بیشترین مشکلات مددجویان بهزیستی چیست؟

آیا سازمان بهزیستی توانسته است همه مشکلات مددجویان بهزیستی را ظرف سالهای گذشته رفع کند؟
تصویر بیشترین مشکلات مددجویان بهزیستی چیست؟

به گزارش سایت خبری پرسون، عدم مهارت کافی برای داشتن یک شغل یا نگاه منفی جامعه، اسکان نامناسب یا تهمت‌های زننده‌ای که یک مددجو از جامعه خود می‌شنود؛ کدام یک بیشتر آزار دهنده است؟

امروز اولین روز هفته بهزیستی است؛ سازمانی که در سال ۱۳۵۹ برای تحقق سه اصل ۱۰، ۲۱ و ۲۹ قانون اساسی تأسیس شده است. سازمانی که تمامی فعالان اجتماعی معتقد به ظرفیت عظیم آن برای حل مشکلات اجتماعی هستند؛ با این حال به نظر می‌رسد بهزیستی با رسیدن به اهدافی که در قانون برای آن ترسیم شده است؛ اختلاف قابل توجهی دارد.

بر اساس اصل ۱۰ قانون، همه قوانین و مقررات باید جهت آسان کردن تشکیل خانواده، پاسداری از قداست آن و استواری روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی باشد؛ بر اساس اصل ۲۱ دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید.

اما شاید بتوان اصل ۲۹ قانون اساسی را مهم‌ترین اصل مربوط به سازمان بهزیستی دانست؛ بر اساس اصل ۲۹ قانون اساسی برخورداری از تأمین اجتماعی از نظر بازنشستگی، بیکاری، پیری، از کارافتادگی، بی سرپرستی، در راه ماندگی، حوادث و سوانح و نیاز به خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبت‌های پزشکی به صورت بیمه و غیره حقی است همگانی.

بر اساس این اصل دولت مکلّف است طبق قوانین از محل درآمدهای عمومی و درآمدهای حاصل از مشارکت مردم، خدمات و حمایت‌های مالی فوق را برای یک یک افراد کشور تأمین کند.

به همین دلیل خدماتی که بهزیستی لازم است ارائه دهد؛ متنوع و گسترده است؛ توانبخشی معلولان، نابینایان و ناشنوایان، زنان سرپرست خانوار، زنان آسیب دیده اجتماعی، توانبخشی به معتادان، مقابله با بحران‌های اجتماعی و آموزش و نگه داری کودکان کار تنها بخشی از وظایف بهزیستی است.

یکی از مشکلات مراکز بهزیستی علاوه بر اعتبارات محدود مالی، عدم پذیرش جامعه به مددجویان این مراکز است؛ جامعه با رویکردی بزه گونه با این مددجویان برخورد می‌کند و حتی در مورد نابینایان یا ناشنوایان، جامعه پس از مهارت آموزی آنان چندان از آنان استقبال نمی‌کند.

ایوب اسلامیان مددکار مرکز توانبخشی روشنای امید است که وظیفه آن توانبخشی کودکان جدا شده از بهزیستی است. اسلامیان در گفتگویی، با بیان اینکه سازمان بهزیستی متولی سرپرستی کودکانی است که فاقد سرپرست مؤثر هستند؛ گفت: منظور از سرپرست مؤثر سرپرست که بتواند نیازهای زندگی فرزند را کودک را تأمین کند حال ممکن است والدین به لحاظ مادرید دچار مشکل باشد یا آنکه یا والدینی که خشونت دارند کودکان متولیان سازمان بهزیستی است.

آیا ۱۸ سالگی سن مناسبی برای ترخیص مددجو است؟

اسلامیان به انعطاف موجود در سن ترخیص مددجویان مراکز بهزیستی اشاره کرد و گفت: طبیعی است که وقتی کودکان به سن ۱۸ سالگی می رسند طبیعی است که باید این مرکز را ترک کنند. در ایران چندان این سن قطعی نیست که ۱۸ سالگی افراد مددجو را از مراکز بیرون کنند؛ دختران تا سن ۲۴ سالگی هم در این مراکز هستند؛ البته گاهی خود مددجویان هم از بودن در این مراکز احساس راحتی نمی‌کنند؛ زندگی گروهی را نمی‌پذیرد یا مایل به شنیدن دستور نبوده و زندگی زیر نظر یک مرکز را نمی‌پذیرند.

با این وجود سن ترخیص از مراکز بهزیستی منتقدانی نیز دارد؛ برخی از فعالان اجتماعی معتقدند سن ترخیص گاهی رعایت نمی‌شود و در برخی اوقات در حالی که مددجو به شدت نیازمند همراهی بهزیستی است از این مراکز رها می‌شود. خصوصاً اینکه ۱۸ سالگی سن مناسبی برای ورود به جامعه نیست و مددجو هنوز برای استقلال آماده نیست.

زندگی در حاشیه شهرها، بیکاری، همزیستی با دوستان و گروه‌های خطرناک و بزهکار، انتخاب غلط و عجولانه شریک زندگی و در پی آن ازدواج‌های ناموفق از جمله آثار ترخیص زودهنگام مددجویان بهزیستی است.

توانمندسازی حلقه مفقوده در مراکز بهزیستی

اسلامیان به رشد گلخانه‌ای کودکان مددجو در مراکز بهزیستی اشاره کرد و گفت: بسیاری از مددجویان با استرس و اضطراب مراکز خود را ترک می‌کنند و این به هیچ وجه برای ادامه زیست اجتماعی آنان مناسب نیست. بسیاری از آنان کم تجربه و کم مهارت هستند و عمده توانمندسازی کودکان به بعد از ترخیص آنان از مراکز بهزیستی موکول می‌شود.

علی رغم اعطای وام‌های اشتغال و ازدواج به مددجویان و تحصیل رایگان به این افراد با این حال توانبخشی چندان رشد پیدا نکرده است. طبق پروتکل بهزیستی یک مددجو تا مقطع دکتری هم می‌تواند در دانشگاه آزاد رایگان تحصیل کند اما به دلیل عدم مهارت آموزی در دانشگاه‌ها و از آن جایی که مراکز شبه خانواده در سازمان بهزیستی هم مهارت چندانی به مددجویان نمی‌دهند؛ بسیاری از مددجویان پس از ترخیص با مشکل اشتغال مواجه می‌شوند.

بهزیستی با محدودیت‌های قانونی مواجه است

علاوه بر توانمندسازی بهزیستی در حل بسیاری از مشکلات هم با موانع قانونی مواجه است؛ به عنوان مثال اورژانس اجتماعی که به عنوان یکی از بخش‌های بهزیستی عاملی برای امداد فوری در اسیب های اجتماعی است در زمان مشاجره‌های خانوادگی حق دخالت ندارد یا در مواجهه با کودکان بدسرپرست در برخورد با والدین آنان چندان مؤثر نیست.

محدودیت‌های مالی نیز از جمله مواردی است که دست بهزیستی را برای حل آسیب‌های اجتماعی کوتاه کرده است. این در حالی است که مراکز بهزیستی علاوه بر کمک‌های دولتی می‌توانند از کمک‌های خیران هم استفاده کنند.

نرگس آبیار یک مددکار اجتماعی است که در مرکز دخترانه مداخله در بحران ارشاد فعالیت دارد؛ آبیار در گفتگویی، با بیان اینکه کمک خیران مخصوصاً در مراکزی که در مناطق مرفه نشین نیستند اصلاً زیاد نیست؛ گفت: اما برای همان مبلغ اندک هم فرد نیکوکار باید راجع به کمکی که به سازمان بهزیستی می‌کند؛ به مراکز مالیاتی آنقدر اظهار کند و توضیح دهد که فرد خیر و نیکوکار در بسیاری از موارد اصلاً از این کمک منصرف می‌شود.

آبیار به مشکلات پیش آمده ناشی از کمبود اعتبارات مراکز بهزیستی اشاره کرد و گفت: در بسیاری از موارد، معتادانی که پس از مدت‌ها ترک مصرف مواد مخدر به مراکز بهزیستی برای محل اسکان یا دریافت خدمات مشاوره‌ای مراجعه می‌کنند؛ به دلیل فقدان امکانات و فرصت‌های شغلی و نبود سکونت گاه کافی، عملاً توانایی پذیرش و توانمندسازی آنان را ندارد و بسیاری از این افراد دوباره خیلی زود به مناطق پرخطری که در گذشته در آن ساکن بودند بازمی گردند و باز هم به اعتیاد گرفتار می‌شوند.

مینو نعمتی هم مددکار دیگری است که در مرکز مداخله در بحران شمیرانات تهران فعالیت کرده است؛ نعمتی در گفتگویی، با بیان اینکه مراکز مداخله در بحران محلی برای اسکان و التیام دردهای مددجویانی باید باشد که از اعتیاد و آسیب‌های اجتماعی دوری کرده‌اند؛ گفت: بهزیستی خیلی می‌تواند در حل مشکلات مؤثر باشد اما متأسفانه در آن اندازه که باید مؤثر و کمک کننده نیست. در این زمینه شاید مراکز شبه خانواده از بهترین بخش‌های بهزیستی باشد که کمک‌های مؤثری به مددجویان می‌کند.

نعمتی هم به عدم مهارت آموزی مددجویان اشاره کرد و گفت: در برخی از مراکز شبه خصوصی به مددجویان خیاطی و یا مهارت‌های اجتماعی آموزش داده می‌شود اما در مراکز بهزیستی مثل مراکز مداخله در بحران به دلیل اینکه گفته می‌شود این مراکز صرفاً باید مراکز نگهداری باشند؛ آموزش چندانی به مددجویان داده نشده و هیچ کار مفیدی برای کودکان و مددجویان نمی‌شود.

نگاه جامعه به مددجویان بهزیستی منفی است

فرقی نمی‌کند مددجوی بهزیستی، نابینا باشد یا معتادی که تازه از دام اعتیاد رها شده است؛ جامعه در بسیاری از اوقات نگاه خوشی به مددجوی بهزیستی ندارد؛ از عدم اعتماد به این مددجویان در مناسبات اجتماعی گرفته تا عدم استخدام آنان حتی در کارهای نه چندان مهم مشکلاتی است که بیشتر مددجویان بهزیستی با آن مواجه اند.

آبیار با بیان اینکه خلأ عاطفی نوجوانان و جوانان مددجو بسیار برایشان آزاردهنده است؛ گفت: نبود مراقبت‌های اجتماعی با کیفیت مخصوصاً در زمانی که فشار کاری و اجتماعی زیاد است بسیار به آن لطمه وارد می‌کند. گاهی طولانی شدن پروسه‌های قانونی برای پذیرش مددجویان هم آنقدر طولانی است که فشار روانی زیادی به مددجویان وارد می‌کند.

آبیار افزود: خیلی دردناک است که یک مددجو با امیدی به مراکز بهزیستی مراجعه می‌کند و یا به جامعه باز می‌گردد تا زندگی بهتری را شروع کند اما آنچنان مورد فشار روانی قرار می‌گیرد و آن قدر نگران آینده است که از این مسئله ضربه‌های زیادی می‌خورد.

مشکل نگاه منفی به مددجویان، تنها به جامعه ناآگاه محدود نمی‌شود؛ بسیاری از فعالان اجتماعی و اعضای بهزیستی اذعان کرده‌اند که برخی از کارکنان این سازمان، خصوصاً کارکنان قدیمی و رسمی بهزیستی درک چندانی نسبت به آسیب‌های اجتماعی وارد شده به مددجویان ندارند و گاهی آنان را به چشم یک بزهکار، معتاد متجاهر یا حتی زن فاحشه می‌بینند.

این نگاه مخرب، خوشبختانه در میان تمام کارکنان بهزیستی وجود ندارد؛ با این حال وجود یک کارمند با چنین نگاهی در یک مرکز ممکن است در آینده نوجوان و جوان مددجو تأثیر بسیار منفی گذاشته و اصلاح وی را با چالشی جدی مواجه سازد.

منبع: مهر

405947

سازمان آگهی های پرسون