به گزارش سایت خبری پرسون، عباس مدحجی در یادداشتی نوشت: استانهای خراسان رضوی(شرق کشور) کردستان(غربی کشور) البرز(مرکز کشور) و لرستان (همجوار خورستان) مدارس و ادارات را تعطیل میکنند. احتمالا چون سلامتی شهروندانشان را جدی میگیرند.
ستاد بحران استان خوزستان که در چنین مواقعی وظیفه ی اعلام تعطیلی را دارد، روز اول را بدون هیچ واکنش و اطلاعیه ای میان سردرگمی و پرسش های مکرر مردم طی میکند روز دوم میشود.
اطلاعات میزان گردوخاک چندشهر در سامانه آنلاین بروز رسانی نمیشود. اما خاک هنوز پدیده غالب است. مردم تا شب همچنان سردرگم، منتظر و این بار مستاصل از گذراندن یک روز خاکی دیگر برای برنامه ی کاری فردا هستند.
استانداری استان خوزستان بعد از ساعت یازده شب اعلام میکند برای فردا فقط مدارس مقطع ابتدایی و پیش دبستانی ها تعطیل هستند. و بقیه مقاطع و دانشگاه ها و ادارات با تاخیر دو ساعته کار خود را آغاز کنند.
خودِ این اطلاعیه علاوه بر اینکه مشخص نشد چرا اینقدر دیر روی خروجی سایت استانداری قرار گرفته کلی ابهام داشت که تاپایان شب دائم در فضای مجازی تکمیل و اصلاح میشد مثل: دوساعت تاخیر یعنی دقیقا چه ساعتی؟ ریه و سلامت دانش آموز کلاس هفتم و هشتم چه فرقی با کلاس شیشم و پنجم داره؟ شیفت بعدظهریا چی؟ اونی که کار اداری داره، فردا بره اداره یانه؟ من شهرستانم، فردا برم دانشگاه؟ اگه کسی بیماری تنفسی داره بعد از ساعت ده میتونه بره دنبال کارش؟ و... با تمام این تفاسیر صبح میشود.
دانش آموزان متوسطه، دانشجویان و کارمندان با تاخیر به محل کار میروند در حالی همچنان گردو خاک پدیده غالب جوی خوزستان است و متعجب که چرا تعطیلشان نکردند. بخش های غیر اداری و غیردولتی هم کلا در معادلات سلامتی و گردوخاک به حساب نمی آیند که در این باره تردیدی داشته باشند.
ساعت ۸ و سی دقیقه صبح، وقتی هم به محل کار یا تحصیل رسیده اند یا در حال رسیدن اند اعلام میشود که بعلت استمرار گردوخاک حالا!!! تمام مدارس و ادارات و دانشگاه ها تعطیل هستند. اطلاعیه ای که قطعا ساعت یا دقایقی بعد بدست مخاطبش میرسد.
کارمندی که سرکار رفته، ارباب رجوعی که به اداره مراجعه کرده، دانش آموز و معلمی که به مدرسه رفته، دانشجویی که خودرا به دانشگاه رسانده و هرکسی هرطوری با اینها ارتباط داشته از سرویس گرفته تا والدین و فرزند و همکار همه تاحد امکان خاک را نوش جان کردند با این تفاوت که دیگر اعصاب هم ندارند. با یک تیر دو نشان بازگشتن دانش آموزان اما فاجعه ای جداست. حسابی که ریه هاش پُرشد، سرویسی که دیگر برنمیگردد، والدینی که ممکن است در خانه نباشد، دانش آموزی که در مسیر و زمان تلف شده ی مدرسه و خانه فرصت شیطنت دارد و مدیری که باید از سلامت دانش آموزانش تا منزل مطمین شود وضعیت ادارات که کمدی جالبی ست. کارمندی که تازه رسیده با ارباب رجوعی که در اتاق یا سالن یا پشت در منتظر است مواجه میشود.
همینکه میخواهند بسم الله کنند خبر میرسد تعطیل است. تاسف بار است وضعیت التماس یا تهدید ارباب رجوع برای انجام کارش و امتناع کارمند. آنهم هردو بازبان روزه، ریه ی خاکی، ترس کرونا و تحمل گرما در حالی که تلفن هردو زنگ میخورد که باید به فکر بازگشت فرزندانشان از مدرسه هم باشند و اینها تنها درحالی ست که این رفت و آمدها و بی برنامه گی ها به حادثه ای، تصادفی، عودِ بیماریی یا حتی درگیری لفظی و فیزیکی نینجامد. که نتایجش غیر قابل پیش بینی است آری، اینگونه است که میتوان از بحران، یک فاجعه ساخت و علاوه بر سلامت، اعصاب و روان مردم را هم تست کرد. بالاخره استانداری که هم "ویژه" باشد هم سابقه وزارت داشته باشد غنیمت است. ستاد بحرانش که معجزه است. کلا مدیریت استان یک شکست قبل از جنگ است./پایان ذکر مصیبت