این دانه ها جوانه خواهند داد؟!

کودکان کار هنگامی که می بینند هم سالان خود درس می خوانند و فرصت های رفاهی، تفریحی و تحصیلی مختلفی دارند؛ در حالی که آن ها از این فرصت ها محروم هستند؛ دائم خود را با آنها مقایسه می کنند و این خود منشاء آسیب های مختلف در آن ها است.
تصویر این دانه ها جوانه خواهند داد؟!

به گزارش سایت خبری پرسون، زهرا نقبائی نوشت:

همه ما کم و بیش با کودکانی که در خیابان مشغول فروختن فال، دستمال، آدامس و غیره هستند؛ روبه رو شده ایم. یکی از این کودکان آرزو است. هفت سال دارد و فال می فروشد. ساکن خیابان شوش است؛ اما مثل خیلی های دیگر بیشتر در مناطق بالا کار می کند. برخی دیگر از این کودکان کسانی هستند که در سطح شهر قابل مشاهده نیستند؛ اما در سنین پایین کار می کنند. کودکانی که اصطلاحا «کودکان کار» نام گرفته اند. این گزارش درباره همه کودکانی ست که رویای زندگی کردن دارند. برخی از آن ها چون آرزو در سطح و روزمرگی هایمان قابل مشاهده هستند و برخی در هیاهوی شهر و منطقه مان- بدون دیده شدن- مشغول زندگی هستند که در کار گره خورده است. نوک پیکان این گزارش به سمت هیچ نهاد، مسئول و انسانی نیست؛ جز همه نهاد، مسئول و انسان ها.

وقتی کودک بودن درد دارد
نیم ساعتی بود حواسم بهش بود. نمی رفت سمت آدم ها، انگار امروز اصراری نداشت چیزی بخرند. شاید هم از اصرار خسته شده بود. مدام زل می زد به شیشه مغازه ها،آدم ها و غیره... سر و ته خیابان را می رفت و می آمد و همین کارها را تکرار می کرد. منتظر بودم. یعنی وانمود می کردم منتظر کسی هستم. نیم ساعتی که گذشت رفتم پیشش و صدایش کردم.
دنبالم آمد. در زمانی کم درباره خیلی چیزها حرف زدیم. می گفت: باید زود برود؛ باید کار کند. ظاهرش نا مرتب بود و مدام ناخن هایش را می جوید. چرا یک دختر بچه هفت ساله باید انقدر مضطرب باشد؟

از او می پرسم اینجا چه کار می کند و چرا مدرسه نمی رود؟
می گوید: هنوز شناسنامه ام درست نشده که به مدرسه بروم. همین جوری مقنعه پوشیدم. باید خرج خانه در آورم. بابام دستش شکسته. پا و کمرش درد می کند. یک چشمش کور است. مادرم اجازه نمی دهد مدرسه بروم. می گوید اگر کار نکنی کسی نیست خرجمان را در بیاورد.
متوجه می شوم یک برادر دیگر دارد که صبح ها مدرسه می رود و بعد از ظهر ها کار می کند. متوجه می شوم او برای خرجی خانه و برادرش برای پرداخت قبض آب و برق کار می کنند. متوجه می شوم میانگین روزی ده هزارتومان در می آورد؛ فال هایش را دانه ای 500 تومان می فروشد و پولش را می دهد مادرش. متوجه می شوم دوست دارد درس بخواند و یاد بگیرد و همه چیز داشته باشد اما... می گویم: حالا چرا ناخن می خوری؟! دلیلش را خودم بهتر می دانم؛ اما می گذارم او بگوید: عادت کرده ام. می گوید: باید بروم. باید کار کنم. می رود و دوباره زل می زند به شیشه مغازه ها...
45 دقیقه ای پیاده می آیم. داخل خیابان آذربایجان پسرک پای بساط پدرش نشسته و انگار کمکش می کند. حواسم نیست چه می فروشد. می خواهم با او صحبت کنم. نمی خواهد. انگشت شصتش زخمی و مدام هم توی دهانش است.
می روم به سمت خیابان ولیعصر، در خیابان ولیعصر کودکی روی کارتن خوابیده. به نظر 10 یا 12 ساله است. ظهر و گرم است. دفترچه و خودکارم را در می آورم؛ می روم به سمتش؛ یکی از مغازه دارها می گوید: محمد پاشو معروف شدی و می خندد..
در راه برگشتنم محمد نیست. شاید رفته جای دیگری خوابیده یا چه می دانم...

این شهر کودک کار کم ندارد. کودکانی که تعداد کمی شان قابل دیدن هستند؛ تعداد بیشتری شان جلوی چشم نیستند و در جاهای مختلف کار می کنند و به عبارت صحیح تر به بیگاری مشغول هستند؛ خانواده هایی دارند که دچار یا در معرض آسیب های اجتماعی هستند. پدر و مادرهایی دارند که از فقر، اعتیاد، طلاق، بی کاری، ناتوانی جسمی و غیره رنج می برند. کودکانی مثل آرزو دارند که آرزوهایشان بزرگ و دستانشان کوچک است . مثل آرزو وقتی از حسرت رفتن به مدرسه حرف می زند و مدام ناخن های نداشته اش را به سمت دهانش برای جویدن می برد...
غروب شده که سوار تاکسی می شوم. لحظه ای چشمانم را می بندم و آرزو می کنم خوابم نبرد. خوابمان نبرد... آینده این بچه ها چه خواهد شد؟ این دانه ها جوانه خواهند داد؟!

کودکانی که از فقر خانواده ها رنج می برند
سید یعقوب موسوی، جامعه شناس و استادیار دانشگاه در خصوص قوانین مربوط به کودکان کار می گوید: طبق قوانین بین المللی، کار کودک ممنوع است و دستگاه های مجری باید با آن برخورد کنند. این منع در خصوص کار کودکان زیر سن قانونی( این سن در کشورهای مختلف از 15 تا 18 سال متغیر است. در ایران زیر 15 سال را در نظر گرفته اند) است. این کودکان به دلیل عدم آمادگی جسمی، فیزیکی، روحی و روانی فاقد آمادگی اشتغال هستند. در جوامع توسعه یافته در حوزه کار از افراد آماده و دارای نیروی کامل جسمی- روانی استفاده می کنند. در سنین کودکی بچه ها باید با فراغ بال دانش، فرهنگ، مهارت، تعلیم و تربیت را فرا بگیرند؛ تا برای ورود به بازار کار و آینده آماده شوند. این موضوع در کشور ما نیز پذیرفته شده است؛ اما وجود عارضه، مشکلات و مسائل در خانواده ها باعث فرستادن بچه ها در سنین پایین به انجام کار می شود.
موسوی با بیان این که آمار دقیق در رابطه با کودکان کار در ایران مشخص نیست و تعداد این کودکان در بعضی مناطق کم تر و برخی بیشتر است می گوید: در کلان شهرها تنها تعدادی از کودکان کار قابل رویت هستند. بر این اساس تعداد زیادی نیز در کارگاه ها و صنایع سخت در محیطی نا مطلوب با حقوق و دستمزد پایین، با کار سنگین و طاقت فرسا مشغول به کار هستند. این محیط نا سالم منشاء ایجاد عارضه های روحی-روانی در آن ها است. شاید برخی معتقد باشند اشتغال کودک برای او خوب و کودک را به اصطلاح آب دیده می کند. اما این موضوع تنها در تعداد کمی از کودکان مشاهده شده است. آمار نشان می دهد معمولا اشتغال کودک برایش عواقب منفی به بار می آورد.
او هم چنین در خصوص آسیب های روانی و اجتماعی در کودکان کار اظهار می کند: بسیاری از این کودکان از عارضه های روحی، روانی و ناهنجاری های شخصیتی در زندگی اجتماعی، ارتباط با افراد و اجتماع رنج می برند. کودکان کار هنگامی که می بینند هم سالان خود درس می خوانند و فرصت های رفاهی، تفریحی و تحصیلی مختلفی دارند؛ در حالی که آن ها از این فرصت ها محروم هستند؛ دائم خود را با آنها مقایسه می کنند و این خود منشاء آسیب های مختلف در آن ها است.

موسوی از آمار بالای جرم و بزهکاری در آینده این افراد خبر می دهد و اضافه می کند: آمار نشان می دهد تعداد زیادی از این مجرمین و بزهکارها در کودکی به دلیل شرایط یا اختلال خانوادگی، محروم از مدرسه، خانه،کانون پرورش و رفاهی هستند. این کودکان در واقع قربانی فقر خانواده های خود می شوند.

امروزه در کشورهای توسعه یافته دولت ها به همت نهادهای خصوصی برای آینده بهتر کودکان و جامعه خود موقعیت و برنامه های مختلفی در مدارس و جامعه برای بچه ها در نظر می گیرند.

334918