قتل

از مواردی که افکار عمومی را خدشه‌دار می‌کند، پخش تصاویری است که می‌تواند روحیه مردم را آزرده کند. شخصا با پخش تصاویری همچون موضوع قتل اهواز با هر نیتی که صورت گرفته، خیلی موافق نیستم. شاید هدف آن‌هایی که تصاویر را پخش کردند، ایجاد حساسیت بوده است تا پیامی را منتقل کنند اما دیدن رفتارهای خشونت‌آمیز در روحیه مردم می‌تواند تاثیر منفی داشته باشد.
زمان زیادی از حادثه کشته شدن غزل حیدرنوا نمی‌گذرد اما کاربران فضای مجازی احتمالات و دلایل مختلفی را برای این حادثه تلخ مطرح کردند؛ در مصاحبه با پدر وی ابعاد تازه ای از این ماجرا آشکار شده است.
تأکید بر پرهیز دختران از دوچرخه سواری، توجیه افزایش قیمت برنج و سیب زمینی، توصیف عملیات احیای برجام با عنوان «توافق خوب» و مواردی از این دست در هفته های دیگر هم قابل تکرارند اما ماجرای مهرشاد و غزل نیاز به بررسی جوانب گوناگون دارند. اتفاقا هر دو موضوع (ریاکاری پسر بچه و استفاده یا سوء استفاده از عناوین و احساسات مذهبی برای کسب درآمد) و قتل ناموسی و نحوۀ برخورد با آن با حوزۀ مطالعات و نظرات فقهی و سیاسی و اجتماعی که هر هفته به آنها می پردازند مناسبت دارند.
چند روز پس از این جنایت مادر قاتل ناگفته‌هایی از زندگی پسر و عروسش را برای نخستین مرتبه بازگو می‌کند. او مدعی است که پسرش به‌خاطر حرف مردم دست به جنایت زده است.
حادثه قتل خانوادگی اخیر در اهواز و انتشار فیلم آن امنیت روانی جامعه را نشانه گرفت و در گفت‌وگو با خانواده قاتل ابعاد تازه‌ای از ماجرا بیان می‌شود.
یکی از مهم‌ترین دلایل تکرار قتل‌های ناموسی، خلاهای قانونی در این رابطه است. حال آن که در موارد متعدد دیگر فراتر از شرع و بر اساس نظریۀ مصلحت، عمل می‌شود و در این فقره هم چون یک شهروند را کشته حکومت می‌تواند ورود کند و به خانواده و قبیله بسنده نشود.
فاصله ی زمانی کم وقوع جنایت هولناک مونا_حیدری تا دست بدست شدن تصاویر سر بریده شده‌اش بین مردم این بار رکورد جدیدی از زمان بندی خشونت را در کشور ثبت کرد. هرگامی که قاتل فاتحانه در خیابان برمیداشت اخلاق، روح، روان و احساسات جامعه چندین متر سقوط می‌کرد و در این میان شیطانِ خشونتِ عریان بود که پیروزمندانه تکثیر میشد.
سرهنگ نصیر ابدالی فرد به وقوع سرقت مسلحانه از یکی از طلافروشی‌های گتوند در سال ۹۷ اشاره کرد و گفت: این سرقت منجر به قتل شخص طلا فروش شد و بررسی موضوع و بازداشت قاتل پس از حادثه در دستور کار نیروی انتظامی شهرستان قرار گرفت.
انتشــار گسترده فیلمی از بریده شدن ســر زن 17 ساله‌ای در اهواز، خیلی از افـراد اهل سینما را به یاد سکانسی از فیلــم هالیوودی «احضار 3» انداخت، اما با این تفاوت که نه از طلسم و جادو خبری بود و نه از افکت‌های سینمایی، بلکه آنچه که به وضوح مشاهده می‌شد، خونسردی و خنـــده‌های قاتلـی که سر بریده شده همسـرش را در محله‌ می‌چرخاند و در دست دیگرش چاقوی سلاخی و خونی قـــرار داشت. حتی فیلمنامه‌نویسان ژانــرهای وحشـت نیز نمی‌توانند اینگونه صحنه‌هایی را خلق کنند.
در حالی ساترا، برای جلوگیری از آسیب به سلامت روانی جامعه، انتشار تصاویر از وقایع خشونت‌آمیز را در فضای مجازی و پلتفرم‌های اینترنتی، ممنوع کرده که باید دید علت اصلی این اتفاق ها چیست تا بتوان جلوی آسیب های بیشتر را گرفت.
درباره شهادت سروان رنجبر و علت عدم استفاده او از سلاح علیه فرد حمله‌کننده دیروز نوشتم، ولی امروز می‌خواهم به جوانب دیگر این ماجرا اشاره کنم. کسانی که فیلم این حمله ناگوار را دیده‌اند، طبعا این پرسش برای‌شان پیش می‌آید که فرد حمله‌کننده چرا تسلیم نمی‌شود؟ یا اصلا چرا فرار نمی‌کند؟ چرا هیچ ترسی از شلیک گلوله علیه خود ندارد؟ و از این مهم‌تر چرا اقدام به قتل می‌کند؟ آیا نمی‌دانست که کشتن پلیس چه عوارضی دارد؟ و پلیس حتما او را دستگیر خواهد کرد؟ پاسخ به این پرسش‌ها کلیدی است و ما را به فهم واقعیت جامعه خود آگاه‌تر می‌کند.
ایمان شمسایی درباره توقیف پایگاه خبری «رکنا» که به انتشار مطلبی با عنوان «قتل عروس ۱۷ ساله توسط شوهرش در اهواز» و تصاویر مربوط به آن اقدام کرده بود، اظهار کرد: متاسفانه فیلمی که از ماجرای اهواز منتشر شد موجب جریحه دار شدن افکار عمومی شده است.
سرهنگ حیدر احمد یوسفی از وقوع قتل یک جوان ۳۳ ساله به واسطه شوخی با اسلحه در این شهرستان خبر دادو گفت: با تلاش ماموران پلیس اگاهی قاتل فراری کمتر از ۴ ساعت دستگیر شد.
پدر یا همسر باید به گونه‌ای رفتار کند که وقتی دختر یا همسر از همه جا برید و تنها میان دنیا ماند، به سمت او بیاید و آغوشش را امن‌ترین جای دنیا بداند.
سه فاجعه تلخ ناگوار و بهت آور در سه نقطه جغرافیایی ایران بار دیگر همه توجهات را به خود جلب کرد.
بدهی ۱.۵میلیارد تومانی پسر تاوان سنگینی برای او داشت. وی برای گرفتن پول با پدر ثروتمندش درگیر شد و دست به جنایتی هولناک زد و برای گمراه کردن پلیس به داستانسرایی پرداخت اما در نهایت دستش رو شد.
سازمان آگهی های پرسون