به گزارش سایت خبری پرسون، عباس محمدی در یادداشتی نوشت:
کسانی که با رها کردن سگ در طبیعت یا غذا دادن به آنها سبب افزایش جمعیت این حیوان میشوند، از لحاظ اخلاقی دچار تناقضی بزرگ هستند. آنان بهطور معمول خود را «مدافع حقوق حیوانات» میخوانند و در بیشتر موارد با احساساتی شدید از «حق حیات» سگها دفاع میکنند. تناقض در این است که دوستداران سگ کتمان میکنند که بخش بزرگی از غذای این حیوان را با محصولاتی تهیه میکنند که حاصل کشتار حیوانهای دیگر است؛ گوشت و امعا و احشای انواع دام، اسکلت مرغ، و ماهی بخش جداییناپذیرِ رژیم غذایی سگ است. تازه، این مربوط به غذایی است که انسان به سگ میدهد و شامل آن چیزهایی نمیشود که سگهای رهاشده شکار میکنند. هر محیطبان و طبیعتپیمای جدی شاهد مواردی از حملهی سگ به یک حیوان یا تخم پرندگان و ایجاد استرس شدید برای حیات وحش بوده است.
سگهای رهاشده به معضل بزرگی برای پهنههای طبیعی بدل شدهاند. در بسیاری از کوهستانهای کشور که آخرین پناهگاههای حیات وحش هستند، نهتنها در کوهپایه، بلکه در همه دامنهها و حتی تا نوک قلهها سگهای بسیاری دیده میشود که حضور و آسیبشان حیات وحش را به سایه برده است. در چند سال اخیر،گروههای اجتماعی توانمندی شکل گرفتهاند که پیوسته و بابرنامه، سگهایی را از محیطهای مسکونی جمعآوری و در منطقههای طبیعی رها میکنند. این گروههای غیررسمی که ارتباطهای خوبی با هم دارند، سگها را بهشکل منظمی با مواد گوشتی و اسکلت مرغ تغذیه میکنند. کوهپیمایان و دیگر گذرندگان هم با کمکهای گاهبهگاه خود، به افزایش جمعیت سگها کمک میکنند. چنین است که در این چند ساله، سگهای رهاشده در کوه و دشت بهشکل محسوسی درشتتر شده و زادآوریشان که اصولاً بسیار زیاد است، باز هم افزایش یافته است. عقیمسازی سگها هم چون به میزان ناچیز انجام میشود، تأثیری در کم شدن تعدادشان نداشته و از سوی دیگر خطر تشکیل گلههای سگ را بیشتر کرده است. توضیح این که سگهای عقیمشده تمایل بیشتری برای تشکیل گله دارند و این گلهها حریف هرنوع حیوان، حتی پلنگ هم میشوند.
در تهران، در چند نقطه مانند گلابدره و تلو و سرخهحصار تغذیهی سگها وضعیت سیستماتیک یافته و در شیرپلا و کلکچال و... حتی قلهی توچال هم به کموزیاد این کار انجام میشود. نتیجه این بوده که هم سیمای طبیعی منطقه به هم ریخته و هم آسایش کوهپیمایان مختل شده است. سیمای طبیعی مخدوش میشود به این علت که سگ، این جانور پرورشیافته توسط انسان که اصلاً جزو طبیعت وحش نیست، سبب آسیب دیدن جمعیتِ حیوانهای دیگر و فرار و اضطراب آنها میشود. آسایش کوهپیمایان هم با حضور سگ برهم میخورد زیرا حواس انسان از عناصر طبیعت پرت میشود و سگهای عادتکرده به گرفتن غذا از دست این و آن، بیش از حد و بهشکل آزارندهای به انسان نزدیک میشوند.
این که حامیان سگ از معصومیت، فداکاری، همراهی، همدمی، و مفید بودن سگ میگویند، تناقض اخلاقی دیگری را میرساند؛ همهی این صفتها ناظر بر خدمتی است که سگ در ازای دریافت جیره از ارباب خود به او میرساند. در واقع، سگ مزدور صاحبِ خود است و کمترین معصومیت و همراهی و همدمی با دیگران ندارد، و بهویژه رفتاری بس خشن و بیرحمانه با جانوران دیگر دارد. ضمن این که مفید بودن سگ، مثلاً در کمک به امر جستجو و نجات، مراقبت از دام، همراهی با نابینایان، و همدم شدن با آدمیانِ تنها، اصلاً دلیلی بر این نمیشود که سگهایی را در کوه و دشت رها بگذاریم و تغذیه کنیم. سگهای مفید فقط و فقط باید بهصورت مهارشده و زیر نظارت دقیقِ صاحب خود نگهداری شوند، هیچ تولهای از سگ نباید در عرصههای طبیعی رها شود، و نباید با کمک به افزایش جمعیتِ سگ، گروههایی از این حیوان را در شرایط سخت و گرما و سرمای طبیعت شکل دهیم. بگذریم که تولید و تکثیر و فروش سگ هم در بیشتر مجموعههای مربوط به این کار، بهشکلی بیرحمانه صورت میگیرد و از نظر انسانی که واقعاً دوستدار حیوانات باشد، در چارچوب کارهای غیراخلاقی قرار میگیرد.
به نظر میرسد دو گروه اجتماعی در کمک به سگها نقشآفریناند: یک گروه، کسانی هستند که هنوز به تفاوت اساسی سگ با حیات وحش پی نبرده و این حیوان را جزو محیط زیست طبیعی میپندارند، و گروه دیگری که بهشکل متعصبانه (و در بسیاری مواقع، بهشکل پرخاشجویانه) از سگ، و فقط سگ، دفاع میکنند. با گروه اول میتوان گفتگو کرد و به ایشان یادآور شد که سگ جزو «فون» یا مجموعه جانوران هیچ محیط طبیعیای نیست و بهخاطر مهاجم بودنش دشمن جانوران دیگر است. با گروه دوم نیز باید برخورد قانونی کرد که در این زمینه، شهرداریها و دهداریها بهدلیل مسوولیتی که در حفظ سلامت محیطهای مسکونی و شهروندان دارند، و سازمان حفاظت محیط زیست بهدلیل وظیفهای که در حفاظت از زیستمندان کشور دارد، باید ایفای وظیفه کنند. گامهای نخست در این زمینه، میتواند ممنوعسازی تغذیهی سگهای رهاشده و جمعآوری این حیوان از محیطهای طبیعی باشد.
منبع: خبرآنلاین