شوخی لیلی گلستان با مهدی سحابی

لیلی گلستان می‌گوید احساس می‌کند در همه زندگی‌اش، چیزی حمل کرده‌ است. او می‌افزاید مهدی سحابی هم همین‌طور بود؛ هم نقاشی می‌کرد، هم ترجمه می‌کرد، هم مجسمه می‌ساخت، هم کار چوب و نجاری می‌کرد و... او تاکید می‌کند هر دو از این لحاظ که از صبح تا شب، کاری برای انجام‌دادن داشتند و تعهد و مسئولیت انجام‌دادن کاری را بر دوش می‌کشیدند بسیار شبیه یکدیگر بودند.
تصویر شوخی لیلی گلستان با مهدی سحابی

به گزارش سایت خبری پرسون، مهدی سحابی که نامش در ذهن بسیاری از ما با ترجمه «در جست‌وجوی زمان از دست رفته» مارسل پروست، «مادام بوواریِ» گوستاو فلوبر، «سرخ و سیاه» استاندال و... گره خورده است این روزها، آثارش روی دیوار موزه هنرهای معاصر تهران است. نمایشگاهی با عنوان «مروری بر آثار مهدی سحابی» که به همت گالری مژده به مدیریت مژده طباطبایی و بنیاد سحابی روی دیوار رفته است و تا یکشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۰ میزبان علاقه‌مندان خواهد بود.

آبان ۱۳۹۵ در مراسم بزرگداشت مهدی سحابی که با حضور لیلی گلستان، اصغر نوری و سیروس علی‌نژاد در شهرکتاب مرکزی برگزار شد، گلستان از چگونگی شکل‌گیری دوستی‌اش با سحابی گفت و توضیح داد که سحابی در سال ۱۳۶۸ یک نمایشگاه در گالری او برگزار کرد. گلستان افزود هنگامی که شنیدم او نقاشی می‌کند برایم جالب شد که یک مترجم در گالری یک مترجم دیگر نمایشگاه برپا کند. از لیلی گلستان می‌خواهیم اکنون که ۳۲ سال از آن دوستی می‌گذرد، در آبان ۱۴۰۰ و به بهانه برگزاری نمایشگاه «مروری بر آثار مهدی سحابی» در موزه هنرهای معاصر تهران کمی بیشتر از جزئیات چگونگی شکل‌گیری آن دوستی بگوید و او چنین می‌گوید: «من مهدی سحابی را از کتاب‌هایش می‌شناختم و خودش را اصلا نمی‌شناختم تا اوایل انقلاب که شنیدم نقاشی هم می‌کند و اساسا نقاشی خوانده است و علاقه‌مند شدم حالا که گالری دارم از یک مترجمِ همکار دعوت کنم تا نمایشگاه نقاشی‌اش را در گالری من برگزار کند. تلفنش را از دوستان گرفتم، به او زنگ زدم، خودم را معرفی کردم و از او خواستم این لطف را در حق من بکند و اولین نمایشگاه نقاشی‌اش را در گالری گلستان بگذارد. سحابی با خوشحالی تمام از این پیشنهاد استقبال کرد و بعد یکدیگر را دیدیدم و معاشرت‌های خانوادگی‌مان با همسرش و فرزندان کوچکش آغاز شد و زمان برگزاری نمایشگاه را تعیین کردیم و در سال ۱۳۶۸ نمایشگاه «ماشین‌های قراضه» او در گالری گلستان برگزار شد که سروصدای بسیاری هم به پا کرد و برای همه بسیار عجیب بود که این مترجم شناخته‌شده، به این خوبی و درجه یکی نقاشی می‌کند. بعد دومین نمایشگاه «ماشین‌های قراضه» او را برگزار کردیم که باز هم مورد استقبال قرار گرفت و در مطبوعات هم بسیار در موردش نوشتند. برگزاری نمایشگاه‌های مهدی سحابی در گالری من که آخرین آن‌ها «دیوارنوشته ها»ی او بود، نمایشگاهی بسیار زیبا، همواره باعث افتخار من بود.»

«ماشین‌های قراضه» مهدی سحابی در نمایشگاه «مروری بر آثار مهدی سحابی» در موزه هنرهای معاصر

گلستان ادامه می‌دهد: «به واسطه برگزاری همین نمایشگاه‌ها در گالری گلستان بود که رابطه‌مان صمیمانه‌تر شد و گروهی از دوستان بودیم که حتما هر دو هفته یک‌بار دور یکدیگر جمع می‌شدیم، با هم تبادل‌ نظر می‌کردیم و بسیار خوش می‌گذشت. ما بسیار هم‌عقیده بودیم، در مورد ادبیات و نقاشی بسیار مانند هم می‌اندیشیدیم و این تفاهم سلیقه، دوستی‌مان را عمیق و عمیق‌تر کرد که من همواره به آن افتخار می‌کنم.»

لیلی گلستان در همان جلسه گفته بود «سحابی از گروه ما بود، گروهی که کارگرها نام داشت و از یک جمع ۶ نفره تشکیل شده بود. این اسم را خودم برای گروه انتخاب کرده بودم چون زمانی یک روزنامه‌نگار از من پرسیده بود خودم را بیشتر گالری‌دار می‌دانم یا مترجم و من جواب داده بودم: خودم را بیشتر یک عمله می‌دانم!»

از او می خواهیم در مورد دیگر اعضای این گروه، ویژگی‌های کارهایشان و روزگار هم‌نشینی‌شان بگویید و گلستان با خنده چنین می‌گوید: «ما نام این گروه را، عمله یا حمال گذاشته بودیم و بی آن که بخواهم این شغل را کوچک بشمارم، هرچند چنین عنوانی نباید با ما جور می‌بود، اما جور بود. خاطرم هست در مراسم رونمایی از آن جلد از کتاب «تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایرانِ» نشر ثالث که در گفت‌وگو با من بود از مهدی سحابی دعوت کردم که در این مراسم حاضر شود و در مورد من صحبت کند. مهدی، زنده‌یاد محمدعلی سپانلو و آقای محمود دولت‌آبادی آمدند و متاسفم که از این سه عزیز، دو نفرشان دیگر در کنار ما نیستند. آن‌چه در آن مراسم گفته شد موجب افتخار من بود. مهدی در خلال صحبت‌هایش گفت لیلی از صبح تا شب کار می‌کند و واقعا یک کارگر است. من همان‌جا گفتم کارگر نیستم، عمله‌ام و حمال و همه خندیدند اما واقعا همین بود که گفتم و احساس می‌کنم در همه زندگی‌ام، حمل کرده‌ام. خودِ مهدی هم همین‌طور بود؛ هم نقاشی می‌کرد، هم ترجمه می‌کرد، هم مجسمه می‌ساخت، هم کار چوب و نجاری می‌کرد و... ما از این لحاظ که از صبح تا شب، کاری برای انجام‌دادن داشتیم و تعهد و مسئولیت انجام‌دادن کاری را بر دوش می‌کشیدیم بسیار شبیه یکدیگر بودیم. (به شوخی) شاید آن‌چه حمل می‌کردیم با یکدیگر متفاوت بود اما من و مهدی سحابی، هر دو حمال بودیم. گروهی به آن صورت نبود و این جزئی از خنده و شوخی جمع‌مان بود.»

سوال آخرمان از لیلی گلستان این است؛ «سحابی برای ما، آدم‌های معمولی، مترجمی است که افسانه ترجمه‌ناپذیری «در جست‌وجوی زمان ازدست‌رفته» مارسل پروست را شکاند. به نظرتان این از کوتاهی ماست که سحابی مترجم را بیشتر می‌شناسیم تا سحابی نقاش را یا از قدرت قلم او در حوزه ترجمه؟» و گلستان چنین پاسخ می‌دهد: «طبیعی است اگر سحابیِ نقاش کم‌تر و سحابیِ مترجم، بیشتر معروف است. ادبیات بسیار بیشتر از هنرهای تجسمی مورد استقبال عموم مردم است و فراموش نکنید هنرهای تجسمی در قیاس با ادبیات، پیشینه و تاریخچه‌ای در ایران ندارد و هنوز مردمِ عادی، تابلوی نقاشی نمی‌خرند تا به دیوارشان بزنند اما کتاب می‌خرند و کتاب می‌خوانند. هرچند ممکن است کتاب‌هایی که می‌خرند و می‌خوانند عامه‌پسند باشد اما از نظر من هیچ ایرادی ندارد، چراکه فعل خواندن است که اهیمت دارد. هرچه می‌خواهند بخوانند، فقط بخوانند. چرا که با این خواندن، هرچه که باشد حتی کتابی بسیار معمولی و بسیار عامه‌پسند، به هر حال وقت‌شان تلف نمی‌شود. این خواندن برای من بسیار مهم است، اگرچه می‌دانم بسیاری از خانواده‌ها روزنامه و مجله هم نمی‌خوانند ولی به هر حال خواندن بیش از دیدن مورد استقبال مردم است. مردم کم‌تر از آن میزانی که به کتابفروشی‌ها سر می‌زنند به گالری‌ها می‌روند پس این عجیب نیست که مهدی سحابیِ مترجم، معروف‌تر از مهدی سحابیِ نقاش است و طبیعی است که چنین باشد.»

لیلی گلستان در پایان در مورد نمایشگاه «مروری بر آثار مهدی سحابی» نیز چنین می‌گوید: «نمایشگاه «مروری بر آثار مهدی سحابی» در موزه هنرهای معاصر تهران فوق‌العاده و شامل کارهایی است که من هم اولین بار بود می‌دیدم‌شان، از جمله مجسمه‌هایی که حتی آن زمان که به خانه‌اش رفت‌وآمد می‌کردم هم ندیده بودم. بعضی از نقاشی‌های «ماشین‌های قراضه»‌اش را هم ندیده بودم. چون تقریبا تمام نقاشی‌های این مجموعه طی دو نوبتی که در گالری گلستان به نمایش گذاشته شد به فروش رسید و قطعا این آثار را بعدتر کشیده است. نمایشگاهی فوق‌العاده با چیدمانی درست و تجلیلی درجه یک از هنرمندی دو وجهی؛ یک وجه ادبیات و یک وجه هنرهای تجسمی. بسیار حیف شد که ما مهدی سحابی را از دست دادیم. هرچند همه‌مان می‌رویم و هرکدام به گونه‌ای اما رفتن برای مهدی بسیار زود بود و می‌توانست تا مدت‌های مدید نقاشی‌های زیبا بکشد و کتاب‌های زیبا ترجمه کند؛ مترجم و نقاشی فوق‌العاده که دوستی با او موجب افتخار من بود.»

منبع: خبرآنلاین

370616

سازمان آگهی های پرسون