دیپلماسی فضایی اصولگرایان

انتخابات ریاست‌جمهوری پایان این هفته برگزار می‌شود. از همه شواهد به نظر می‌رسد فرمان دولت آینده را یکی از گزینه‌های اصولگرا به دست خواهد گرفت و به احتمال فراوان این گزینه سید‌ابراهیم رئیسی خواهد بود.
تصویر دیپلماسی فضایی اصولگرایان

به گزارش سایت خبری پرسون،روح‌اله نخعی نوشت: از طرفی گزینه دیگری که احتمال پیروزی او در برخی سناریوها دیده می‌شود، سعید جلیلی است و در برخی روایات دیگر نیز او یا تیم او در سیاست خارجی دولت رئیسی ایفای نقش خواهند کرد. در واقع برخی تحلیل‌ها همه گزینه‌های اصولگرا را از اعضای بالقوه کابینه آینده می‌خوانند. به همین مناسبت، سیاست‌ها و رویکردهای احتمالی آنها در اداره کشور نیز توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. یکی از این رویکردها نیز بحث سیاست خارجی و چشم‌انداز دولت آینده در این زمینه است. نگاهی به صحبت‌ها و مواضع دیروز و امروز این نامزدها و حرف‌های آنها در مناظرات در این زمینه می‌تواند چشم‌انداز سیاست خارجی دولت آینده را تا حدی مشخص کند.

باز برجام

توافق هسته‌ای ایران و قدرت‌های جهانی عملا تا اینجا در سه انتخابات ریاست‌جمهوری از موضوعات بحث بوده است. در این دوره نیز در مناظره‌‌ها، مواضع نامزدها درباره این توافق مطرح شد؛ اگرچه نه به‌‌عنوان موضوع اصلی و صرفا به‌عنوان حاشیه‌ای از مسائل عملکردی دولت گذشته؛ چنان که تحریم‌ها علیه ایران نیز به‌عنوان یکی از مشکلات مهم، تقریبا از بحث‌ها غایب بود و تنها برخی از نامزدها در انتقاد خود از دولت حسن روحانی، آن را مطرح می‌کردند. اما درباره مسئله برجام و به‌طور کلی در مسئله دیپلماسی، اصولگرایان حاضر در انتخابات تلاش کرده‌اند هم موضع سابق خود را داشته باشند و هم برای فضای احتمالی رفع تحریم حاصل از فرایند احیای برجام آماده باشند. به این ترتیب، آنها همچنان ادبیات منتقدانه خود درباره مذاکره با آمریکا را حفظ کرده‌اند، اما آن را اندکی تنظیم کرده‌اند تا موضوع انتقاد، شیوه مذاکره دولت روحانی درباره برنامه هسته‌ای و شیوه اجرای برجام از سوی دولت او باشد. به عبارت دیگر، بیشتر نامزدهای اصولگرا اکنون حمله مستقیمی به برجام نمی‌کنند. فضا دیگر فضای دولت ترامپ نیست که بتوان به‌راحتی به توافق هسته‌ای و به دیپلماسی به‌طور کلی حمله کرد، بلکه احیای توافق احتمالا تأثیر محسوس خود را خواهد گذاشت. حالا زمان آن است که بگویند برجام خودش بد نیست، اطرافیانش بد هستند!

اقتدار به‌مثابه یک مفهوم انتزاعی

در‌عین‌حال آنها حالا مدعی می‌شوند که بهتر از روحانی می‌توانند مذاکرات را مدیریت کنند. قاضی‌زاده‌هاشمی مدعی است دولت بد مذاکره کرده و رئیسی می‌گوید برجام را باید دولت متقدر اجرا کند. ادعای رئیسی البته عملا بی‌معناست. توافق هسته‌ای فهرستی از اقداماتی است که ایران پذیرفته انجام ندهد تا به جای آنها اقداماتی علیه‌اش انجام نشود. مشخص نیست چگونه می‌توان غنی‌سازی با درصد کمتر یا با حجم کمتر را با اقتدار انجام داد. اگر حتی منظور نوع واکنش به اقدامات خارج از قاعده دولت دونالد ترامپ باشد نیز این حرف پایه و اساسی ندارد؛ چراکه در محدوده اجرای برجام، دولت حسن روحانی هم‌زمان با حفظ گزینه‌های دیپلماتیک و جلوگیری از فروپاشی برجام، با استناد به آنچه در متن توافق بود، یعنی با استناد به آنچه توانسته در متن این توافق به‌عنوان اهرم داشته باشد، به موازات عمل‌نکردن طرف‌های مقابل به تعهدات، تعهدات ایران را نیز گام‌به‌گام کاهش داد و عملا به جایی رساند که ایران هیچ‌کدام از این تعهدات را اجرائی نمی‌کند، بدون اینکه توافق به هم خورده باشد و در نتیجه ایران دوباره به وضعیت خطرناک بدون برجام بازنگشته است. یعنی در واقع دولت روحانی دقیقا برخلاف چیزی عمل کرد که توصیه اصولگرایان بود وقتی از آتش‌زدن و پاره‌کردن برجام در مقابله‌به‌مثل می‌گفتند و اکنون ایران در حال برداشت محصول رویکرد روحانی است.

محسن رضایی، دیگر نامزد اصولگرا، می‌گوید با دیپلماسی واقعی آمریکا را وادار می‌کنیم به تعهداتش عمل کند. این حرف نیز شمه دیگری از تصور خیال‌آمیز اصولگرایانه به سیاست خارجی را نشان می‌دهد. مشخص نیست در دنیای واقعیت‌های دیپلماتیک، ایران یا حتی قدرت‌های جهانی با کدام ابزار می‌توانند بازیگر قدرتمندی مانند آمریکا یا حتی بازیگران کوچک‌تر از او را به چیزی وادار کنند؟ روسیه، چین، اتحادیه اروپا و آمریکا چهار طرف چند پرونده مختلف هستند که اگر «وادارکردن» به این شکل کلی و انتزاعی که فرمانده سابق سپاه می‌گوید در آن موضوعیت داشت، سال‌ها پیش حل شده بودند. تنها پیشنهاد مصداقی که از سوی رضایی در سال‌های گذشته برای ایده «وادارکردن» مطرح شده است، گروگان‌گرفتن آمریکایی‌ها یا سربازان آمریکایی بوده است؛ در‌حالی‌که اگر گروگان‌گیری در صحنه سیاست خارجی به این شکل و برای مسائل عمده قابل استفاده بود، کشورها به‌جای مذاکره و تعامل برای رسیدن به اهداف خود، شروع به بازداشت همه مسافران و توریست‌ها در اطراف و اکناف می‌کردند. بماند که همین حرف می‌تواند چه هزینه گزافی برای کشور ایجاد کند، زمانی که طرف‌های مقابل بارها کشور را به این موضوع متهم و نهادهای مسئول اتهام گروگان‌گیری را تکذیب می‌کردند.

گزینه اصلی اصولگرایان در این انتخابات البته رئیسی است، اما تحلیل مواضع او در حوزه‌های مختلف بر مبنای حرف‌های او در مناظره کار چندان ساده‌ای نیست. دولت او که احتمالا میوه‌چین احیای برجام خواهد شد، آن را بر هم نخواهد زد؛ اما فراتر از این، کلی‌گویی‌های مبهم و بی‌معنایی مثل «اجرای بااقتدار برجام»، حاکی از این است که یا برنامه‌ای در‌این‌باره وجود ندارد یا همان مواضع پیشین او و جریان حامی‌اش الگوی کار دولت رئیسی خواهند بود. این مسئله‌ای است که چشم‌انداز را نگران‌کننده می‌کند. پرونده‌های باز دیگری هم هستند که ایران و بازیگران برجام همچنان بر سر آنها با هم حرف خواهند داشت. کشورهای دیگری نیز با حذف مسئله تحریم و فشار حداکثری، به دنبال بحث‌های خود با ایران خواهند آمد. در چنین شرایطی، بر مبنای آنچه از اصولگرایان دیده شده است، یا تصمیم خودداری از مذاکره خواهد بود که دوباره به تضعیف ارتباطات ایران و از‌دست‌رفتن سرمایه سخت به‌دست‌آمده در صحنه بین‌المللی منجر خواهد شد یا ورود به مذاکرات ولی به شکلی که در آخرین دولت اصولگرا نمونه‌اش دیده شد؛ با دست‌فرمان جدی‌ترین نام این دوره از انتخابات به‌جز رئیسی.

مورد عجیب سعید جلیلی

یک نامزد از میان نامزدهای اصولگرا ظاهرا با تغییر ادبیات جریان خود درباره دیپلماسی همراه نشده است و همان حرف‌هایی را می‌زند که تا همین سال گذشته از دیگر نامزدهای اصولگرا نیز می‌شد شنید. جلیلی البته در میان نامزدها و بازیگران اصولگرای حاضر بیش از همه مشغول سیاست خارجی بوده است؛ اما موضع‌گیری‌های او، نمایش کاملی از ضعف بنیه جریان اصولگرا در صحنه دیپلماسی است برای آنهایی که عملکرد مستقیم او در دوران پیش از روحانی را شاید فراموش کرده باشند. جلیلی به‌صراحت برجام را چک بلامحل می‌خواند، با قاطعیت می‌گوید FATF به نفع کشور نیست و به‌طور خلاصه نشان می‌دهد در صورت صدارت او، همان خطی پی گرفته خواهد شد که در دوران مذاکرات او پی گرفته می‌شود. در لایه رویی، دیپلماسی مقتدرانه‌ای که جلیلی و دیگران توصیف می‌کنند، به معنای این خواهد بود که از طرف مقابل خواسته شود خجالت بکشد، به کارهای بدش فکر کند و از خر شیطان پایین بیاید؛ رویکردی که هیچ‌گاه فایده‌ای به ایران نرسانده است. اما در بخش عملی‌تر ماجرا، باز مانند دوران مذاکره جلیلی، اتفاقی که خواهد افتاد از طرفی کش‌دارشدن بیهوده و بی‌دستاورد مذاکرات است، اگر مذاکره‌ای در کار باشد و از طرف دیگر تحویل امتیازات گسترده و متعدد به طرف مقابل بدون دریافت امتیاز کافی و البته افتخار به این عملکرد. او در مناظره، دولت روحانی و جریان‌های نزدیک به او را متهم می‌کند که حداقل فهم را از مناسبات جهانی ندارند؛ اما اظهارات او نشان می‌دهد با وجود این همه سال بحث و فعالیت در حوزه سیاست خارجی، این جمله درباره خودش کاملا صادق است و البته وقتی متوجه شویم دیگر نامزدهای اصولگرا از او هم کمتر صحنه سیاست خارجی را می‌شناسند، عمق فاجعه مشخص می‌شود.

کدام ۲۰۰ کشور؟

یکی از ایده‌هایی که جلیلی بیش از یک بار در کلام و نوشتار مطرح کرده، این است که ۲۰۰ کشور در جهان هستند و لزومی ندارد ایران به تعامل با چند کشور اصرار داشته باشد. همین جمله در اولین سطح خود، بی‌اطلاعی جلیلی از روش تعامل در دنیا را نشان می‌دهد. مسئله‌ای که به نظر می‌رسد جلیلی متوجه آن نیست، این است که هر کشوری با هر کشوری لزوما یک رابطه بالقوه ندارد. برای اینکه ایران بتواند رابطه مفیدی با کشوری داشته باشد، یا باید آن کشور محصول و سرویسی اقتصادی برای ارائه به ایران داشته باشد یا به محصول و سرویسی از سوی ایران نیاز داشته باشد یا امتیازی سیاسی برای ارائه به ایران داشته باشد یا نیاز به دریافت امتیازی سیاسی از ایران. حقایق مربوط به منابع، سرمایه‌های سیاسی و اقتصادی، جغرافیا و... نشان می‌دهد بخش اعظم ۲۰۰ کشوری که جلیلی مدام به آنها اشاره می‌کند، هیچ‌کدام از این چهار ویژگی را ندارند و ارتباط ایران با آنها حداکثر به سلام و احوال‌پرسی و احترام متقابل محدود خواهد بود. اما حتی جمعی که قابلیت تعامل مفید با آنها هست نیز در تصویری که جلیلی رسم می‌کند، جایگاه معناداری ندارند.

معطلی یا تحریم و بلاتکلیفی FATF؟

ادعای مهم دیگر جلیلی به‌عنوان پیشگام تحلیل سیاست خارجی در میان اصولگرایان، این است که دولت روحانی ایران را معطل چند کشور کرده است. اشکال این استدلال جلیلی نیز ندیدن حقایق آشکار است. در همین دوران عراق به‌عنوان همسایه‌ای که به لحاظ سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی نیازمند ایران بوده، در تسویه بدهی‌های خود به ایران به مانع برخورده است. چین که رقیب بزرگ آمریکاست، در تعامل نفتی خود با ایران دچار مشکل شده است. کره‌جنوبی حتی نمی‌تواند پول خریدی را که مدت‌ها پیش از ایران کرده، به ایران برساند. این فهرست ادامه هم دارد. هیچ‌کدام از این بن‌بست‌ها به این دلیل نبوده که دولت روحانی به آنها پیام داده است صبر کنید تا ببینیم آمریکا چه می‌گوید، بلکه برعکس، این کشورها به دلیل تحریم‌ها در تعامل با ایران درمانده‌اند. البته تحریم‌ها تنها مانع هم نبوده‌اند؛ خودداری ایران از تعیین تکلیف FATF تا امروز مانع بزرگی بر سر راه تعامل با ایران برای دیگران بوده است؛ یعنی تعیین تکلیف مسئله‌ای که اکثریت همان ۲۰۰ کشور مطلوب جلیلی آن را پذیرفته‌اند، اما محسن رضایی در سمت نهادی فعلی خود مانع از تعیین وضعیت آن بوده است و جلیلی نیز در مناظرات می‌گوید FATF هیچ فایده‌ای برای ایران ندارد.

چه خواهد شد؟

برجام به احتمال قوی احیاشده تحویل دولت آینده داده خواهد شد، اما تعیین تکلیف FATF هنوز مانع بزرگی بر سر راه تعاملات کشور است و علاوه‌ بر آن مسائل دیگری در صحنه سیاست خارجی تازه بعد از تعیین تکلیف برجام پیش خواهند آمد. اگر اصولگرایانی مانند رئیسی و جلیلی که برای سکان‌داری کشور خیز برداشته‌اند، از همین دریچه سال‌های اخیرشان به دنیا نگاه کنند، در پیگیری این مسائل توفیقی نخواهند داشت و با انفعال یا زیاده‌روی، منافع و منابع کشور را در معرض خطر قرار می‌دهند. اما مسئله نگران‌کننده اصلی حتی این تصویر نیست. بسیاری معتقدند اصولگرایان اگر خود بر سر کار باشند، تمایل دارند مذاکرات و دیپلماسی را به میل خود پی بگیرند. مسئله این است که حتی اگر اصولگرایان بخواهند برخلاف همه ادعاهایشان در حدود یک دهه اخیر عمل کنند و به دنبال میزهای مذاکره بروند، برگه خالی رئیسی، دیکته پرغلط جلیلی و پاسخ‌های بی‌ربط رضایی نشان می‌دهد چشم‌انداز مثبتی از این اقدام هم مورد انتظار نخواهد بود. بله، چنان که بسیاری تأکید کرده‌اند، تصمیم به مذاکره یا عدم مذاکره فراتر از دولت گرفته می‌شود، اما اینکه اجرای این سیاست‌ها با چه کسی باشد، تفاوتی از زمین تا آسمان ایجاد خواهد کرد. گاهی کافی نیست دیپلماسی بخواهید، بلکه لازم است دیپلماسی بلد باشید. وضعیت مهارت و شناخت مدعیان دولت آینده در حوزه دیپلماسی
اسف‌بار است.

توجه: مطلب مندرج صرفا دیدگاه نویسنده است و رسانه پرسون در قبال آن هیچ موضعی ندارد.

منبع: شرق

305445

سازمان آگهی های پرسون