مکرون علیه مکرونیسم

مکرون نخستین رئیس‌جمهوری است که در ۲۰ سال اخیر برای یک دوره ۵ ساله دوم انتخاب می‌شود؛ با این تفاوت که اگر نخستین بردش در سال ۲۰۱۷ غیرمنتظره و حتی ناممکن می‌نمود؛ این‌بار کار سختی در پیش نداشت و توانست با ۵۸/ ۵۵درصد آرا در دوگانه فرانسه گرفتار در دست راست افراطی و فرانسه میانه‌رو و طرفدار اروپا، بازی را از مارین لوپنی که توانست بیش از ۴۰ درصد آرای مردم بیشتر کارگر و غیرمرکزنشین را به دست آورد، ببرد.
تصویر مکرون علیه مکرونیسم

به گزارش سایت خبری پرسون، بهزاد احمدی پژوهشگر مسائل اروپا در یادداشتی نوشت: مکرون در سخنرانی پیروزی‌اش وعده داد که دور دوم مسوولیتش تداوم دور اول نخواهد بود و مردم با یک دولت جدید و رویکردهایی نو مواجه خواهند بود. در این دور از انتخابات ریاست‌جمهوری این کشور به خاطر حمله روسیه به اوکراین سیاست خارجی جایگاه ویژه‌ای در مناظرات انتخاباتی داشت و پیوندهای مارین لوپن با روسیه و شخص پوتین بارها علیه او استفاده شد. در این بین اما ایده فرانسه جهانی ایده‌ای بود که هر دو نامزد بارها از دید خود درباره آن صحبت کردند. با این حال بررسی وضعیت داخلی و شرایط بین‌المللی فرانسه نشان می‌دهد که با وجود وعده‌های مکرون در عرصه سیاست خارجی، تحقق آنها اما و اگرهای فراوانی دارد.

موافقان مکرون و معتقد به موفقیتش در سیاست خارجی بر این باورند که در سال ۲۰۲۲، موی دماغ فرانسه یعنی انگلیس دیگر در اتحادیه اروپا نیست، مرکل کارکشته و قدیمی بازنشسته شده و به‌جای او شولتس کم‌تجربه با یک دولت ائتلافی نامطمئن سرکار است که نیازمند تثبیت موقعیت داخلی‌اش است. از دید آنها همه‌گیری کرونا و جنگ اوکراین به خوبی ضرورت استقلال اروپا در زنجیره تامین امنیت انرژی و قدرت دفاع از خود را بیش از پیش عیان ساخته و به همگان نشان داده که مکرون در طرح استقلال راهبردی برای این اتحادیه درست عمل کرده است.

این دسته از کارشناسان معتقدند نه تنها مکرون در مفهوم‌سازی برای آینده اتحادیه اروپا موفق بوده بلکه توانسته در کادرسازی برای خود در سطح اتحادیه ازجمله انتخاب فن درلین به عنوان رئیس کمیسیون، شارل میشل به عنوان رئیس شورای اروپایی، کمیسیونر اقتصادی اتحادیه و بسیاری از مناصب دیگر خوب عمل کند و برخی از کشورهای اروپایی را نیز با تعدادی از برنامه‌هایش نظیر قانون بازارهای دیجیتال، قانون سرویس‌های دیجیتال، ایجاد صندوق مقاوم‌سازی و احیای اروپایی (RRF)، راه‌اندازی صندوق دفاع اروپایی، یا تلاش برای ممنوعیت خرید شرکت‌های اروپایی توسط شرکت‌های غیراروپایی (برای مقابله با چین) همراه کند. لذا این کارشناسان بر این باورند که مکرون در دور دوم ریاست‌جمهوری‌اش در سطح منطقه اروپا فرصت و قدرت عمل بیشتری خواهد داشت و به پشتوانه اتحادیه اروپا در سطح بین‌المللی نیز فعال‌تر و قوی‌تر ظاهر خواهد شد.

منتقدان اما بر این باورند که در عرصه جهانی، وضعیت و صحنه ژئوپلیتیک دنیا نسبت به سال ۲۰۱۷ یعنی دور اول به قدرت رسیدن مکرون، تغییرات جدی کرده و این عرصه پیچیده‌تر و سخت‌تر شده است. مشکلات درون‌اروپایی ازجمله خیزش راست افراطی در مرکز و شرق اروپا، بحران کرونا و بسته شدن مرزها و خودبسندگی ملی و مشکلات برون‌اروپایی نظیر جنگ اوکراین و حمله روسیه به این کشور، خیزش ژئوپلیتیک چین و تحولات اقیانوس آرام و هند تحت تاثیر بازی قدرت‌های بزرگ باعث شده‌اند تا مکرون با مشکلات به مراتب جدیدتری در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی برای تحقق وعده‌هایش و به‌ویژه فرانسه جهانی روبه‌رو باشد. در این رابطه مهم‌ترین چالش‌های فراروی فرانسه در تحقق بلندپروازی‌های جهانی‌اش عبارتند از:

- بحث نوع رابطه با روسیه و جنگ در اوکراین: فرانسه برای تنظیم جایگاه خود در عرصه بین‌المللی اهمیت خاصی به روابط با قدرت‌های بزرگ همچون روسیه می‌دهد. از این رو رابطه با روسیه از زمان دوگل همواره عنصر مهم سیاست امنیتی فرانسه بوده و ترس از روسیه به شکل ترس برخی کشورهای اروپایی از مسکو وجود ندارد و عدم نیاز فرانسه به چتر هسته‌ای آمریکا اعتماد به نفس امنیتی خاصی به آن داده است. این عنصر به واسطه جنگ اوکراین تحت تاثیر قرار گرفته و به نظر می‌رسد تا پوتین در قدرت باشد، این نقیصه برطرف نشود.

- بحث همگرایی اروپایی و آینده آن: بحث همگرایی اروپایی به دنبال درخواست اوکراین برای عضویت در آن تحت تاثیر جدی است. نوع واکنش اروپا به درخواست اوکراین، آینده سیاست همسایگی شرقی اتحادیه و نوع رابطه با روسیه را مشخص خواهد کرد. نوع پاسخ اتحادیه و مواضع اعضای کلیدی می‌تواند به مباحث قبلی درباره اروپای چندسرعته دامن بزند و سختی‌های متعددی را برای اهداف بلندپروازانه اروپایی مکرون ایجاد کند. در زمینه مقابله با مهاجران و پناهندگان، کشورها به دنبال کرونا و امواج اخیر مهاجرت به‌جای شنگن به قوانین ملی خود اهمیت و اولویت خواهند داد. درخواست کشورهای جنوب اتحادیه برای تسهیم بار پناهندگان و تقسیم آنها در اروپا به جای خود باقی است و مشکل‌زا.

- حکمرانی اقتصادی در اتحادیه اروپا: اولویت اصلی فرانسه سیاست تجاری و اقتصادی اروپایی است. مکرون از تعلیق کمک‌های دولتی هر کشور به صنایع داخلی‌شان حمایت می‌کند؛ به امید اینکه شرکت‌های اروپایی شکل بگیرند که البته این به نفع کشورهایی چون فرانسه و آلمان است که می‌توانند میزبان چنین شرکت‌هایی شوند. در این دوره عدم مخالفت فرانسه با برخی توافقات تجاری اروپا با کشورهای دیگر نظیر مکزیک، شیلی، استرالیا و نیوزیلند می‌تواند رخ دهد. با این حال با اجرای دوباره قوانین مالی و سخت‌گیری‌های بودجه‌ای در اتحادیه اروپا در چند ماه آینده و بعد از اعلام پایان دوره همه‌گیری کرونا، برهم خوردن چرخه تامین، مشکلات ناشی از تحریم روسیه و بحث انعطاف مالی دوباره مطرح می‌شود که هرچند ممکن است انعطاف‌هایی در زمینه سرمایه‌گذاری در حوزه دیجیتال، آب و هوا و مقاوم‌سازی از سوی اعضای ثروتمند اتحادیه نشان داده شود، منتها تغییر زیادی نخواهد کرد. بحث انعطاف مالی با مخالفت بنلوکس و کشورهای نوردیک مواجه است و از خطوط شکاف بین اعضای اتحادیه است.

- گذار آب و هوایی: به دنبال حمله روسیه به اوکراین، گذار آب و هوایی در اتحادیه اروپا با شرایط فعلی دشوارتر از همیشه است و به‌ویژه قیمت‌های جدید گاز به خاطر تحریم و حذف گاز روسیه و نحوه تعریف فرانسه از انرژی پاک، این گذار را که مکرون و فرانسه پرچمدار آن هستند، با چالش روبه‌رو خواهند کرد.

- نوع رابطه با آلمان: تحولات سال‌های اخیر در نظم درحال شکل‌گیری اروپایی و ژئوپلیتیک‌تر شدن تحمیلی آلمان از سال ۲۰۱۳ و به‌ویژه بعد از حمله روسیه به اوکراین، تنظیم روابط با برلین را برای مکرون دشوار خواهد کرد و این یعنی کار پاریس برای پیشبرد ایده استقلال راهبردی دشوارتر خواهد شد.

رابطه مکرون با شولتس به خوبی رابطه با مرکل نیست. آلمان به دنبال خرید اف ۳۵ آمریکایی برای تسلیحات اتمی تاکتیکی است که این‌کار پروژه جنگنده مشترک آلمانی- فرانسوی- اسپانیایی را با مشکل مواجه می‌کند. آلمان با تسهیل در نظم مالی اتحادیه اروپا و قوانین ثبات و رشد موافق نیست و نمی‌خواهد یک صندوق بهبود و مقاوم‌سازی جدید (RRF) راه‌اندازی شود. درباره جنگ روسیه علیه اوکراین، فهم از انرژی سبز و گذار آب و هوایی و از همه مهم‌تر در نحوه مواجهه با بریتانیا و تصمیم‌گیری درباره پروتکل ایرلند شمالی بین آلمان و فرانسه تفاوت دیدگاه مهمی وجود دارد.

- چشم‌انداز روابط فراآتلانتیکی: تضاد احتمالی بین همگرایی اروپایی و همگرایی فراآتلانتیکی و اینکه فرانسه قرار است بلندپروازی‌های بین‌المللی خود را چگونه تعریف کند، بر شکل رابطه آن با آمریکا تاثیر خواهد گذاشت. توافق آکوس و نحوه ایفای نقش فرانسه در اقیانوس هند موضوع مهمی است که در زمان خود به بحران در روابط دو کشور انجامید. امروز به‌واسطه تحولات اوکراین ناتو از ضربه مغزی ۲۰۱۹ ادعایی مکرون برگشته و به هزینه اروپا در حال احیا است.ا ین امر پیامدهایی برای مهم‌ترین ایده مکرون یعنی استقلال راهبردی اروپا خواهد داشت و به تضعیف آن خواهد انجامید.

- بحث تضعیف و به حاشیه رفتن استقلال راهبردی: در دور اول مکرون در سخنرانی خود در سوربن برنامه‌های بلندپروازانه‌ای را برای همگرایی اروپا اعلام کرد که به نقشه راه سوربن معروف شد همان موقع از دید بسیاری این برنامه بلندپروازانه اعلام شد. در بین این برنامه‌ها طرح استقلال راهبردی مکرون بیش از همه مورد توجه و بحث قرار گرفت. اما ایده استقلال راهبردی یا اروپایی که می‌تواند دفاع کند، ایده جدیدی نیست و سه دهه در فرانسه سابقه دارد: فرانسوا میتران در سال ۹۲ در برابر بازار آزاد انگلوساکسونی، میتران در سال ۹۶ در برابر جهانی شدن، سارکوزی در سال ۲۰۰۸ و در زمان ریاست قبلی فرانسه بر شورا قول داده بود از اروپا در برابر دنیا دفاع کند یا اولاند در ۲۰۱۶ و بعد از برگزیت دقیقا گفته بود باید اروپا بتواند دفاع کند. علاوه بر این ایده‌های رقیب هم زیاد شده است. نظر به منابع و قدرت کمتر دفاعی اتحادیه و اعتماد بیشتر اعضا به ناتو، امروزه با احیای ناتو با هزینه اروپا روبه‌رو هستیم و این امر بحث استقلال راهبردی را تضعیف کرده است.

- مشکلات داخلی خود فرانسه: اصلاح نظام بازنشستگی، اصلاحات نظام بهداشتی، تعیین ساعت کار، تورم به‌ویژه افزایش قیمت انرژی، اصلاحات اقتصادی و انتخابات پارلمانی ماه ژوئن که در آن راست افراطی به رهبری مارین لوپن و چپ افراطی به رهبری ملانشون به دنبال پیروزی هستند، عرصه را بر مکرون تنگ خواهند کرد و از قدرت او در عرصه بین‌المللی خواهند کاست.

چالش‌های فوق قطعا از توان مکرون برای محقق‌سازی وعده‌هایش در سیاست خارجی این کشور خواهند کاست هرچند فرانسه فرصت‌های متعددی به‌ویژه در عرصه همگرایی اروپایی خواهد داشت. با این حال، فرانسه جهانی نیازمند روابط متوازن با قدرت‌های بزرگ جهانی است و استقلال راهبردی اتحادیه اروپا باید در خدمت این هدف قرار بگیرد؛ درحالی که بسیاری از کشورهای اروپایی از فرانسوی شدن سیاست خارجی اروپا خرسند نیستند و درک آنها از تهدیدات مثلا درک تهدید از روسیه کاملا از نظر شدت و اضطرار با فرانسه متفاوت است.

در زمینه روابط فراآتلانتیکی اگر تلاش فرانسه در این زمینه به معنای جداشدن (decoupling) از آمریکا باشد، هرگز فرصت تحقق نخواهد یافت. نگاه‌ها در اروپا نسبت به اتحاد با آمریکا بسیار متفاوت است. آلمان و لهستان مخالف تغییر در سطح روابط فراآتلانتیکی هستند. کشورهای مرکز و شرق اروپا نیز بیشتر معتقدند در زمان بحران ازجمله تنش با روسیه این آمریکاست که به کمک آنها می‌‌آید تا فرانسه؛ بنابراین فرانسه اگر به بهانه استقلال راهبردی به دنبال فرانسوی‌‌کردن سیاست خارجی و دفاعی اروپا برود، موفق نخواهد شد و اروپا نیازمند صدایی اروپایی و نه فرانسوی در زمینه استقلال راهبردی است که رسیدن به آن دشوار به نظر می‌‌رسد.

از دید بخشی از اروپا استقلال راهبردی با طعم فرانسوی یعنی تمرکز بر ساحل و آفریقا و شرق آسیا و تمرکز کمتر بر روسیه و تداوم روابط اقتصادی با چین. به قول گارون والش در فارین پالیسی فرانسه باید گولیسم اروپایی را جانشین گولیسم ملی یا فرانسوی کند؛ پس تا زمانی که سیاست خارجی و دفاعی اروپایی به سمتی نرود که دغدغه‌های کشورهای شرق و مرکز اروپا را رفع کند و نتواند ساختارهایی ایجاد کند که به توافق جداگانه شرق با روسیه نینجامد و طرح‌هایی مانند نورد استریم ۲ را مانع نشود، امکان استقلال وجود نخواهد داشت و تلاش‌‌های فرانسه در این زمینه به جای بازنگری در روابط فراآتلانتیکی به منزوی‌‌شدن بیشتر این کشور در اروپا منجر خواهد شد.

در زمینه همگرایی اروپایی در زمان‌هایی که فرانسه بلندپروازی‌های جهانی خود را دنبال می‌کند، اتحادیه اروپا هنوز نتوانسته به عنوان یک بازیگر ژئوپلیتیک معتبر مطرح شود. این اتحادیه برای این کار باید بتواند وابستگی‌های نامتقارن خود را کم کند (مثلا کمتر به آمریکا وابسته باشد)، زنجیره تامین خود را متنوع سازد و بتواند از اتحادیه در برابر اقدامات مبتنی بر زور یا مداخلات نظامی دفاع کند. اتحادیه در اغلب این موارد ناموفق بوده است. اتحادیه، فرانسه و آلمان تلاش‌های زیادی در دهه اخیر برای همگرایی کرده‌اند؛ منتها هرچه بیشتر به هم نزدیک شده‌اند بیشتر به آمریکا وابسته شده‌اند و جنگ اوکراین دقیقا انعکاس این موضوع است.

در بحث روابط با قدرت‌های بزرگ به‌ویژه رابطه با چین، مکرون تلاش بسیاری برای توسعه روابط اقتصادی و سیاسی با پکن از خود نشان داده اما در عین حال، درپشت پرده از تلاش‌های اتحادیه اروپا برای محدودسازی چین در زیرساخت‌های ۵ جی و انتقاد از وضعیت حقوق بشر آن و عدم اجازه به شرکت‌های چینی برای خرید شرکت‌های های‌تک اروپایی حمایت کرده است. در نهایت اما تعهد مکرون به جهانی‌سازی و تجارت آزاد، چسبندگی پاریس به پکن را بیشتر خواهد کرد. درباره سیاست آب و هوایی و سیاست انرژی، شرق و مرکز اروپا با سیاست‌های فرانسه موافق نیست و نیازی به اقدامات رادیکال نمی‌بیند.

مکرون برای غلبه بر این مقاومت نیازمند کمک آلمان است که با آن در بحث تعریف انرژی سبز و نحوه گذار آب و هوایی اختلاف دارد. با در نظر گرفتن آنچه گفته شد، به نظر نمی‌رسد که تلاش‌های مکرون در دور جدید برای نقش‌آفرینی به عنوان یک قدرت متوسط با تاثیرات جهانی، به آسانی به نتیجه مطلوب پاریس بینجامد و فرانسه به خاطر محدودیت منابع و نیازش به سرمایه‌گذاری و فروش تسلیحات و دیگر محصولات و خدمات فرانسوی نخواهد توانست در سطح بین‌المللی تاثیرگذاری مدنظرش را داشته باشد. مکرونیسم فرصت‌هایی را برای فرانسه ایجاد کرده و خواهد کرد اما دیپلماسی یک‌نفره، غیرمنسجم و فرصت‌طلبانه او در کنار چالش‌های مذکور باعث خواهد شد تا فرانسه از معضل همیشگی‌اش یا همان ناتوانی در رسیدن به تاثیرات چشمگیر در سطح جهانی فراتر نرود.

منبع: دنیای اقتصاد

399178

سازمان آگهی های پرسون