به گزارش سایت خبری پرسون، سهیل احمدی، استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه سیاست در باب زوال گفتمانی اصلاحطلبان گفت: تحلیل اصلاحات از پیچیدگیهای گذشته درآمده و تبدیل به یک امر بسیط شده است. یعنی نسبت به گذشته به دلیل تحولاتی که به مرور زمان رخ داده است، شناخت جریانشناسی اصلاحات سادهتر و راحتتر شده.
وی افزود: من همواره به کسانی که قصد شناخت این طیف را دارند، توصیه میکنم چندان خود را در قید و بند کتب قرار ندهند و ذهن خود را با خواندن کتابهای متعدد مشوش نسازند. به عقیده من اصلاحات دارای تئوریسینها و نظریهپردازانی است که از قضا خیلی از آنها تا پیش از انقلاب در خارج از کشور مثل آمریکا، انگلیس و آلمان و... مشغول تحصیل بودند. اگر روی این اشخاص و نوع جاگیری آنها در بدنه نظام شناخت دقیق داشته باشیم، طیف اصلاحات را به خوبی شناختهایم.
قرآنی به نام نظریه برینتونی
احمدی ادامه داد: بنده دو منبع را معرفی میکنم تا مخاطبین با استفاده از آنها بتوانند به کُنه و حقیقت طیف اصلاحات پی ببرند. اول، مقالهای است با عنوان «آسیبشناسی انقلاب اسلامی و تئوری ترمیدوری برینتونی» نوشته مرتضی شیرودی و دومین منبع، سخنرانی حضرت آقا در مردادماه سال ۷۹ در دیدار کارگزاران نظام که آن زمان اصلاحطلبان هستند.
این استاد دانشگاه بیان کرد: نظریه برینتون که اصلاحطلبان به شدت با آن مأنوس هستند، برای انقلابها سه مرحله را در نظر گرفته است. اول، ما شاهد حضور میانهروها و مشاهیر در صحنه سیاست هستیم. وقتی این طیف نتوانست که در سیاست توفیقی کسب کند، نوبت به رادیکالها یا به اصطلاح انقلابیها میرسد، اما آنها نیز ناکام میمانند و مردم طردشان میکنند. در مرحله آخر، از دل گروه اول و گروه دوم طیفی سر در میآورد موسوم به اصلاحات که یا جریان انقلاب را به اصل اولیه خویش باز میگرداند یا این انقلاب دچار فروپاشی میشود.
احمدی گفت: جالب است که شبیه به این نظریه در تاریخ انقلاب اسلامی هم تا حدودی عملی شده است. ما در ابتدا شاهد حضور شخصیتهای شناخته شدهای مثل مهندس بازرگان در سطح قدرتگیری سیاسی هستیم؛ افراد تحصیلکرده، دارای تجربه و به شدت میانهرو. از آن پس به تعبیر برینتون «رادیکالهای انقلابی» پا به عرصه قدرت میگذارند. پس از نهضت آزادی، روحانیت است که منابع قدرت را در ایران دراختیار میگیرد که این روند تا دوران مرحوم هاشمی ادامه دارد. از دوره هاشمی به بعد مردم از آن شور انقلابی و تفکرات ایدئولوژیک اول انقلاب فاصله گرفتند و عبور کردند تا اینکه به دوم خرداد و اصلاحات رسیدند.
سرگردانی گفتمان اصلاحات
وی افزود: اما برای انطباق کامل نظریه برینتون با تاریخ انقلاب نیاز بود که پس از ورود اصلاحات، انقلاب به سمتی برود که یا به فروپاشی برسد یا به جایی که عملا اسمش را نشود انقلاب اسلامی گذاشت. در همان دوران و در سال ۷۹ بود که حضرت آقا طی یک سخنرانی این مسیر و تحول مذکور را تحلیل کردند و با صراحت گفتند که اصلاحات باید گفتمان خود را مشخص کند؛ چرا که این مسیرِ درپیش گرفته شده «بیگفتمانی است».
احمدی گفت: در اینجا لازم است نکتهای را بیان کنم؛ عدهای از حلقه کیان و نظریهپردازان اصلاحات ضمن اینکه در ابتدای انقلاب حاضرین عرصههای امنیتی کشور بودند و از تفکر و گفتمان اقتصادی بهره میبردند، پس از حضور در مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری و موضوع فروپاشی شوروی دست به تغییر نظر زدند و به سمت توسعه سیاسی رفتند. این طیف تا این جای کار از گفتمان برخوردارند و راه را برای حضور سیدمحمد خاتمی آماده کردند، اما پس از دوم خرداد، آنها دچار نوعی سرگردانی شدند که نتوانستند از آن، گفتمان مشخصی را اخذ کنند و نتیجتاً در راهنمایی مردم به بنبست رسیدند.
خاتمی، گورباچف نیست!
او بیان داشت: در چنین زمانهای حضرت آقا در سخنرانی معروف سال ۷۹ به شکل ضمنی از اصلاحات میخواهد تا موضع خود را به طور شفاف مشخص کند. ایشان تلویحاً بیان کردند آنچه که از اصلاحات به نظر میآید، نظریهای است شبیه به چیزی که درباره شوروی اتفاق افتاده است. یعنی حضور یلتسین و گورباچف و پس از آن شعارزدگی بیش از حد و حرکت به سمت مدرنیته؛ تا اینکه ما شاهد فروپاشی شوروی باشیم. حضرت آقا به صراحت بیان کردند که فضای رسانهای به سمتی میرود تا حقیقت اجتماعی را به شکل دیگری جلوه دهد. واقعیت رغبت و تمایل مردم به انقلاب است، اما دست مطبوعات به سمتی است که این حقیقت را وارونه به نمایش بگذارد. نکته بعدی که حضرت آقا به آن اشاره دارند، این است که معنا و مقصود از اصلاحات مشخص شود تا ابهامی در باب آن به وجود نیاید. رهبری تأکید دارند که هدف از اصلاح و اصلاحطلبی چیست.
پژوهشگر مطالعات سیاسی ادامه داد: ایشان به صراحت اخطار میدهند که نسبت به این موضوع اصلاحات دقت نظر وجود داشته باشد تا یک وقت این مفهوم مساوی با بازگشت به رژیم قبلی و سیاست غیر از انقلاب اسلامی تلقی نشود. به نوعی باید گفت این هشدارهای حضرت آقا حکایت از آن دارد که ایشان از سال ۷۹ پی بردند که اصلاحات دیگر کم آورده است. نظریه پردازان اصلاحات از دوره ۴ ساله اول خاتمی ناامید شدند. این امر موجب شد از دل خود اصلاحات دو بخش مشتق شود که یکی به سمت توسعه سیاسی رفته و دیگری، پافشاری به براندازی نرم و طرح برینتونی داشته باشد که البته در اینباره هم حضرت آقا اشاراتی داشتند و گفتند که این طرح آمریکایی به خطا رفته، اول این که خاتمی گورباچف نیست و اسلام هم کمونیست نیست. حرف اخیر آقا اگرچه اشاره ظاهریاش به دین است، اما مقصود اصلی مردماند، یعنی مردم ما مسلمان هستند و پای عقاید خود میایستند.