به گزارش سایت خبری پرسون، عباس عبدی نوشت:
درباره بحرانهای هر جامعه باید به چند نکته بسیار مهم توجه کرد. اول پایداری بحران است. کرونا یک بحران جهانی است. حدود 16 ماه طول کشیده و احتمالا تا پایان سال جاری نیز کموبیش در همین ابعاد باشد ولی در هر صورت و به احتمال قوی با افزایش استفاده از واکسن، این بحران حل یا از شدت آن بسیار کم خواهد شد. در مقابل گرم شدن هوا، یک بحران به نسبت پایدار است و گمان نمیرود که در کوتاهمدت تغییری کند و باید برنامههای به نسبت طولانیمدت برای آن تدوین و اجرا کرد.
ویژگی دوم، گستره بحران است. بحران سیل سال 1398 بسیار جدی و عمیق بود ولی گستره آن نه بینالمللی بود و نه حتی کشوری، چند استان را درگیر خود کرد. در حالی که کرونا هم بینالمللی است و هم فراگیر ملی و هیچ نقطهای از کشور مصون از آن نخواهد بود.
ویژگی سوم زنجیره بحرانهاست. گرم شدن آب و هوا یک اثر یکنواخت بر زندگی بشر دارد و در شرایط عادی موجب بحرانهای دیگر نمیشود. ولی کرونا فرق دارد. به سرعت موجب فقر و بیکاری میشود و این مشکلات خود نیز بحرانهای جدیدی هستند و ممکن است به منشأ شکلگیری زنجیره بحرانهای جدید ختم شوند. برخی از کشورها قدرت کافی برای جلوگیری از انتقال بحران را دارند. کشورهای با اقتصاد قدرتمند میتوانند برای مدتی مانع از شکلگیری فقر در اثر کرونا شوند و اجازه ندهند که بحران بیکاری و فقر نیز به کرونا اضافه شود ولی بسیاری از کشورها قادر نیستند که مبارزه موثری با بحران کرونا داشته باشند بدون اینکه تن به بحران فقر و بیکاری بدهند، در نتیجه با شکلگیری زنجیرهای از بحرانها مواجه خواهند شد.
ویژگی بعدی، وجود تعدد و تلاقی بحرانهای مستقل از یکدیگر است. مثل جامعهای که با کرونا مواجه باشد همزمان فقر و بیکاری نیز در وضعیت قرمز باشد، یا دچار بحران اجتماعی و بیاعتمادی یا فقدان انسجام سیاسی و اجتماعی یا تحریم و مشکل روابط خارجی نیز باشد و... .
با این مقدمه طولانی باید گفت که جامعه ما با مجموعهای از بحرانها مواجه است که از یک سو متعدد هستند و یکدیگر را تشدید میکنند. از سوی دیگر عدم حل هر کدام منجر به بحرانهای دیگر میشود. به علاوه بحرانهایی هستند که سراسری بوده و گستره بزرگی را درگیر میکنند ولی از حیث پایداری تا حدی متفاوت هستند.
هدف این یادداشت معرفی بحرانی است که از همه پایدارتر و دارای اثرات عمیقتر و ایجادکننده زنجیرهای از بحرانهای دیگر است. این بحران چیزی نیست جز بحران انباشت سرمایه که با توجه به شرایط فعلی و عمومی کشور در کوتاهمدت قابل حل نیست و نیز همه ابعاد زندگی مردم و جامعه را تحت تاثیر خود قرار میدهد. سرعت و قدرت انتقالش به زمینهها و زنجیره بحرانهای دیگر بسیار بالاست. در حقیقت اگر بخواهیم چند شاخص مهم برای توصیف یک جامعه معرفی کنیم به طور قطع یکی از آنها شاخص پسانداز و سرمایهگذاری است.
شاخصی که نشاندهنده کیفیت سلامت اقتصادی جامعه، امید به آینده و کارکرد درست اقتصاد نیز هست. شاخصی که حداقل مقدار آن برای جبران استهلاک لازم است تا جامعه در وضعیت رشد صفر حفظ شود. جامعهای که نرخ انباشت سرمایه و سرمایهگذاری آن حتی نتواند استهلاک را جبران کند به قهقرا میل خواهد کرد. به طور معمول نرخ استهلاک را در بیشتر موارد حدود 10 درصد منظور میکنند، اگر بخواهیم رشد اقتصادی متعارفی داشته باشیم به طوری که رشد جمعیت را پوشش دهد و سالانه به طور متوسط تا 5 درصد نیز به بهبود وضع مردم کمک کند باید دو اقدام اساسی را انجام داد. اول بالا بردن پسانداز یا سرمایهگذاری، دوم بالا بردن بهرهوری. ولی اکنون در وضعی هستیم که این دو شاخص در مسیر عقبگرد هستند.
برخی معتقدند که در سطح جبران استهلاک نیز نیستیم. برای تحقق این دو هدف نیازمند تغییرات بزرگ در سیاست خارجی، مدیریت اقتصادی و حکمرانی داخلی هستیم. اینها هم انجام شود سالها طول خواهد کشید که مساله انباشت سرمایه در مسیر درست قرار گیرد و جامعه از بحران آن خارج شود. در غیر این صورت آثار این بحران هر روز عمیقتر شده و به سایر حوزهها نیز سرایت کرده و آنها را عمیقتر میکند. یکی از اهداف توافق با چین حل این بحران است. در حالی که با توجه به وضعیت موجود و فقدان چشماندازی در تغییر، این توافق اگر هم به نتیجه برسد، میتواند یک آرامبخش موقتی باشد و بحران را تشدید کند.