سایت خبری پرسون ـ ۸ ژوئیه مصادف با ۱۷ تیرماه سالگرد رحلت خالوحسین دشتی (بردخونی) است.
وی از جمله خوانین منطقه دشتی استان بوشهر بود که در تاریخ معاصر جنوب بالاخص اواخر دوران قاجار نقشی بسیار پررنگ داشت.
پرده اول
اولین بازیگری جدی او در معادلات سیاسی جنوب، به دوران محمدعلی شاه بر میگردد که در دوره استبداد صغیر همراه با نیروهای بومی تنگستان تحت فرمان آیت الله سید مرتضی علم الهدی مجتهد اهرمی، در حمله به بوشهر شرکت جست و از آنجایی که انگلستان در این بندر و گمرک آن منافع تجاری داشت اولین رویارویی نه چندان جدی آنها با امپراطوری بریتانیا شکل گرفت.
نکته جالب اینجا بود که تفنگچیان تنگستانی و دشتی (برخلاف روال آن دوران) به مال التجاره موجود (عمدتا شکر) در گمرک بوشهر اندک تعرضی نکردند و همین امر خوشنامی فراوانی برای سران مشروطه خواه بوشهری فراهم آورد.
پرده دوم
نوبت بعد، جنگ جهانی اول بود که دولت عثمانی به عنوان تنها امپراطوری مسلمان مورد پشتیبانی علمای دین اسلام (اعم از شیعه و سنی) قرار داشت و به همین علت آنان از دولت آلمان که متحد این حکومت بود حمایت میکردند، فلذا اقدامات دیپلمات های ژرمن در بوشهر، بهانه لازم برای حمله و تصرف این بندر مهم ایرانِ آنزمان توسط بریتانیا را ایجاد کرد.
اینبار نیز به فتوای علمای آن زمان جنوب همچون آیت الله سید عبدالحسین لاری، شیخ محمد حسین برازجانی، سید عبدالله بلادی و... تفنگچیان تنگستانی به فرماندهی کدخدای روستای دلوار که رئیسعلی نام داشت حملات ایذایی خود را علیه نیروهای بریتانیایی آغاز کردند.
در واقع میتوان گفت مثلث پیشرو شامل علمای دینی (که مشروعیت نهضت ها و بسیج عمومی را ایجاد می کردند)، تجار و بازرگانان محلی (که لجستیک جنگی را فراهم می نمودند) و تفنگچیان بومی (که نبرد علیه اشغالگران را به اجرا در می آوردند) نیروی محرکه قیام جنوب در جنگ جهانی اول بود.
نکته تاسفبار اینجا بود که اکثر خوانین آنزمان به علت کدخدا بودن رئیسعلی دلواری (که در زمان شروع بحران جایگاهی پایین تر از آنان داشت)، حاضر به همکاری با وی نشدند ولی خالوحسین دشتی با این که هم از لحاظ ثروت و مکنت، جایگاه اجتماعی و سنوات حیات از کدخدازاده جوان بالاتر بود، به مدد او آمد و در هنگامه نبرد دلوار همراه با تفنگچیانش دوشادوش تنگستانی ها جنگید و این درگیری مهم با عقب نشینی قوای متجاوز که از ۴ ناو جنگی و ۲۰۰۰ نیروی رزمی بهره میبرند، همراه گشت.
شکست انگلیس در نبرد دلوار تاثیر بسیاری بر روحیه مردم و دولت ایران داشت تا جایی که رئیس الوزرای وقت میرزاحسن مستوفی الممالک نیز از این حرکت تشکر نمود و نام رئیسعلی دلواری و خالوحسین دشتی در سراسر ایران و خارج از آن پیچید.
پس از ترور ناجوانمردانه رئیسعلی دلواری، خالوحسین علیرغم ضربه روحی شدیدی که بدو وارد گشته بود به همراه دیگر خوانین (که پس از شهادت رئیسعلی حاضر شدند به قیام کمک نمایند) نبرد علیه انگلیس را استمرار بخشید و در زد و خوردی سخت در اطراف بوشهر به اسارت درآمد و او را به پادگان بریتانیا در بصره فرستادند.
در پی این رخدادها، کودتای نیروهای حزب دموکرات فارس و افسران وطن پرست ژاندارمری شیراز به فرماندهی سرگرد علی قلی خان پسیان و پسر عمویش سروان غلامرضا خان به وقوع پیوست و آنان سرهنگ فردریک اکانور؛ کنسول انگلیس در شیراز و سایر کارکنان دیپلماتیک آن کشور را به تلافی بی احترامی بریتانیا به تمامیت ارضی و استقلال ایران و عدم رعایت مصونیت دیپلماتیک اتباع آلمانی (بازداشت و تبعید دکتر لیسترمن کنسول آلمان در بوشهر) دستگیر کرده و به اَهرَم فرستادند.
دیپلمات های مزبور به مدت یکسال در قلعه زایرخضرخان اهرمی زندانی بودند و دولت انگلیس که عزم حمله نظامی به اهرم و آزادی اتباعش را کرده بود، با واکنش قاطع میزبان مواجه گردید.
زایرخضرخان به کنسولگری بریتانیا در بوشهر هشدار داد اگر نیروهای آنان قصد حمله به آنجا را نمایند، اسرای آنان را خواهد کشت و به کوههای خاییز پناه خواهد برد.
همین اولتیماتوم متهورانه باعث عقب نشینی انگلیسی ها و تن دادن ایشان به مبادله اسرا شد.
در پی این موفقیت بزرگ، خالوحسین و سایر اسرای جنوبی آزاد شدند و امپراطوری بریتانیا بالاجبار شروط نیروهای ایرانی را به طور کامل پذیرفت.
پرده سوم
خان بردخون در زمان رضاشاه نیز در برابر اقدامات او ایستادگی کرد و در سال ۱۳۱۶ به اتهامی ساختگی (کودتا و قیام علیه حکومت) به زندان افتاد و ۱۸ ماه در حبس بود.
پس از آزادی به علت کهولت سن و آزار ناشی از شرایط بد زندان، بیمار گشت و پس از چند سال در ۱۷ تیرماه ۱۳۲۵ دیده از جهان فروبست.
او فردی دیندار و متعبد، سخی و مردمدار بود و نام نیکی از خویش به جای گذاشت.
نویسنده: علیرضا تقوینیا ـ کارشناس مسایل غرب آسیا
توجه: مطلب مندرج صرفا دیدگاه نویسنده است و رسانه پرسون در قبال آن هیچ موضعی ندارد.