به گزارش سایت خبری پرسون، عبدالحسین معزی در یادداشتی نوشت: بنده به همراه عده ای از طلاب در آذرماه همان سال به عنوان اولین گروه از شاگردان امام خمینی به نجف اشرف رفتیم. دو سالی گذشت و تعداد زیادی از طلاب ایرانی از قم به نجف آمدند.
هر کدام از طلاب به دلایل خاصی به نجف آمده بودند. طلابی که به بیت امام رفت و آمد داشتند به تدریج با یکدیگر آشنا شدند. من هم با مرحوم دعایی از همین طریق آشنا شدم. پدر ایشان از علمای بزرگ یزد بود که نماینده و رابط با آیتالله العظمی شیخ حسنعلی اصفهانی معروف به نخودکی بود.
رادیو نهضت روحانیت
سطح ارتباط ما با آقای دعایی در حد همین آشنایی بود. بعد ها مطلع شدیم که ایشان برنامه صدای روحانیت رادیو بغداد را زیر نظر آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی راه انداخته اند. این برنامه بسیار معروف شده بود و اخبار و برنامه های مبارزاتی روحانیون در ایران و سایر جهان را منعکس میکرد. مرحوم دعایی هر روز از نجف به بغداد میرفتند و برنامه صدای روحانیت را ضبط و اجرا میکردند. این برنامه با دستور آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی ساخته شد و حضرت امام نیز توصیه هایی در مورد آن و چگونگی بیان مطالب داشتند.
فعالیت های انقلابی دعایی در ایران
آقای دعایی وقتی که جوان بودند به قم میآیند و در قم با مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی، شهید باهنر و اخوان حجتی کرمانی آشنا میشوند. در زیرزمین یک روزنامه ای را بنام بعثت منتشر میکنند که در مرکز اسناد انقلاب اسلامی این نشریه موجود است. آقای دعایی در تهیه این روزنامه مشارکت داشتند. بعد ها این روزنامه با نام انتقام منتشر میشود. روزنامه انتقام دایرهاش محدود تر بود و افراد خاصی آن را دریافت میکردند. آقای دعایی جزء دستاندرکاران اصلی این روزنامه بودند. آقای هاشمی رفسنجانی دستگیر میشود و آقای دعائی احتمال لو رفتن روزنامه را میدهد، لذا از قم فرار میکند و به نجف میرود.
ماموریت امام به حجت الاسلام دعایی
هنگامی که امام به پاریس رفتند آقای دعائی را مأمور کردند تا خانوده ایشان را از نجف به پاریس بیاورند. آقای دعائی در پاریس هم همراه امام بودند و در هواپیمایی که امام را از پاریس به تهران آورد حضور داشتند. ایشان همراه امام بودند تا اینکه حکومت اسلامی تشکیل شد. امام در اینجا به آقای دعائی دستور دادند ایشان به عراق رفته و سفیر جمهوری اسلامی در این کشور باشند. وزارت خارجه هم به دستور امام مقدمات کار را فراهم کرد. آقای دعائی در این مقطع به امام میگویند: من نمی خواهم از سفارت حقوقی دریافت کنم و همین شهریهای که شما به ما میدهید ما را کفایت میکند.
جالب اینجاست که ایشان در شش دورهای که نماینده مجلس بودند و چهل سالی که مدیر مسئول روزنامه اطلاعات بودند هیچ حقوقی دریافت نکردند و با همان شهریهای که امام و بعدا مقام معظم رهبری پرداخت میکردند، امورات را میگذاراندند. قناعتی که ایشان داشتند و حضرت آقا هم در پیام تسلیتشان بدان اشاره کردند باعث شده بود تا ایشان خود را تا آخرین لحظه سرباز امام زمان بدانند و تنها به همان شهریه طلبگی بسنده کنند.
روشنگری در عرصه بین المللی
من در زمانی که بعنوان نماینده مقام معظم رهبری در لندن حضور داشتم، آقای دعائی روزنامه اطلاعات بین المللی را توسط آقای احمد سام در لندن منتشر میکرد. این روزنامه در برابر سلطنت طلب ها در لندن قدرت نمایی میکرد. من ده سالی که در لندن بودم مشاهده میکردم که این روزنامه زبان انقلاب و جمهوری اسلامی در برابر سلطنت طلبها، منافقین و دشمنان نظام بود. این روزنامه بدین ترتیب منتشر میشد: آقای دعائی مطالب را در تهران تهیه و صفحه بندی میکردند و هر روز صبح اوزالید را برای دفتر آقا در لندن میفرستادند. در لندن روزنامه چاپ میشد و عصر هم پخش میشد. این کار بسیار سنگین بود. آقای احمد سام که کرمانی بود و از رفقای آقای دعائی بحساب میآمد و قبل از اینکه به لندن بیاید نیز مجله ادبستان را در اطلاعات به چاپ میرساند، مسئول اطلاعات در لندن بود. این روزنامه بسیار فعال بود و به نوعی روزنامه اطلاعات بین الملل، زبان مرکز اسلامی در لندن شده بود.
ما در آنجا با آقای سام خیلی رفیق شدیم، یک رفیق مشترک دیگری نیز با آقای سام و مرحوم دعائی داشتیم که نامش حسن نیری تهرانی بود. آقای حسن نیری تهرانی از مبارزین دوران قبل از انقلاب بود. ایشان از رفقای مقام معظم رهبری و بچه محل ما بود. آقای نیری در نزدیکی منزل ما در خیابان آبشار زندگی میکردند و از بازاریان مبارز بود. ایشان فردی فهیم و ادیب بود. برخی از کارها و آثار مقام معظم رهبری را ایشان تصحیح چاپی کرده بودند.
کتابی را که آقا درباره امام حسن مجتبی(ع) ترجمه کردند آقای نیری تصحیح مطلبیاش را انجام داده بود. مقام معظم رهبری آقای نیری را به آقای دعائی معرفی میکنند و میگویند: ایشان هم بیایند در روزنامه به شما کمک کنند. آقای دعائی هم با کمال میل قبول میکنند. آن زمان روزنامه اطلاعات در خیابان خیام در ساختمان قدیمی مستقر بود و هنوز به ساختمان جدید منتقل نشده بود. در آن مقطع روزنامه اطلاعات با مشکل مالی مواجه میشود. آقای نیری که بازاری بود و با چاپ و چاپخانه سروکار داشت در روزنامه اطلاعات مستقر میشود و در چاپ نشریات و مجلات روزنامه کمک میکند و بعد از مدتی هم مدیر مالی اطلاعات شده بود. حسن نیری توانست اوضاع مالی را سرو سامان دهد. من بوسیله آقای نیری با آقای دعائی و کاظم سام بیشتر آشنا شدم.
بازدید از مجموعه اطلاعات
در مقطعی که من معاون وزیرکشور بودم و آقای دعائی هم نماینده مجلس بود یک روز به ایشان گفتم: آقای دعائی! ما این همه صحبت میکنیم، چرا در روزنامهتان منعکس نمیکنید؟ آقای دعائی همانجا من را به بازدید از روزنامه دعوت کرد. ما هم یک روز به روزنامه اطلاعات رفتیم و از نزدیک با مسائل کاری روزنامه آشنا شدیم. آرشیوهای روزنامه را دیدیم، با مراحل چاپ روزنامه اطلاعات آشنا شدیم. حسن آقای نیری تهرانی نیز در این بازدید همراه ما بود. ماحصل این دیدار در نیم صفحهای از روزنامه اطلاعات همراه با مصاحبهای منتشر شد. آلبوم عکسی هم از این دیدار تهیه شد که مرحوم دعایی لطف کردند و به ما هدیه دادند.
آشنایی بیشتر با دعایی پس از مطالعه کتاب خاطرات او
وقتی در لندن بودم، آقای سام به من گفت: کتاب خاطرات آقای دعایی منتشر شده است و من میخواهم یک جلد از آن را برای شما بیاورم. این کتاب به دست من رسید. من هم به سرعت تمام این کتاب را مطالعه کردم. بعد از خواندن این کتاب با آقای دعایی بیشتر آشنا شدم و فهمیدم دعایی واقعا چه کسی است و چه کارهایی کرده! خیلی تحت تأثیر کتاب قرار گفتم. آن شبهاتی هم که یک عدهای در مورد رادیو روحانیت، سفارت عراق و... مطرح میکنند پاسخش در کتاب خاطرات آقای دعایی آمده است. اساسا این کتاب برای پاسخگویی به همین شبهات منتشر شده است.
حجت الاسلام معزی ادامه داد: یک روز در خواب دیدم که در جلسهای، امام یک جلد قرآن به آقای دعایی هدیه کرد. وقتی از خواب بیدار شدم سریع به ایران تلفن زدم و با آقای دعایی صحبت کردم. ماجرای خواب را به ایشان گفتم و یادآور شدم که شما نزد امام بسیار محترم هستید. آقای دعایی هم از من تشکر کردند و متواضعانه گفتند: من کسی نیستم! ایشان خیلی فروتن و متواضع بودند.
وقتی دعایی درب منزل را به روی تراب حق شناس باز نکرد!
دعایی یک فرد سیاسی به تمام معنا بود. او سیاست را خوب میفهمید. در دوران نهضت از همان اول با سیاست آشنا بود. در همان نشریه ای که قبل از انقلاب منتشر میکردند مطالب و مقالاتش سیاسی بود. ایشان به طور کامل با امام آشنا بود و مبانی اندیشه امام را کاملا میشناخت. در دوران همکاری با سازمان مجاهدین خلق نیز دارای منزلتی بود و موقعیت سیاسی کشور را خوب میشناخت و درک میکرد. ارتباط خوبی نیز با حاج آقا مصطفی خمینی داشت.
این نکته را هم در اینجا بگویم: تعبد آقای دعایی به راه امام تا اینجا بود که وقتی تراب حقشناس از اعضای سازمان مجاهدین برای اولین بار به نجف آمد، از طریق آقای دعایی به امام معرفی و آشنا شد. در این دیدار تراب حق شناس با امام گفتگوهایی را انجام داد. دفعه دومی که حق شناس به نجف میآید، مقطعی است که مجاهدین اعلان میکنند مارکسیست شده اند. تراب حق شناس هم جزء همین افراد بود. تراب به سمت منزل آقای دعایی میرود و درب منزل ایشان را میزند، ولی آقای دعایی درب منزل را باز نمیکند و با او تندی میکند. نماینده منافقین می گوید: من تراب هستم. آقای دعایی نیز میگوید: بله تو دیگر با من نیستی و مسیرت را عوض کردهای. درکی که دعایی از اسلام داشت باعث جدایی او از سازمان شد. مرحوم دعایی علیرغم تمام زحماتی که برای سازمانیها کشید و با اینکه برایش سخت بود، به دلیل انحراف سازمان از آنها جدا شد.
یک خاطره به یاد ماندنی
خاطره دیگری که من از ایشان دارم بر میگردد به سال ۹۳ که من بعد از ۱۵ سال مأموریت از خارج به ایران آمدم. من وقتی به ایران برگشتم در دفتر مقام معظم رهبری بعنوان مشاور فرهنگی ایشان مشغول شدم. این دفتر را کماکان دارم. در لندن که بودم مطالبی را درباره معنای زندگی جمع میکردم و تحقیقی در این رابطه داشتم. به ایران آمدم و داشتم در اینترنت این موضوع را جستجو میکردم که چشمم به مجله ای بنام حکمت و معرفت خورد که توسط روزنامه اطلاعات منتشر شده بود. در یکی از شمارههای این مجله دو مقاله درباره موضوع مورد تحقیق من منتشر شده بود. خیلی خوشحال شدم و سریعا اقدام به تهیه آن دو شماره مجله حکمت و معرفت کردم ولی چون این مجله در دسترس نبود و تمام شده بود، دوستان با موسسه اطلاعات تماس گرفتند و اتفاقا خود آقای دعایی تلفن را جواب میدهند.
(یکی از ویژگیهای مرحوم دعایی این بود که منشی نداشت و تماس ها را خودش جواب میداد. این کار در حوزه مدیریت کاری بی نظیر و شایسته است.) دوستان ما به آقای دعایی میگویند ما دو شماره از مجله حکمت و معرفت را میخواهیم. آقای دعایی از دوستان ما میپرسد که این مجله را برای چه کسی میخواهید؟ دوستان پاسخ میدهند: برای آقای معزی میخواهیم. ایشان میگوید: چشم. یک روز دیدم آقای دعایی به دفتر ما آمدند و آن دو شماره مجله را به همراه یکسال از مجلات حکمت و معرفت آوردند. از ایشان تشکر کردم و گفتم قصد زحمت دادن به شما را نداشتم. تا سال ۱۴۰۰ هرچه مجله حکمت و معرفت منتشر میشد آقای دعایی خودشان به دفتر ما میآمدند و این مجله را می آوردند. این حرکت در عالم رفاقت بی نظیر است. در کار مطبوعاتی نیز بی سابقه است که مدیر مسئول نشریه ای عظیم مثل روزنامه اطلاعات برای کسی که به حکمت و فلسفه علاقمند است، مجلات را بیاورد.
من واقعا متعجب بودم که این مرد چقدر متواضع و منظم است. امروز اگر فردی رییس یک ادارهی کوچکی شود، دیگر مردم بدون منشی نمیتوانند با او ارتباط برقرار کنند. رسم شده و الفاظی مثل وقت بگیرید، ببینیم چه می شود، و از این قبیل کلمات را میشنویم. آقای دعایی اصلا دربند اینجور بازی ها نبودند. یکبار نشد که یک شماره از این مجله را شخص دیگری به غیر از خود ایشان برای من بیاورد. هفت سال مداوم این اتفاق تکرار میشد. در یکسال مجله هر ماه منتشر میشد و بعدا دو ماه یکبار و این اواخر نیز به صورت فصلنامه منتشر میشد.
یک بار به یکی از کتابهایی که انتشارات اطلاعات منتشر کرده بود انتقاد داشتم. با آقای دعایی تماس گرفتم و انتقاد خود را بیان کردم. ایشان با روی باز برخورد کردند و گفتند خود مولف الان اینجا حضور دارد و با خود ایشان صحبت کنید. من با مولف کتاب صحبت کردم. آقای مولف بعد از شنیدن انتقاد من خشمگین شد و گفت: من قبول ندارم. در صورتیکه خود آقای دعایی با سعه صدر برخورد کردند و انتقاد را پذیرفتند.
علاقه مرحوم دعایی به رهبر انقلاب
از جاهای دیگری که ما آقای دعایی را میدیدیم، نمازهای ظهر حسینیه امام خمینی بود. ایشان علاقه عجیبی به مقام معظم رهبری داشتند و در تمام نمازهای ظهر ماه مبارک رمضان که به امامت مقام معظم رهبری در حسینیه امام خمینی برگزار میشد حضور داشتند. تا قبل از شیوع کرونا حضرت آقا نماز ظهر و عصر را در حسینیه امام خمینی با حضور عموم اقامه میکردند و آقای دعایی همیشه در این نمازها شرکت میکردند. من هم در این نمازها شرکت میکردم و ایشان را در آنجا میدیدم و احوالپرسی میکردم. آقای دعایی با پیکانی که داشتند تردد میکردند. در روضه ها شرکت میکرد و اصلا برایش مهم نبود که کجای جلسه بنشیند و مثل مردم عادی رفتار میکرد.
وی با بیان این که من درباره اخلاق آقای دعایی خیلی شگفت زده هستم گفت: مرحوم دعایی خلق و خوی طلبگی را حفظ کرده بودند و یک طلبه به معنای واقعی بودند. ایشان با اینکه از قبل انقلاب جزء اجرا کنندگان برنامه رادیویی بودند و اولین سفیر جمهوری اسلامی در عراق و چندین سال نماینده مجلس بودند و سمت های گوناگونی داشتند، بسیار ساده زیست بودند. ایشان روحیه طلبگی خود را حفظ کرده بودند.
ارادت به امام خمینی
آقای دعایی به امام اردات داشت. ایشان به امام عشق میورزید. خیلی ها همراه امام آمدند ولیکن بعد از مدتی از قطار پیاده شدند. آقای دعایی از آن دسته افراد بود که همواره با امام در قطار بود و تا آخرین لحظه همراه ایشان ماند و بعد از امام نیز همراه مقام معظم رهبری بود تا زمانی که دار فانی را وداع گفت.
دلیل عدم همراهی آقای دعایی با جریان آقای منتظری
آقای دعایی به همراه تعداد دیگری از اعضای جامعه روحانیت به دلیل یک سری مسائل سیاسی انشعاب کردند و مجمع روحانیون را تأسیس نمودند. بر سر لیست انتخابات مجلس بین اعضای جامعه روحانیت اختلاف بوجود آمد. تعدادی از آقایان نزد امام خمینی رفتند و گفتند که ما اختلاف نظر داریم و میخواهیم جدا شویم. امام هم فرمودند: ایرادی ندارد، جدا شوید. مجمع روحانیون به این ترتیب بوجود آمد. در ماجرای آقای منتظری هم ایشان نظرش بر خلاف اکثریت مجمع روحانیون بود. دلیل عدم همراهی آقای دعایی با جریان آقای منتظری این بود که ایشان رفاقت صمیمی با حاج سید احمد آقا خمینی داشتند.
حاج سید احمد آقا هم میانهی خوبی با آقای منتظری نداشتند. ایشان همچنین مرید امام بودند و میدانستند که نگاه امام نسبت به آقای منتظری چگونه است به همین دلیل ایشان دنبال راه امام رفت و آقای منتظری را همراهی نکرد. در این مسئله باز هم علاقمندی و تبعیت آقای دعایی از امام خمینی بروز کرد. همیشه تلاش میکرد که مشی خود را با راه امام خمینی منطبق نماید. البته ایشان یک سری سلایق سیاسی هم داشتند که این مشکلی نیست و بالاخره ممکن است انسان دچار خطا هم شود چراکه ما معصوم نیستیم. ایشان همواره با بیت امام خمینی ارتباط خوبی داشتند.
خصوصیات مرحوم دعایی
تواضع ایشان زبانزد بود. به قول معرف اصلا خودش را نمیگرفت. در صفحه بندی روزنامه اطلاعات، آقای دعایی برای تمام نظرها ستونی و بخشی را اختصاص داده بود. ایشان حتی برای افرادی که زیاد با انقلاب همراه نبودند هم نماز میت خواند و به نوعی حلقه وصلی بین این افراد و انقلاب اسلامی بود. این کار، کار مشکلی بود. انقلابی کردن افراد کار دشواری است وگرنه جهمنی کردن افراد که امر ساده ای است. بهشتی کردن افراد جز با اخلاق حسنه ممکن نیست.
ایشان در عین اینکه نسبت به مسائل سیاسی حساس بودند ولی هیچگاه با کسی درگیر نشدند. آقای دعایی فردی سیاسی بود؛ اما هیچ وقت بر سر مسائل سیاسی با احدی درگیر نشد. من در تشییع پیکر ایشان به یکی دیگر از دوستان روزنامه نگارم گفتم حضور این جمعیت در مراسم تشییع پر از معنی است. مردم یک آدم سیاسی را اینگونه بدرقه نمیکنند، مردم امروز دارند یک مرد اخلاق را بدرقه میکنند. چیزی جز خوبی در مورد آقای دعایی نشنیدم.
هرکس که میرسید از خوبی های ایشان تعریف میکرد. هر کس از زاویهای درباره اخلاق دعایی تعریف میکرد. به نظر من آقای دعایی میتواند برای مدیران این کشور الگوی مناسبی باشد. انشاءالله ایشان با اجداد طاهرینش محشور شوند.
منبع: خبر آنلاین