به گزارش سایت خبری پرسون، مهرداد خدیر نوشت: بیشترین واژهای که از زبان نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری شنیده میشود، کلمۀ «مردم»است.
چه اصولگرایان و چه دو نامزد باقیمانده از قلع و قمع شورای نگهبان؛همه از مردم سخن میگویند. اگر هم نه از جانب مردم که به قصد خدمت به مردم.
صدا وسیما هم مدام از «مردم» میگوید و در کوی و خیابان سراغ مردم میرود.
این مردم مردم گفتنها اما پارادوکسیکال و تناقضمند است چرا که:
1. اگر واقعا قصد همه خدمت به مردم است چرا نگذاشتند خود مردم، خدمتکار مورد نظر را انتخاب کنند و کسانی که بارها از همین مردم، رأی گرفته بودند از فیلتر شورای نگهبان عبور نکردند؟
2. آیا مردم را باید تنها در خیابان و حین خرید از بازار دید و فلان کارشناس یا نخبۀ دانشگاهی در زمرۀ مردم نیست؟ چرا هر که صدا و سیما با او به عنوان مردم صحبت میکند با ادبیاتی نزدیک به صدا و سیما سخن میگوید؟ دیگران آیا مصاحبه نمیکنند یا میکنند و پخش نمیشود یا مثل شورای نگهبان ابتدا تعیین صلاحیت میشوند و بعد گفت و گو با آنها انجام یا پخش میشود؟
البته عکس این گزاره هم در رسانههای ماهوارهای و اتفاقا به شکل شدیدتر صادق است. تمام «مردم» آنها هم قصد مشارکت ندارند. مگر خودشان نمیگویند 40 درصد شرکت میکنند (و با توجه به همزمانی با انتخابات شوراها این اتفاق میافتد و هدف براندازان تأمین نمیشود) پس صدای مشارکتکنندگان کو؟
3. در ماههای نخست پیروزی انقلاب در کنار «مردم» واژههای امت، ملت، خلق و تودهها نیز به کار میرفت. امت، بار ایدیوژیک داشت و با صفت «خداجو» میآمد. ملت، بار ناسیونالیستی داشت و هر شهروندی که در این جغرافیا زندگی میکند و شناسنامۀ ایرانی دارد، ذیل آن قرار میگیرد. خلق، مورد استفاده نیروهای چپ و سازمان مجاهدین بود و شگفتا که حزبی منتسب به یک مرجع تقلید که در رقابت با حزب جمهوری اسلامی شکل گرفته بود هم از آن برای عنوان خود استفاده کرد البته همراه با واژۀ مسلمان.
با این همه وقتی از مردم سخن به میان میآمد در نگاهی فراتر اقیانوسی از انسانها هم بود که این جریانات در میان آن حل و هضم میشدند و هیچ عکاسی اقیانوس مردم در انقلاب 57 را به عظمت و وسعت و زیبایی و فراگیری مریم زندی به تصویر نکشیده و ثبت نکرده است: 4. در ادبیات اصولگرایی و صدا و سیما اما به نظر میرسد مراد از مردم، تودههای بیشکلی هستند که باید با تبلیغات و القائات به آنان فرم داد و اگر با آنها گفت و گو میشود تنها دربارۀ قیمت مرغ و مایحتاج روزمره است و لزوم شرکت در انتخابات و مانند اینها و هیچ وقت خدای ناکرده نباید از آنها پرسید چه نظری دارند مثلا دربارۀ سخنان آقای مصلحی که از بیم 30 میلیون رأی همین مردم، در سال 92 به شورای نگهبان قبولانده بود به هاشمی رفسنجانی 92 مجوز شرکت در انتخابات را ندهند چون 70 درصد همان مردم می خواستند به او رأی دهند.
5. بله، مردم همین مردماند که در خیابانها رفت و آمد میکنند. من و شما و آقا و خانم گزارشگر اما بیگزینش. اما یک بار در میدان ولیعصر تهران یا هفت حوض نارمک بایستند و هر که، واقعا از هر که عبور کرد بپرسند. چه با حجاب کامل باشد چه کم حجاب چه شُلحجاب. چه با ریش چه با صورت تراشیده. تصویر مردم به معنی متنوع و واقعی این است. چرا تصویر غالبی که از دانشجو در ذهن داریم با آنچه در تلویزیون میبینیم متفاوت است؟ آیا دانشجو نیستند؟ هستند، اما همهشان نیستند. حجتی اگر اکثریت باشند که نیستند. 6. مرحوم دکتر سامی اولین وزیر بهداری بعد از انقلاب، حزبی داشت به نام «جنبش انقلابی مردم ایران» که مشهور به جاما بود. بعد انقلاب کلمۀ «مسلمان» را هم به «مردم» اضافه کرد و شد: «جنبش انقلابی مردم مسلمان ایران» و چون حرف آغازین «مسلمان» هم «م» است سرواژه تغییر نکرد و جاما ماند.
صدا و سیما و اصولگرایان هم میتوانند ازمردم مورد نظر خود با عنوان «مردم ناب» یا «مردم ما» یاد کنند.
چون اگر منظور از مردم، همۀ مردم باشند کاری میکنند/ میکردند همۀ مردم احساس مشارکت کنند و نه بخشی از مردم.
یا اگر منظور از مردم همۀ مردم بودند این قدر خودی غیر خودی نمیکردند و یک جوان علاقهمند به کار مدنی میتوانست با فعالیت در انجمنهای مردمنهاد (که مردم در آن واقعا مردم است) کار اجتماعی یا اگر به سیاست دل بسته است در قالب حزب فعالیت سیاسی کند و رؤیای نمایندگی و وزارت و حتی ریاست جمهوری بپروراند نه آن که رؤیاهای او لگدمال شود.
7. کسانی میتوانند از جانب مردم و به نام مردم سخن بگویند که مردم به آنها وکالت و نمایندگی داده باشند. یکی از اهداف انتخابات آزاد و رقابتی مشخص شدن وزن گروههای سیاسی در سخن گفتن از جانب مردم است.
8. شاید گفته شود مردم ایران 85 میلیون نفرند و وقتی صحبت از مردم میشود منظور مشترکات است نه اختلافات و افتراقات. اگر چنین است از همین مردم پرسیده شود مهمترین موضوع و دغدغه یا علاقۀ مشترک آنان چیست؟
سراغ استاد دانشگاه و روزنامهنگار و نقاش و صنعتگر هم نروند. در همان میدان ولیعصر بایستند و از هر که گذشت بپرسند چون آن اقشار هم عبور میکنند.
از صبح تا شب اگر از 3 هزار نفر سؤال شود به تقریب به همۀ جامعه می توان تسری داد. مردم، این است. مردم درهم است. مردم را نمی شود دست چین کرد.
مگر این که به سبک گفتۀ جرج اورول نویسندۀ مزرعه/قلعۀ حیوانات (همۀ انسان ها برابرند اما بعضیها برابرترند) گفته شود: همه، مردماند اما بعضیها مردمترند!
اینجاست که از مردمی که مردمتر نیستند چارهای برنمیآید جز آن که شعر مولانا را بخوانند:
ما نیز مردمانایم، نی کم ز سنگِ کانایم...
توجه: مطلب مندرج صرفا دیدگاه نویسنده است و رسانه پرسون در قبال آن هیچ موضعی ندارد.
نبع: عصر ایران