به گزارش سایت خبری پرسون، امید جهانشاهی نوشت: تحولات سریع و پیش روی برق آسای طالبان و سقوط حکومت افغانستان 3 درس دارد:
1. هیچ خطری جدی تر از فساد نیست
همه تحلیلها در مورد چرایی سقوط سریع و ساده ارتش ملی افغانستان با حدود 300 هزار نیرو در مقابل کمتر از 80 هزار شبه نظامی طالبان بر یک نکته تاکید میکنند: فساد گسترده دولت افغانستان.
این سقوط ساده و مایوس کننده پیش از هر چیز و بیش از هر چیز نشان داد فساد تا چه حد می تواند پایههای یک نظام سیاسی را تضعیف و تهدید کند. فساد مهمترین چیزی است که مردم را از حکومت جدا میکند. باعث بی اعتمادی به دولت و هم بی اعتنایی به خطر دشمن می شود و هم باعث ناکارامدی سیستم حکومت. از این رو به جرات می توان گفت هیچ چیز مهمتر از مبارزه با فساد نیست.
دکتر احمد توکلی در سال 1395 در برنامه «دست خط» گفته بود:
«من سال 46 فعالیت سیاسی را شروع کردم و تاکنون که درخدمت شما هستم با این تجربه به آینده مینگرم و عقیدهام بر این است که جمهوری اسلامی را تا چشم کار میکند و افق را میبیند، کودتا برنمیاندازد، تجاوز نظامی هم آن را برنمیاندازد، چون مردم ایران نشان دادهاند وقتی پای بیگانه به میان میآید متحد میشوند، انقلاب مخملی هم نتیجهای نمیدهد، اما اگر با فساد مبارزه نکنیم حتما جمهوری اسلامی را ساقط میسازد؛ فساد هر حکومتی را ساقط میکند.»
2. غرب گرا نباشیم، ایران گرا باشیم
سقوط ساده دولتی که دوست آمریکا بود و میلیاردها دلار برای حمایتش هزینه شده بود، گروهی را مایوس و گروهی را ذوق زده کرده است.
گروه سرخورده آنهایی هستند که به هر دلیل که جای تحلیلش اینجا نیست، تصور می کردند دوستی و همنشینی با آمریکا راه نجات و تضمین ثبات است. این گروه «غرب گرایی» را چون مدال افتخاری برای خود می دانند و آنرا حمل بر «امروزی بودن» و متمدن بودن می کنند. گروه دوم ذوق زده اند که دیدید دستاورد سالها همنشنی با آمریکا و حمایت گرفتن از ابرقدرت جهان پوشالی بود. پس دوری کردن و زیر سلطه نرفتن عین صواب است و دوستی گرفتن با آمریکا عاقبت ندارد.
این دو گروه در واقع دو گرایش افراطی هستند و دیدگاه های دیگر بینابین این «خوش بینی زیاد» و «بدبینی زیاد» هستند.
در اینجا باید گفت که بله، بجز کره جنوبی (که نمادی بود مقابل کره شمالی متعلق به بلوک رقیب)، آمریکا در هیچ جای جهان آبادی نساخته است. ثبات سیاسی و توسعه اقتصادی در گرو دوستی با آمریکا نیست و غرب نه دلسوز است و نه آبادی ارمغان می آورد؛ اما ثبات و قدرت یک نظام سیاسی در گرو قدرت اقتصادی است یعنی رونق تولید ملی و تجارت گسترده خارجی، و این در گرو روابط با جهان است. رونق تولید ملی بدون رونق تجارت خارجی ممکن نیست.
وقتی از روابط اقتصادی به منظور توسعه تولید و تجارت سخن می گوییم نمی توانیم غرب را ندیده بگیریم. چراکه امروز در عصر جامعه شبکه ای زندگی می کنیم. عصری که در آن منطق شبکه ای بر جهان سیاست و اقتصاد حاکم شده است. در جهان قبل از جامعه شبکه ای، دو ابرقدرت شرق و غرب و لذا دو بلوک از کشورهای غربی و شرقی وجود داشتند و در آن منطق سیاست نگاه به غرب و یا نگاه به شرق برای کشورهایی مثل ما معنی دار بود، اما در منطق شبکه ای جهان امروز، کشورها در شبکه ای از روابط قرار دارند. چین و آمریکا که در گذشته نماد دو بلوک مجزا بودند، امروز روابط اقتصادی بسیار گسترده ای با هم دارند.
کشورهای اتحادیه اروپا بیش از 140 میلیارد یورو در چین سرمایه گذاری کرده اند. چین و اتحادیه اروپا توافقنامه جامع همکاری های گسترده اقتصادی و گسترش سرمایه گذاری های دو جانبه صنعتی امضا کرده اند.
در جهان امروز، «غربی و شرقی» جای خود را به شبکه داده است. در شبکه روابط بودن مهم است و البته محور منافع ملی است. پس غرب گرا نباشیم، ایران گرا باشیم.
3. ایران بزرگ فرهنگی را جدی بگیریم
اینکه با وجود گرانی و مشکلات معیشتی و اوج گیری کرونا و این آمار وحشتناک فوتی های هر روزه، مردم نگران افغانستان هستند و کامشان از این وضعیت تلخ شده است، یک دلیل روشن دارد: افغانستان بخشی از ایران بزرگ فرهنگی است. افغانستان بخشی از فرهنگ و هویت تاریخی ماست. ما هم زبانیم و 200 سال پیش هموطن بودیم. ما نسبت به هرات و مزار شریف نمی توانیم غریبه باشیم و بی تفاوت. نوعی تعلق عاطفی داریم به هموطنان دیروزمان.
اینکه طالبان در اولین اقدام پرچم های یا حسین را پایین کشید برایمان سنگین است. دلمان برای شیعیان شور می زند. نمی دانم آنها که امروز قند در دلشان آب می شود که طالبان آمد و حکومت وابسته به آمریکا شکست خورد، فردا که خبر آمد از روز سیاه دختران مظلوم هزاره در هرات و کابل و مزارشریف چه خواهند گفت. فردا چگونه همدردی کنیم با اتفاق های صدبار شرمگین تر از «جان پدر کجاستی؟»آنقدر نسبت به ایران بزرگ فرهنگی بی تفاوت بوده ایم که امروز کمتر کسی می داند اولین چاپخانههای زبان فارسی در استانبول بود. و هنوز آنچنان که باید همراهی نمی کنیم با تاجیکها که هر سال مراسم بزرگداشت رودکی برگزار میکنند. آنها بزرگان فرهنگی ما را می شناسند، استاد شفیعی کدکنی را بزرگ می دارند. هم ریشگی ها را فرصت بدانیم و به پیوندها بی تفاوت نباشیم. ایران بزرگ فرهنگی صرفا یک موضوع فرهنگی نیست. بستر یک اتحادیه اقتصادی هم است. نوعی قدرت سیاسی هم است. ایران بزرگ فرهنگی را جدی بگیریم.
توجه: مطلب مندرج صرفا دیدگاه نویسنده است و رسانه پرسون در قبال آن هیچ موضعی ندارد.
منبع: عصر ایران