مرتضی نجفی قدسی در یادداشتی نوشت:

تطهیر و سفیدشویی ماجرای مهدی هاشمی معدوم چرا؟!

در حالی که با گذشت دهه‌ها از یکی از جنجالی‌ترین پرونده‌های امنیتی و قضایی پس از انقلاب، بار دیگر تلاش‌هایی برای تطهیر و سفیدشویی ماجرای مهدی هاشمی معدوم در برخی رسانه‌ها دیده می‌شود، بازخوانی اسناد، اعترافات و خاطرات شاهدان عینی نشان می‌دهد تحریف تاریخ نه‌تنها حقیقت را تغییر نمی‌دهد، بلکه مسئولیت اخلاقی روایت‌گران را سنگین‌تر می‌کند
تصویر تطهیر و سفیدشویی ماجرای مهدی هاشمی معدوم چرا؟!

به گزارش سایت خبری پُرسون، مرتضی نجفی قدسی در یادداشتی در پی تحرکاتی که اخیراً به بهانه سالگرد آیت الله منتظری در تطهیر و سفیدشویی ماجرای مهدی هاشمی معدوم در برخی رسانه‏ های خبری انجام شد، با ذکر خاطراتی به روشنگری بیشتر به منظور جلوگیری از تحریف و قلب واقعیات تاریخی پرداخته است.

مرتضی نجفی قدسی نوشت:

ماجرای مهدی هاشمی و دارو دسته آدمکش او از زمانی که در سحرگاه ۱۸ فروردین سال ۱۳۵۵ هنگامی که آیت الله شمس آبادی عالم بزرگ اصفهان را از درب منزل ربودند و او را به بیرون شهر برده و عمامه اش را دور سرش پیچیده و خفه اش کردند و جسدش را در اطراف دُرچه پیاز اصفهان رها کردند، علنی شد.

بخوبی بیاد دارم از زمانی که جسد مرحوم آیت الله سید ابوالحسن شمس آبادی (رض) را در کنار جاده پیدا کردند، چند ساعتی نگذشته بود که تمام مردم شهر اصفهان خبردار شدند آیت الله شمس آبادی را به قتل رسانده اند و تمام بازارها و مغازه‏های خیابان‏ها تعطیل شدند، نگاهها متوجه رژیم شاه بود و همه به دستگاه حکومت ظنین بودند و شاه نیز در طی تلگرافی به آیت الله سید محسن حکیم مرجع تقلید شیعیان در نجف قول داد که قاتلین را در اسرع وقت دستگیر و مجازات نماید.

به چهلم مرحوم آیت الله شمس آبادی نرسیده روزی از خیابان نشاط اصفهان رد می‏شدم و دیدم جمعیت زیادی جلوی مغازه‏ای تجمع کرده اند، پرسیدم چه خبر است؟ گفتند تلویزیون دارد قاتلین آیت الله شمس آبادی را نشان می‏دهد! نوجوان بودم از لابلای جمعیت خود را به جلوی تلویزیون رساندم و دیدم مهدی هاشمی، جعفر زاده و شفیع زاده این سه نفر نشسته اند و چگونگی قتل آیت الله شمس آبادی را اعتراف و شرح می‏دهند.

از زمانی که اینها دستگیر شدند تا زمان پیروزی انقلاب که مهدی هاشمی در زندان به سر می‏برد او را اعدام نکردند، و همین امر ظن همکاری مهدی هاشمی با ساواک را قوی می‏کرد گرچه بعدها اسنادی از ساواک پیدا شد که نشان می‏داد مهدی هاشمی از زمان سربازی اش در فارس در سال ۱۳۴۶ جذب ضد اطلاعات ارتش شده و با ساواک همکاری می‏کرد و در همان زمان هم سخنرانی در تمجید شاه و اصلاحات ارضی و انقلاب سفید هم داشته است.

به هر حال انتظار جامعه‏ی متدین و مردم مذهبی اصفهان این بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی مهدی هاشمی به سزای اعمال جنایتکارانه اش برسد ولی او نه تنها محاکمه نشد بلکه لباس روحانیت پوشید و پست‏ها و مسئولیت‏های مختلف گرفت و پیوسته از حمایت آیت الله منتظری برخوردار بود.

خون شهید مظلوم آیت الله شمس آبادی پس از حدود ۱۰ سال بالاخره بر این جریان منحرف که منافقانه ادعای انقلابی داشتند غلبه پیدا کرد و حضرت امام خمینی (رض) در سال ۱۳۶۵ در نامه ‏ای به حجت الاسلام و المسلمین ری شهری دستور دستگیری و رسیدگی به پرونده ی مهدی هاشمی را صادر فرمودند و پس از حدود یک سال بازجویی و محاکمه و نهایتاً در ۶ مهر ۱۳۶۶ اعدام شد.

چند روز پیش یکی از همفکران مهدی هاشمی در مصاحبه‏ای طولانی با یکی از سایت‏های خبری به قلب واقعیات تاریخی پرداخت و در اظهاراتی عجیب گفت ما هم قبول داریم مهدی هاشمی آدم تندی و عصبی بود ولی قصد کشتن آیت الله شمس آبادی را نداشتند، آنها صرفاً می‏خواستند او را گوشمالی بدهند چون آیت الله شمس آبادی ضد انقلاب بود!‌ و صرفاً بحث گوشمالی او بود ولی چون او تنگی نفس داشت در این گوشمالی دادن از دنیا رفت!!

شما ببینید بعد از گذشت پنجاه سال از ماجرای شهادت آیت الله شمس آبادی بعضی همفکران و وفاداران او علیرغم اعترافاتش بر این جنایت هنوز نمی‏خواهند حقیقت را بپذیرند و همواره در پی فرصتی برای تطهیر و سفیدشویی او هستند!

شدت عشق و ارادت آیت الله شمس آبادی به امام خمینی

حجت الاسلام محمد حسن رحیمیان که هم اکنون مسئول وجوهات دفتر رهبر معظم انقلاب هستند در رابطه با عشق و ارادت شهید آیت الله شمس آبادی به حضرت امام خمینی نقل می کنند که پدرشان مرحوم حجت الاسلام و المسلمین شیخ یدالله رحیمیان سخنرانی تاریخی حضرت امام خمینی در مدرسه ی فیضیه در سال ۱۳۴۳ را با ضبط صوت گرامافونی آن سالها ضبط کرده بودند و روزی علمای اصفهان در منزل ایشان جمع می شوند تا نوار سخنرانی حضرت امام را از گرامافون ایشان گوش بدهند و مرحوم آیت الله شمس آبادی هم در جمع آنان بوده است.

هنگامی که حضرت امام در این سخنرانی فریاد می زند «ای علمای اسلام به داد اسلام برسید، ای علمای نجف به داد اسلام برسید، ای علمای قم به داد اسلام برسید، رفت اسلام!» آیت الله شمس آبادی از شدت گریه و تضرّع بیهوش می شود! آن وقت آن آقا می گوید آقای شمس آبادی ضد انقلاب بود و مهدی هاشمی می خواست گوشمالی اش بدهد!

اولاً سال ۱۳۵۵ که هنوز انقلاب نشده بود که انقلابی و ضد انقلابی اش تفکیک شود، گرچه از شروع نهضت در سال ۱۳۴۲ نیز آیت الله شمس آبادی همراه نهضت امام خمینی و علماء بود، ثانیاً در جریان دستگیری حضرت امام در سال ۱۳۴۳ آیت الله شمس آبادی در بیانیه ای این اقدام را محکوم کرد و در طول سالهای پس از آن نیز نمایندگی حضرت امام را در اخذ وجوهات داشتند و با نهضت امام و روحانیون نیز همراه بودند اما حتی اگر ایشان ضد انقلاب هم بود شما حق نداشتید ناجوانمردانه او را از درب منزل بربایید و به بیابان ببرید و بکشید!

آیا شهید آیت الله ربّانی املشی هم ضد انقلاب بود که او را مسموم و با مواد سرطان زا به شهادت رساندید! شیخ قنبر علی صفرزاده، مهندس بحرینیان فرمانده کمیته ی انقلاب اسلامی اصفهان، عباسقلی حشمت و بچه هایش را چرا کشتید؟!

خیلی عجیب است جنایت می کنند و قتل نفس که بالاترین گناه است را انجام می دهند آن وقت ادعای انقلابی هم می کنند! شما با این همه جنایت شیطان را درس می دادید آن وقت آن آقا می گوید مهدی هاشمی آدم تندی بود! چرا نمی گویید قاتل نفوس متعدد و جنایتکار بود! هدف از این سفیدشویی ها و پاک و پوک کردن جنایتها چیست؟! چه نفعی از این حرفها می برید؟! آیا فکر کردید تاریخ را می توانید مطابق میل خود بنویسید!

ماجرای انحلال سپاه قهدریجان!

به نظر می‏آید که حضرت امام خمینی (رض) در برخورد با طیف مهدی هاشمی بسیار حساب شده و سنجیده عمل کردند که یک نمونه آن قضیه انحلال سپاه قهدریجان قبل از دستور دستگیری و محاکمه مهدی هاشمی بود.

شاید این ماجرا را کمتر کسی شنیده باشد، امّا بنده چون آن زمان عضوی از سپاه پاسداران در اصفهان بودم در جریان موضوع قرار گرفتم. قضیه از این قرار بود که حضرت امام روزی سردار رضا سیف اللهی فرمانده سپاه ناحیه دوم سید الشهداء (ع) که شامل استانهای اصفهان، یزد و چهارمحال و بختیاری بود را به اتفاق حجت الاسلام محقق نمایندگی ولی فقیه در سپاه مذکور را به حضور می‏طلبند و به آنها می‏فرمایند شما هر چه سریعتر باید سپاه قهدریجان را منحل و اسلحه هایشان را ضبط کنید!

در اینجا این توضیح را بدهم که سپاه قهدریجان متفاوت از سپاه کل کشور بود و سپاه این شهر که پایگاه فکری و عقیدتی مهدی هاشمی بود عملاً بازوی نظامی مهدی هاشمی محسوب می‏شد و کاملاً مستقل بودند و فقط نام سپاه را بر خود داشتند امّا از مهدی هاشمی دستور می‏گرفتند!

سردار سیف اللهی فرمان امام را به سپاه قهدریجان ابلاغ کرد امّا آنها وقعی نگذاشتند و بی محلی بسیار کردند تا اینکه یک روز سردار سیف اللهی برای بچه‏های سپاه اصفهان صبحگاه عمومی گذاشت و حدود یکهزار پاسدار رسمی همه جمع شدند و در آن روز هم آقای سیف اللهی و هم حجت الاسلام محقق هر دو صحبت کردند و علناً گفتند حضرت امام چنین مأموریتی را به آنها داده اند ولی سپاه قهدریجان زیر بار انحلال و خلع سلاح نمی‏رود!

یادم هست سردار سیف اللهی در آن روز گفت حضرت امام حرفش بر زمین نمی‏ماند اگر من نتوانم دستورش را اجراء کنم به کسی دیگر می‏گوید و اجرایش می‏کند، بنابراین من هشدار می‏دهم تا الآن نمی‏خواستم خونی از دماغ کسی ریخته شود! امّا از حالا ۲۴ ساعت مهلت می‏دهم اگر تسلیم شدند که هیچ و اگر زیر بار فرمان امام نرفتند با تمام قوا با ‌آنها مقابله می‏کنم و عجب شوری عین شب عملیات در تیپ‏ها و لشکرهای سپاه افتاد و ادوات نظامی زمینی کل قهدریجان را محاصره کردند، باند مهدی هاشمی ابتدا جمعی از مردم و خانواده‏های شهدا را سپر خود کردند امّا پیوسته با بلندگو به آنان گفته شد از اطراف مقر سپاه فاصله بگیرید و کسی با شما کاری ندارد و فقط بحث خلع سلاح سپاه قهدریجان است که باید طبق دستور امام اجرا شود و بالاخره با هر سختی بود بدون خونریزی غائله تمام شد و مقر سپاه را تخلیه و اسلحه هایش را جمع کردند.

نکته‏ای باز عجیب در این ماجرا این است که پس از اجرای این دستور، آقایان سیف اللهی و حجت الاسلام محقق برای ارائه گزارش محضر امام شرفیاب شدند و پس از ارائه گزارش، حضرت امام از آنها پرسیدند: ذخایر تسلیحاتی آنها را هم کشف کردید؟! و آقای سیف اللهی هم عرض می‏کنند ما این موضوع را نمی‏دانستیم، که البته برای اطمینان خاطر مجدد بعد از گذشت سالها، بنده در روز سه شنبه ۲ دی ماه جاری حجت الاسلام محقق را در قم دیدم و ایشان باز این سئوال عجیب امام را برایم مجدداً تکرار کردند و من هم از ایشان تقاضا کردم شما در مصاحبه‏ای تمام قضایای آن زمان را تشریح بفرمائید که اعلام آمادگی داشتند. البته در ایام جنگ ما هم گاهی می‏شنیدیم که باند مهدی هاشمی با نفوذ در لشگر ۸ نجف اشرف (که بیشتر نجف آبادی‏ها بودند) کامیون کامیون اسلحه از جبهه می‏دزدیدند و در باغات نجف آباد و قهدریجان مخفی می‏کردند! و معلوم نیست آنان برای آینده چه نیّات سویی در سر داشتند!

تهدیدات به قتل باند مهدی هاشمی معدوم

البته شیطنت‏های این جریان بعد از اعدام مهدی هاشمی هم ادامه داشت، باند مهدی هاشمی به محض دستگیری مهدی هاشمی، تهدیدات عجیبی کردند!‌ آنان اعلامیه‏ای منتشر کردند که اگر مویی از سر مهدی هاشمی کم شود ما این ده نفر را می‏کشیم! و اسامی ده نفر را منتشر کردند که عبارت بودند از حضرت آیت الله خامنه‏ای که در آن هنگام رئیس جمهور بودند، آیت الله مهدوی کنی، آیت الله آذری قمی، حجت الاسلام ناطق نوری، استاد حبیب الله عسکراولادی، استاد پرورش، دکتر ولایتی و چند نفر دیگر که به اصطلاح آنها از جناح راست محسوب می‏شدند.

بنده در آن هنگام به دیدار استاد پرورش رفتم و اعلامیه تهدید آمیز را نشان دادم، و گفتم آقا اینها تهدیداتشان جدی است و سابقه آدم کشی فراوان دارند، حالا چکار می‏خواهید بکنید؟! ایشان با خیالی راحت گفت: «وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ» (یوسف، آیه‏ی ۲۱) یعنی اراده و امر خدا بر همه اراده‏ها و تصمیم‏ها مستولی است، ولیکن اکثر مردم این را نمی‏دانند

اعترافات قطره چکانی مهدی هاشمی

بعضی‏ها خیال می‏کنند تعداد قتل‏های باند مهدی هاشمی همان ۱۱ فقره قتلی هست که اعتراف کردند و

حال آنکه قطعاً خیلی بیشتر از اینهاست، امّا این مقدارش عیان شد و اعتراف کردند، و قضیه از این قرار است که هرگاه مهدی هاشمی را می‏خواستند اعدام کنند لحظاتی قبل از اعدام می‏گفت من هنوز حرفهای نگفته دارم و ناچاراً برای شنیدن حرفها و اعترافات جدید روند اعدام حداقل دو هفته عقب می‏افتاد و او هم اطلاعاتش را قطره چکانی می‏گفت، مثلاً ماجرای شهادت آیت الله ربانی املشی را در همین اواخر که می‏خواستند اعدامش کنند، گفت ما مواد سرطان زا داشتیم و او را سرطان دادیم و مسمومش کردیم!‌ برخی می‏گفتند مهدی هاشمی از این طول دادن اعترافاتش نقشه دارد و می‏خواهد فرصت بخرد و بسا با تبانی افرادی بتوانند او را فراری بدهند و دیگر معلوم نیست گیرش بیاورند لذا معطل بقیه اعترافاتش نشوید و کار او را تمام کنید

بنده مرحوم آیت الله شمس آبادی را دوبار زیارت کرده بودم یک روحانی پیرمردی بود که بسیار مهربان و آزارش به موری هم نرسیده بود ولی باند مهدی هاشمی بخاطر اختلاف عقیدتی تصمیم می‏گیرند او را به قتل برسانند و بقیه را هم به همین راحتی!

خدا حضرت امام را رحمت کند که ملت ایران را از شرّ این جنایتکاران نجات داد و الاّ معلوم نبود وسعت خونریزی هایشان تا کجا برود!

البته مرحوم آیت الله منتظری متأسفانه تا‌ آخر هم از آنها حمایت می‏کرد و حال آنکه قبل از همه و حتی قبل از دستگیری مهدی هاشمی در زمان شاه می‏دانست که کشتن آیت الله شمس آبادی کار مهدی هاشمی است!

خاطره‏ای عجیب از آیت الله گرامی

بعد از اینکه کتاب بنده تحت عنوان «خاطراتی از استاد پرورش» چاپ شد و در یک مقاله آن به مبارزه استاد پرورش با گروهک منحرف مهدی هاشمی پرداخته بودم، در دیداری که حدود ۷ سال پیش با حضرت آیت الله گرامی در قم داشتم ماجرای عجیبی را برایم نقل کردند و گفتند در زمان شاه، بنده با آقای منتظری هم بنده بودم، روزی در زندان خبر قتل آیت الله شمس آبادی رسید و آقای منتظری با شنیدن این خبر غش کرد! ولی به محض بهوش آمدن اول جمله‏ای که گفت این بود «بالاخره مهدی هاشمی کار خودش را کرد!» در آن روز هنوز قاتلین آقای شمس آبادی دستگیر نشده بودند و هیچ کس نمی‏دانست کار کیست،‌ امّا ظاهراً آقای منتظری از نیت سوء آنان با خبر بوده است!

شیطنت‏های باند مهدی هاشمی در اصفهان

شیطنت‏های باند منحرف مهدی هاشمی تا مدتها بعد از اعدام مهدی هاشمی هنوز ادامه داشت و پیوسته در فکر توطئه‏های سنگین بودند.

مثلاً‌ یک روز در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۷۷ ناگهان اطلاعیه‏ای از صدا و سیمای اصفهان پخش شد که هیچ جای کشور آن را نشنیدند و فقط اصفهانی‏ها شنیدند!

رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای در اطلاعیه ای بسیار مهم خطاب به مردم شریف اصفهان فرمودند:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

مردم با ایمان و فداکار و غیور اصفهان خداوند متعال دین خود را همواره بوسیله ی انسانهای مؤمن و آزاده تقویت کرده و به دست‌ آنان، توطئه گران و بدخواهان و دشمنان را منکوب و مغلوب نموده است. و در زمان ما ملت عظیم الشأن ایران با رهبری امام راحل کبیر خود به یاری خداوند و دعای مستجاب حضرت ولی عصر ارواحنا فداه توانست دشمن غدّار و جبار را در همه ی مراحل به زانو در آورد و به فتح مبین نائل آید.

شما مردم شریف اصفهان یکی از زیباترین و پرافتخارترین آزمایشها را به جهانیان نشان داده و با تقدیم شهیدان عالیمقام و فداکاریهای درخشان، در صفوف اول جهاد عظیم ملت ایران جا گرفته اید. اکنون چندی است دستگاه استکبار آمریکا و عوامل صهیونیست آنان با این گمان باطل که ملّت ایران از اسلام و هدفهای امام کبیر خود روی برگردانده، به توطئه هائی دست زده و عوامل خود را در همه جا فعال کرده است.

در استان اصفهان بقایای منافقین و باند تبهکار مهدی هاشمی معدوم به فعالیتهای اسرائیل پسند روی آورده اند و با اغفال برخی ساده دلان، موجب آزار و مزاحمت برای مردم عزیز و شریف نجف آباد که اخلاص و فداکاری آنان زبانزد همه است شده اند و برای دوستان آمریکائی و صهیونیست خود خوراک تبلیغاتی فراهم می کنند. شما مردم قهرمان اصفهان بخصوص فرزندان عزیز بسیجی ام و سایر جوانان متعهد و آگاه اجازه ندهید بقایای آن باند روسیاه که دل امام عزیز را خون کردند، بار دیگر مجال فتنه گری پیدا کنند. و میدانم که اجازه نخواهید داد. همچنین مردم شهیدپرور و عزیز نجف آباد، نگذارند که افتخاراتشان در دوران انقلاب و سالهای جنگ تحمیلی، بدست عناصر معلوم الحال مخدوش گردد و میدانم که نخواهند گذاشت.

برای ابراز برائت و بیزاری از استکبار جهانی و ایادی داخلی و خارجی آنان فردا اجتماع نماز جمعه را با حضور خود شکوهمند کنید و با شعارهای کوبنده ی خود از کسانیکه می خواهند با امنیت ملّی و هدفهای انقلابی ملت مسلمان ایران معارضه کنند، بیزاری بجوئید و عزم انقلابی خود را در معرض دید ایادی استکبار بگذارید.

عناصر فریب خورده و فتنه گر نیز بدانند که اینجانب اجازه نخواهم داد آنان امنیت و آرامش ملّت ایران را برای هدف های خائنانه و حقیر خودشان برهم بزنند و کشور را از راه مستقیمی که بحمدالله در آن حرکت می کند، با فتنه و آشوب منحرف کنند، و ملّت ایران با کمک پروردگار و عنایت ولیّ‌عصر ارواحنا فداه همیشه بر دشمنان عنود خود پیروز خواهد گردید.

و العاقبة للمتقین.

والسلام علی اخواننا المؤمنین - سید علی خامنه ای - ۲۳ اردیبهشت ماه ۱۳۷۷

مردم انقلابی اصفهان هم از صبح روز جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۷۷ به میدان امام اصفهان آمدند و تمام میدان و خیابانهای اطراف آن را دریای جمعیت میلیونی مردم پر کردند و با شعارهای کوبنده تلاش آشوب طلبان باند مهدی هاشمی را محکوم کردند و عملاً تمام برنامه ریزی‏های دشمنان خنثی گردید.

اجمالاً جنایات باند منحرف مهدی هاشمی معدوم هیچ جای تطهیر و سفیدشویی ندارد و هر کس این کار را بکند در حقیقت در پلیدی با آنها شریک می‏شود.

منبع: پُرسون

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

1138784

سازمان آگهی های پُرسون