها و سخنان دیگران می‌دانم و به تحلیل معتقدم که در خلوت و به تنهایی نوشته؛ شاید به حلقه اول هم به نحوی داده ‌است و یک تأییدی هم گرفته باشد چون آن‌قدر ضعیف و بی‌قدر است که نمی‌توان آن را محصول چند فکر دانست. در حد یک نگارش ژورنالیستی متوسط و در حد سایت‌های عامه‌پسند! نه پیامی دارد و نه حرف روشنی. یک نوع واکنش از روی عصبانیت است؛ نسبت به فردی که ایشان را رنجانده؛ به‌خاطر نقشی که در جمع کردن اعتراضات پس از 88 داشته است.

*گویا حرف‌های مهم‌تر و مبنایی‌تری برای گفتن نداشته و هیچ ایده و انگیزه‌ای هم برای نشان دادن چشم‌اندازهای بلندتر در سر ندارد. پس او رهبر چه جنبشی است و چه رهنمودی برای چشم به راهان که طی این سال‌ها درخواست رهایی او را از حصر داشتند؟

415086

سازمان آگهی های پرسون