به گزارش سایت خبری پُرسون، روزنامه اطلاعات نوشت: در داخل جامعه صهیونیستی جنجال بزرگی پیرامون این طرح به راه افتاده است. بسیاری از افراد و صاحبنظران، این طرح را غیرعملی و نتیجه بلندپروازی های شخص نتانیاهو و دار و دستهاش دانستهاند.
در مقابل، تعدادی از حاخامها و رسانههای طرفدار نتانیاهو و پیروان اندیشههای تلمودی بهشدت از این طرح حمایت کردهاند. در یکی از شبکههای وابسته به نتانیاهو و کابینهاش، یک افسر بازنشسته ارتش که در همه جنگهای گذشته شرکت داشته، با هیجان و آب و تاب بسیار از جامعه صهیونیستی خواسته است که موقعیت و شرایط کنونی را غنیمت بشمرند و آرزوی «اسرائیل از نیل تا فرات» را تحقق بخشند.
مقصود از شرایط کنونی که نتانیاهو و دار و دستهاش بدان استناد میکنند دو چیز است: یکی ضربههایی که به محور مقاومت بهویژه در لبنان، سوریه و ایران وارد آمده و، به زعم آنها، محور را تضعیف کرده بهطوری که ابتکار عمل در منطقه را از دست داده؛ و دیگری وجود دونالد ترامپ در کاخ سفید واشینگتن است که کورکورانه و بیدریغ در همه زمینههای سیاسی،تسلیحاتی و مالی از کابینه نتانیاهو و طرح «اسرائیل بزرگ» حمایت میکند.
اما در جهان عرب، بسیاری از نویسندگان و تحلیلگران در رسانههای مختلف، رژیمهای حاکم در کشورهای عرب و نیز اتحادیه عرب را بهشدت مورد حمله و سرزنش قرار دادهاند که در برابر چنین طرح ویرانگری که حاکمیت و تمامیت ارضی و وجود کشورهای عرب را تهدید میکند واکنش مهم و مؤثری نشان ندادهاند و تنها به صدور اعلامیه در محکوم کردن این طرح بسنده کردهاند درحالیکه جا داشت دست به اقدامات عملی بزنند و حداقل روابط خود با رژیم صهیونیستی را قطع کنند و از «طرح ابراهام» خارج شوند.
اکنون سؤال مهم این است که آیا طرح «اسرائیل بزرگ» عملی است؟ و آیا مقصود از تحقق این طرح اشغال نظامی مناطق یادشده است یا صرفاً وجود و نفوذ سیاسی و امنیتی در این مناطق بهطوری که در سراسر منطقه هیچ منبع تهدیدی علیه رژیم وجود نداشته باشد؟
از دید نظامی،اشغال یک منطقه یا بخشی از یک کشور مستلزم حضور پیادهنظام و نیروی زمینی در آن منطقه است و صرفاً با بمباران هوایی و ضربات موشکی اشغال صورت نمیگیرد.این در حالی است که نیروی زمینی ارتش صهیونیستی مستهلک و ناکارآمد است. هزاران نفر از افراد این نیرو دچار بیماریهای روانی شده، عدهای خودکشی کرده یا از ارتش گریختهاند. پاشنهٔ آشیل این ارتش تلفات انسانی است که جامعه صهیونیستی آن را نمیپذیرد و بهشدت نسبت بدان حساسیت نشان میدهد.در بحثهای مربوط به اشغال نوار غزه، فرماندهان مخالف، تأکید میکردند که برای این مهم، ارتش به ده هزار نفر نیروی زمینی فعال نیاز دارد و آماده کردن چنین نیرویی غیرممکن یا بسیار دشوار است و تلفات سنگینی نیز به بار خواهد آمد.
با این حال، کابینه نتانیاهو مصمم است اشغال نوار غزه را عملی کند و برای این کار چند واحد از نیروی زمینی را در حومه شمالی شهر غزه مستقر کرده و امیدوار است با پشتیبانی نیروی هوایی بتواند ساکنان فلسطینی را به سمت جنوب کوچ دهد تا منطقه عاری از مقاومت گردد. آنگاه در پرتو نتایج این مرحله، نسبت به پیشروی به سمت جنوب و اشغال کل نوار غزه اقدام نماید.
شواهد نشان میدهد که رژیم صهیونیستی در مورد نوار غزه، کرانه باختری و جنوب لبنان به اشغال سرزمینی میاندیشد. در جنوب سوریه هم حضور نظامی دارد و کریدور داود را تا سواحل فرات ادامه خواهد داد.
اما در بقیه کشورها بهویژه عراق،عربستان سعودی، مصر و سودان امکان اشغالگری ندارد چرا که فاقد نیروی زمینی مؤثر است، بهویژه که پخش نیروی زمینی در یک جغرافیای گسترده بسیار آسیبپذیر است و عملاً غیرممکن مینماید. لذا در این کشورها میتواند با کمک آمریکا از عوامل فشار سیاسی، امنیتی و اقتصادی استفاده نماید.
و اما آیا، طبق مَثَل معروف، حساب برداشت محصول با حساب کشت و بذرافشانی برابر خواهد بود؟ به نظر نمیرسد که نتانیاهو و دار و دستهاش همه متغیرها را در محاسبات خود وارد کرده باشند. حداقل واضح است که ایستادگی نیروهای مقاومت در منطقه را ناچیز گرفته و باز دچار اشتباه در محاسبات شدهاند. تحولات آینده در منطقه این را ثابت خواهد کرد.
منبع: اطلاعات