سایت خبری پرسون- زمانی که با خبر درگذشت استاد بزرگ موسیقی ایران غمگین و فسرده بودم و آواهای آن خنیاگر عشق را زمزمه میکردم، دوستی پیغام داد که به این مناسبت مطلبی را برای انتشار تدوین کنم. نمیدانستم در آن سکوت سرد شب در سعد صوت زیبای او و در نحس فراقش چه بنویسم و در این تراژدی چه گویم که درخور شأن استادی چون خسرو آواز ایران زمین باشد. از سویی در وصف حسن آن آوازه خوان فصیح و سخن گزار بلیغ که نغمههای مهیج او مضبوط است و آوازهای آن مرغ خوش الحان مشهور قاصر بودم؛ چرا که او به حسن غنا موصوف و به لطف نوا معروف بود؛ از دیگر سو میدانستم که از عدم اجابت پشیمان میشوم و از ننوشتن پریشان و دامن صحبت از ادیبی کامل و فصیحی فاضل درچیدن و از ابراز ارادت به او درکشیدن شرط مروت و فتوت نبود. در دل چنان میگشت و در خاطر چنان میگذشت که این بیت از حافظ بر زبانم جاری شد؛ هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ..... درنگ جایز ندانسته و قلم بر کاغذ گذاشتم چرا که باید به مناسبت بزرگداشت خصائل نیک و فضیلتهای اخلاقی او مینبشتم. چارهای جز این نبود؛ چراکه همه از غم مفارقت او به جان آمدهایم و از مهاجرت او به فغان. باید که به الماس مژه گوهر عجز و اضطرار سفتیم و با لسان افتقار و زبان اعتذار سخن گوییم. نمیتوان خونابههای چشم هموطنان در غم و اندوه فقدان خالق ربنا دید و لب به سخن نگشود. نشاید که ملتی از غم رفتنش پر از جوش و خروش و دهان چون منی از گفتن مدح و ثنای او خاموش.
شجریان بیش از به پنج دهه زبان به آواز متکلم و به ترانه مترنم و لبان به خنده متبسم بود. آوازه خوانی پر آوازه که در سلاست عبارت و دقت اشارت بینظیر بود . او که در طول زندگی برای مردمانش سازی مینواخت و غزلی میپرداخت، به مطلوب رسیده و جمال معشوق بدیده.، باید که در ثنای او بگوییم ؛ اگرچه به افتقار کلام، ثنای جمیل و ثواب جزیل عاید و واصل نشود، به قول سعدی علیه الرحمه؛ به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل وگر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم.آب دریا را اگر نتوان کشید، هم به قدر تشنگی باید چشید. شجریان عاشقی بود که در سرزمین شفقت جز تخم محبت نکشت. آواز خوانی فصیح و موسیقی دانی لبیب که، آواز او ، ابداعی فراوان، لطافتی کامل و مهارت و ملاحتی تمام داشت. اگر فردوسی، سعدی ، حافظ و مولانا زبان پارسی را با اشعار خود زنده و مانا کردند، شجریان با صدای خود، این زبان، فرهنگ، ادب و موسیقی را جاودانه کرد. او نمایانگر نبوغ ایرانیان و نمادی از غرور ملی ایرانشهری در عصر حاضر بود و نسبت به احیای میراث فرهنگی مام وطن به خوبی همت گماشت؛ شجریان با کسب جوایزی چون جایزه پیکاسو و دیپلم افتخار از یونسکو، نشان موتزارت و نامزدی جایزه گرمی از مرزهای ایران پا را فراتر نهاد و محدود به جغرافیای پارسیان نماند. افسوس که اطبا از معالجت آن یار سفر کرده عاجز شدند؛ اما تا بوده چنین بوده و این زمین سرد در دل خون خزاین بسیاری دفین کرده است.
شجریان عزیز تو فروزان آتشی بودی که طوفان زمانه خاموشید جسم و جانت را؛ اما خرم از آنیم که زین پس شعله جانت روشنتر و آوازت جاودانهتر با ماست . آسوده بخواب که صدایت مانا و جاودان است وآفت زوال بر آوازت هویدا نباشد که گفتهاند یادگار مرد در این جهان سنّتهای خوب و سیرتهای نیکوی اوست. آری آن جوانمرد از میان ما برفت و جان به جانان سپرد؛ خدایش او را در روضهای از رضوان بهشتی ماوا و مسکن دهاد. روانش شاد و صدای آوازش در گوش هوشمان پرطنین باد.
گرچه به ایجاز سخن گفتیم؛ امّا به قول جامی امید آنکه خوانندگان این کوتاه سخن، ما را به لب دعایی و روح آن مطرب عشق را به ثنایی شاد کنند. ان شاالله
جواد اطاعت
دانشیار دانشگاه شهید بهشتی
* سحرگاه جمعه 18 مهرماه 1399 *