به گزارش سایت خبری پرسون، نود سال پیش و در پنجمین روز از ششمین ماه سال، نوزادی در محله های جنوب تهران چشم به جهان گشود که سال ها بعد توانست به جهان پهلوان تاریخ یک ملت تبدیل شود. غلامرضا تختی، در پنجم شهریور سال ۱۳۰۹ درخانوادهای مذهبی و متوسط در محله خانی آباد به دنیا آمد و به همراه چهار برادر و خواهرش که همگی از او بزرگ تر بودند، در شلوغی های کوچه و پس کوچه های پایین شهر بزرگ شد و پرورش یافت.
وی تحصیلات ابتدایی را در دبستان حکیم نظامی تهران گذراند و پس از گذراندن اول متوسطه در دبیرستان منوچهری تهران ترک تحصیل کرد و به دنبال تحقق رویا و آرزوهایش که قهرمانی در ورزش کشتی بود، رفت. سپس ورزش زورخانه ای را ابتدا از زورخانه گردان شروع کرد و مدتی بعد به زورخانه پولاد در میدان شاپور رفت. تختی در ابتدا توفیق چندانی در ورزش زورخانه ای نداشت اما استعداد او برای کشتی توسط عبدالحسین فیلی شناخته شد و زیر نظر او پرورش پیدا کرد.
سپس به خدمت سربازی رفت و به استخدام شرکت راه آهن در آمد. اما تختی مرد چنین کارهایی نبود و در سال ۱۳۲۹ در ۲۰ سالگی به عضویت باشگاه پولاد درآمد و کشتی آزاد را به صورت حرفهای زیر نظر حبیبالله بلور برای شرکت در مسابقات قهرمانی آغاز کرد و در همان سال نخستین قهرمانی کشور خود را کسب کرد. تختی در رقابتهای قهرمانی کشور طی سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۸ هشت بار قهرمان کشور شد و با این شرایط راه برای او در عرصه جهانی و المپیک باز گردید.
تختی و سه تن از کشتی گیران هم دوره ای او نخستین کسانی بودند که در سال 1951 موفق به کسب مدال بین المللی برای این ورزش در تاریخ کشورمان شدند. چهار سال بعد و در المپیک 1956 تختی به همراه امامعلی حبیبی، نخستین مدالهای طلای تاریخ ورزش ایران در المپیک را کسب کردند و پس از این مسابقات بود که به غلامرضا تختی لقب جهان پهلوان را دادند. مدال طلای المپیک اوج درخشش او در زندگی اش بود و اگرچه تختی به مقام های بسیار دیگری نیز دست یافت، اما کم کم حواشی وارد دنیای تختی شد و او را از مسیر قهرمانی دور کرد.
او حضور چشمگیری در فعالیت های اجتماعی و عرصه سیاست داشت و اقدامات گسترده او در این زمینه ها همواره زندگی ورزشی و قهرمانی اش را تحت تاثیر قرار می داد. در شهریور ماه سال ۱۳۴۱، زلزله مهیب به ویرانی کامل شهر بوئین زهرا و روستاهای قزوین انجامید. بر اثر زمینلرزه بوئینزهرا، حدود بیست هزار نفر کشته و هزاران خانواده نیز بیخانمان شدند و در همین راستا تختی به پیشنهاد روزنامه کیهان و کیهان ورزشی قرار شد برای زلزلهزدگان کمک جمع کند. بذا او صندوق به گردن از پارک ساعی در خیابان ولیعصر تا تالار کیهان در خیابان فردوسی را پیاده پیمود و با بلندگو شخصاً از مردم میخواست تا به هموطنان زلزلهزدهشان هر چه در توان دارند، کمک کنند. واکنشهای مردم در آن زمان چنان باورنکردنی بود که بلافاصله موج بزرگی از نیکوکاران به راه افتادند و دهها کامیون به وی سپرده شد تا راهی بوئین زهرا شود.
وی از هواداران دکتر مصدق و عضو جبهه ملی ایران بود و روزی که هواداران مصدق برای دیدن او به احمدآباد رفتند، تختی پیشاپیش آنها با عکس بزرگی از مصدق که در دست داشت، جلودار کاروان بود. همین اقدامات او به مضاق ساواک خوش نمی آمد و دستگاه ورزشی بنا به تصمیم سازمان امنیت و اطلاعات کشور، از تمرینهای تختی جلوگیری میکرد و به هر شکل میکوشید تا از حضور او در مجامع ورزشی بینالمللی که با استقبال کنفدراسیون دانشجویان ایرانی روبرو میشد، جلوگیری کند.
بیشتر بخوانید؛
ورزشکاران ایرانی همواره نشان داده اند که مرد روزهای سخت هستند
غلامرضا تختی در پاییز 1345 با شهلا توکلی ازدواج کرد و حاصل این ازدواج، پسری به نام بابک بود که یک سال بعد به دنیا آمد و شیرینی خاصی به زندگی آن ها بخشید. اما مرگ جهان پهلوان، هزاران فرضیه مجهول و سوال بی جواب را در در ذهن یک ملت برجای گذاشت و هفدهم دی ماه 1346 به غروبی غم انگیز در تقویم شمسی کشورمان تبدیل شد. خبر مرگ تختی به قدری غیر قابل باور و بهت انگیز بود که تمام جامعه ورزشی وقت جهان را به سکوت کامل فرو برد و فردای آن روز تلخ و سرد، برخی رسانه ها خبر از خودکشی جهان پهلوان به دلیل اختلافات خانوادگی دادند. خبری که هنوز هم که هنوز است، بسیاری آن را باور ندارند و دلیل مرگ تختی را مسائل دیگری می دانند.
علیرضا زاکانی نماینده پیشین مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، خودکشی تختی را شایعه خواند و گفت تختی را به شهادت رساندهاند. او گفت: من شنیدم که عزیزی اینجا گفتهبود که مرحوم تختی خودکشی کردهاست. من از پدرم که هم از نزدیک مرحوم تختی را میشناختند و هم در مراسم تشییع و در غسالخانه شرکت کرده بودند، شنیدم که میگفت ایشان را شهید کردند. پدرم پس از انقلاب نزدیک به سه دهه مسئول برگزارکننده مراسم مرحوم تختی بود و من این را از پدرم میگویم که در این جریان بودهاست.
پرویز عرب، از دوستان تختی در گفتگوی تفصیلی چنین گفت: قرص آسپرین و تریاک را با هم مخلوط کرده بود و پس از ریختن در لیوان آب، آن را خورده بود. فجوری، رئیس پزشک قانونی وقت پس از معاینه تختی گفته بود بازوی راست تختی کبود بوده که دلیل آن هم این بود که او هنگام جان دادن با دندان بازوی خود را گاز گرفته بود.
بابک تختی، تنها فرزند غلامرضا تختی نیز تأیید کرد پدرش کشته نشده بلکه خودکشی کرده و مدعی شد بحث پیرامون شهیدسازی تختی را جلال آلاحمد آغاز کردهاست. فرزند تختی درباره مرگ پدرش و حواشی آن در بحبوحه انقلاب اسلامی گفتهاست: تختی را نکشتند. من تصور میکنم تختی رفته بود هتل به این امید که شاید یکی سراغش بیاید و نجاتش بدهد. وگرنه میتوانست برود باغ خودش. تختی آگاهانه دست به این انتخاب زد. نمیتوانست پیشبینی کند که ۱۱ سال بعد انقلاب خواهد شد و آقای ساعد (مدیر هتل) دچار گرفتاری میشود وگرنه در هتل این کار را نمیکرد. وی همچنین به دفاع از حیثیت مادر خودش پرداخت و شایعات را اغراقآمیز دانست.
بهرام توکلی، کارگردان نام آشنای سینمای کشور نیز در فیلم غلامرضا تختی که در سال 1397 ساخته شد و جوایز متعددی را هم برای این اثر فاخر دریافت کرد، زندگی جهان پهلوان را به خوبی به تصویر کشید و کوشید تا واقعیت های زندگی اش را در پرده سینما به نمایش بگذارد تا مردم بیشتر با جزئیات زندگی او آشنا شوند.
به هرحال امروز پنجاه و هفتمین سالگرد درگذشت انسانی بزرگ است که کوشید زندگی شرافت مندانه ای را به همراه خانواده اش داشته باشد و افتخارات و خدماتی که تختی در طول تنها سی و هفت زندگی اش به کشور عزیزمان ایران بخشید، تا سالیان سال در خاطر جوانمردان و قهرمانان جامعه باقی خواهد ماند و به جرات می توان گفت جهان پهلوانی تنها لایق نام تختی بوده است و بس.
سجاد سیف- مدیرمسئول