به گزارش سایت خبری پرسون، برحسب علاقه و حضورم در رسانه ها طی چند روز گذشته نحوه پوشش اخبار تحولات استان خوزستان را رصد کردم. صرفنظر از اینکه دو سوی ماجرا چه می گویند و حق با کدام است باید اذعان نمود که در این فقره با آشفتگی و شلختگی محض رسانه ای مواجه هستیم.
من رویکرد رسانه ها در قبال این موضوع را به سه دسته تقسیم می کنم. آنان که بغض و کینه دارند و به دنبال مسائل دیگری هستند و اصولا دغدغه و رنج مردم وسیله ای برای امرار معاش و کاسبی سیاسی است، آنان که صرفا در هر بحرانی به دنبال توجیه و سرپوش گذاشتن بر مشکلات هستند و آنان که حرفه ای و بی طرف هستند اما در سکوت تقریبا کامل بسر می برند.
بهرحال تکلیف گروه نخست که مشخص است. این رسانه ها که عموما در خارج از کشور حضور دارند و بودجه های شان مشکوک و کثیف است هر مسئله در ایران را پروژه ای تعریف می کنند برای رسیدن به هدف غائی خود.مقصود نهایی آنان آشوب و بلوا و از بین رفتن آرامش در کشور است. چندی پیش که به دلیل ضرورت یکی از این شبکه های خارج نشین را تماشا می کردم رسما در حال تئوریزه تجزیه ایران بودند و توجیه می نمودند این موضوع منافاتی با وطن پرستی ندارد! نمی خواهم بگویم این رسانه ها دنبال کننده ندارند، دارند اما با آگاهی نسبی که در میان مردم ایجاد شده جامعه مطالب و محتوای این رسانه ها را نیز دربست نمی پذیرد. هر چند در نهایت چنین رسانه هایی که انصافا خوش آب و رنگ نیز هستند می توانند در ذهن مردم تاثیر مخربی بگذارند.
گروه دوم که تکلیف اش مشخص است. راس این گروه صدا وسیماست که به قول دوستی ای کاش این رسانه و رسانه های همفکر آن حداقل تا چند روز اخبار خوزستان را پوشش نمی دادند. نحوه ورود صدا وسیما به مسائل خوزستان و پرداخت آن به واقع موجب رنجش بیشتر مردم این خطه می شود. مردم وقتی می بینند مسائل وارونه و مصنوعی منتقل می شود برآشفته می شوند.
اما گروه سومی هستند که در سکوت بسر می برند. چرا سکوت؟ و چرا علیرغم آنکه حرفه ای و کاربلد هستند ورود چندانی به موضوع ندارند؟ ریشه آن در نگاه غلط و سلیقه ای ناظران، به مطبوعات و کلا رسانه هاست. نه در این موضوع که در موضوعات مختلف و متنوعی که در طول سالیان گذشته در این کشور رخ داده آنقدر محدودیت و معذوریت های ریز و درشت برای رسانه های مستقل داخلی اعمال شده که تقریبا این رسانه ها از نفس افتاده و عطای کار حرفه ای را به لقایش بخشیدند. آنان دست روی دست گذشته و در چنین مواقعی صرفا ناظر و بازنشر کننده اخبار رسمی هستند.
حال سوال این است: ترکیب مذکور نتیجه اش چه بوده؟ نتیجه آن بوده مرجعیت رسانه در داخل کشور نباشد و مثلا لندن باشد. یعنی مردم به جای آنکه در روزنامه ها، خبرگزاری ها و سایت ها ی داخلی اخبار و گزارش های خوزستان را رصد کنند پناه می برند به رسانه های فارسی زبان خارجی که بغض شان محرز است.
بنده بارها وبارها در جلسات مختلف و متنوعی که در حضور مسئولان مرتبط برگزار شده است در این مورد هشدار داده و توصیه هایی کرده ام. دست و پای رسانه های مستقل را باز باید کرد و به پیکار رسانه های مغرض فرستاد. وقتی می گوییم حمایت منظور حمایت مالی نیست بلکه حمایت از آزادی رسانه است. مثل روز روشن است همانطور که اخبار صدا وسیما محل اشکال است اخبار رسانه های فارسی زبان از خوزستان دقیق نیست و با ترفند های ژورنالیستی تلاش دارند حقوق مردم خوزستان به محاق برود. اکنون جای رسانه و خبرنگار مستقل در تحولات خوزستان خالی است.
نویسنده: محمد جواد پهلوان، حقوقدان و استاد دانشگاه